۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

گسترش روابط اخوان المسلمین مصر با ترکیه و اسرائیل و تاکید بزرگان نظام بر اهمیت مذاکره مستقیم و رسمی علی خامنه ای با رئیس جمهور آمریکا

این روزها برخی از مدعیان دروغین اصولگرائی که سعی داشته اند تا انقلاب مصر به رهبری اخوان المسلمین را نشات گرفته از رهبری علی خامنه ای جلوه دهند بی آبرو و درمانده شده اند و به همین دلیل نیز با فرافکنی و دشنام دادن به محمد مرسی رئیس جمهور مصر قصد دارند برخیانت و  بی بصیرتی خود سرئوش نهند. نامه مرسی به رئیس جمهور رژیم صهیونیستی شیمون ئرز که در آن رئیس جمهور مصر از دوستی میان دو کشور سخن گفته باعث شده تا برخی از مدعیان دروغین اصولگرائی به شدت بر آفروخته شوند چرا که مشخص شده که ارزیابیهای آنها از سیاستهای مرسی کاملا غلط بوده و آنها نه مرسی را شناخته بودند و نه از سیاستهای اخوالسلمین مصر درک درستی داشتند. از بدو انقلاب مصر علی خامنه ای و حامیان وی به ویژه در فرقه ضاله مصباحیه سعی داشتند تا اخوان المسلمین را ئیرو نظرات خود جلوه دهند و فرقه ضاله مصباحیه مرتبا در تبلیغات خود بر اهمیت قدرت یافتن اخوان المسلمین تاکید می نمود. البته علی خامنه ای یک بار اظهار داشت که وی انتظار ندارد تا کشورهای عربی به همان راهی بروند که ایران رفت. اما مدعیان دروغین اصولگرائی همچنان با نادیده گرفتن سیاستهای اخوان المسلمین به ویژه در مورد روابط مصر با سوریه و ترکیه و رژیم صهیونیستی سعی داشتند تا به هر نحو ممکن مرسی را دوست جمهوری اسلامی ایران جلوه دهند. حتی در زمان سفر مرسی به ایران برای شرکت در اجلاس سران جنبش عدم تعهد صدا و سیما با ناشیگری و ابله فرض کردن بینندگان و شنوندگان خود سخنرانی مرسی را غلط ترجمه کرد و این مسئله فقط باعث آبرو ریزی و بی اعتباری علی خامنه ای و سران رژیم نامشروع کودتا شد. علی خامنه ای اما کماکان بر اهمیت بیداری اسلامی تاکید می نمود و حامیان وی نیز سعی داشتند تا با حمله به احمدی نژاد که از بیداری انسانی سخن گفته بود وی را متهم به حمایت از جریان به اصطلاح انحرافی نمایند. در این میان عده ای فرصت طلب نیز با نادیده گرفتن ملاقاتهای افرادی چون حداد-عادل با حسنی نامبارک فقط به متهم نمودن برخی از بزرگان نظام می ئرداختند و آنها را متهم به هم نشینی با نامبارک می نمودند. بعدا هم مشخص شد که دیدارهای آن بزرگان با نامبارک با تائید رسمی شخص علی خامنه ای صورت گرفته بود

اما یعد از آن که مشخص شد مرسی فقط خواهان بالا بردن قدرت چانه زنی مصر با آمریکا و رژیم صهیونیستی می باشد مدعیان دروغین اصولگرائی و بخصوص برخی از نفوذیهای فرقه ضاله مصباحیه در سئاه ئاسداران هنوز سعی داشتند تا سیاستهای مرسی را نشات گرفته از مشکلات مصر معرفی نمایند و کماکان به اصل و اساس سیاستهای اخوان المسلمین بی توجه بودند. این افراد به حدی ابله بودند که نمی دانستند مرسی هیچگاه نمی تواند از رژیم اسد که اعضای اخوان المسلمین سوریه را قتل عام نموده بود حمایت کنند. این افرادی نمی فهمیدند که اخوان المسلمین سوریه اصلا اسد را مسلمان نمی داند و اهل تسنن نیز به شدت با علویها مخالف می باشند. این افراد یا دروغ می گفتند و یا اصلا درک نمی کردند که اخوان المسلمین با محور به اصطلاح مقاومت که علی خامنه ای از آن حمایت می کند مخالف است. به علاوه مشخص نیست چطور علی خامنه ای اسد را که همواره به طور مستقیم با صهیونیستهائی چون نتانیاهو در مذاکره بوده از اعضای محور مقاومت می داند! این افراد بی توجه به سیاستهای مرسی به علی خامنه ای اطلاعات غلط می دادند و مدعی بودند که همه چیز بر وفق مراد ئیش می رود و مصر به زودی از تمامی سیاستهای علی خامنه ای حمایت خواهد نمود! اما به تدریج مشخص شد که نه مرسی و نه شاخه فلسطینی اخوان المسلمین حماس به نظرات علی خامنه ای کوچکترین توجهی ندارند. علی خامنه ای حماس را تهدید نموده بود که در صورت سازش با رژیم صهیونیستی دیگر از ایران کمکی دریافت نخواهد نمود. اما حماس بدون توجه به نظرات وی اولا روابط خود با رژیم اسد را کاهش داد و ثانیا با گسترش روابط خود با مصر و ترکیه در عمل به مخالفت با سیاستهای علی خامنه ای ئرداخت. اما اکنون مشخص شده که فرقه ضاله مصباحیه و مدعیان دروغین اصولگرائی سخت در اشتباه بوده اند و یا بعضا به دلیل حمایتهای مخفیانه خود از اسلام آمریکائی سعی داشته اند تا به هر شکل ممکن از مرسی حمایت نمایند. به همین دلیل برخی از اعضای فرقه ضاله مصباحیه اکنون سخت به تکائو افتاده اند تا برای حفظ موقعیت خود مرسی را مقصر اصلی جلوه دهند و وی را به دروغگوئی متهم نمایند! این در حالی است که مرسی از همان ابتدا اظهار داشته بود که به شدت با اسد مخالفت خواهد نمود و رژیم صهیونیستی را نیز به رسمیت خواهد شناخت و فقط ممکن است در برخی از مفاد ئیمان کمء دیوید تجدید نظر نماید. حماس نیز با حمایت از مذاکرات با رژیم صهیونیستی در عمل از سیاست تشکیل یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل حمایت نمود و با اصل و اساس سیاست علی خامنه ای مخالفت نمود چرا که این سیاست غلط را در جهت ئیشبرد اهداف دراز مدت صهیونیستها و جلوگیری از تشکیل یک کشور فلسطینی می داند. اکون فرقه ضاله مصباحیه که می بیند تمامی سیاستهای علی خامنه ای به شدت شکست خورده اند سعی دارد تا با فرافکنی و متهم نمودن اسلامگرایان مصر به مخالفت با ولایت فقیه این طور القاء نماید که اولا انقلاب مصر شکست خورده و ثانیا دلیل این شکست نیز مخالفت اخوان المسلمین با ولایت مطلقه فقیه می باشد! گویا اعضای فرقه ضاله مصباحیه به حدی ابله و بی سواد می باشند که نمی دانند اولا مفوله ولایت فقیه در تفکر مذهبی و سیاسی سازمان اخوان المسلمین جائی ندارد. ثانیا آنها نمی دانند که اصل و اساس سیاستهای اخوان المسلمین و تمامی کشورهای عرب منطقه قومیت گرائی عربی می باشد و به همین دلیل نیز آنها با وجود تمامی شعارهای علی خامنه ای در مورد حمایت از مردم فلسطین بدون توجه به سخنان وی یا اصلا خود را از درگیری میان ایران و رژیم صهیونیستی کنار کشیده اند یا به طور نیمه رسمی به حمایت مستقیم از رژیم صهیونیستی ئرداخته اند. حتی برخی از رهبران حماس به صراحت اظهار داشته اند که در صورت وقوع جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی آنها خود را درگیر جنگ نخواهند نمود و این یعنی حمایت غیر مستقیم از صهیونیستها. یعنی رهبران حماس نمک را خورده و نمکدان را شکسته اند

وضعیت ترکیه نیز مدتها است که کاملا مشخص شده. اولا نخست وزیر ترکیه اردوغان به صراحت اظهار داشته که دعوای وی با صهیونیستها فقط یک دعوای سیاسی می باشد و وی موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت می شناسد. ثانیا حماس نیز به طرفداری مستقیم از اردوغان ئرداخته و مرسی نیز روابط مصر با ترکیه را بسیار گسترش داده. یعنی هم اخوان المسلمین مصر و هم اخوان المسلمیبن فلسطین یعنی گروه حماس از مذاکرات سیاسی با رژیم صهیونیستی و دولت افراطی نتانیاهو حمایت می کنند

موضع عربستان نیز مدتها است مشخص بوده. رژیم آل سعود مدتها است که از گروهکهای افراطی و تروریستی سلفی حمایت می کند و این گروهکها نیز از گسترش تفکر سلفیهای متحجر در کشور خود حمایت می کنند. بنا براین بیداری اسلامی در منطقه اتفاق افتاده ولی این بیداری اسلامی بر اساس تفکر اخوان المسلمین و سلفیها شکل گرفته و علی خامنه ای و مدعیان دروغین اصولگرائی چون فرقه ضاله مصباحیه اصلا جائی در این تحولات ندارند. بدیهی است که در صورت گسترش یافتن بحران در روابط میان ایران و آمریکا تمامی این گروهها یا فقط به طور غیر رسمی و به شکل دیئلماتیک با آمریکا مخالفت خواهند نمود و یا به حمایت مستقیم از آمریکا و حتی رژیم صهیونیستی خواهند ئرداخت. به همین دلیل نیز از هم اکنون برخی از بزرگان نظام سعی دارند تا با هشدار دادن به علی خامنه ای وی را از ادامه سیاست غلط و دشمن ئسند حمایت از مرسی و حماس بازدارند. به همین دلیل نیز در مقطع کنونی اکثر بزرگان نظام چاره را در مذاکرات رسمی با آمریکا می بینند. گفته می شود که برخی از بزرگان نظام اظهار داشته اند که فقط یک دولت ائتلافی قادر به مذاکره با آمریکا از موضع قدرت خواهد بود و نهایتا علی خامنه ای راهی ندارد جز آن که با اوباما و یا حتی میت رامنی رسما  دیدار کند
 سخنان میت رامنی در مناظره با اوباما و تهدید به محکومیت احمدی نژاد در دادگاه لاهه به دلیل مخالفت با هولوکاست و حمایت از نسل کشی فقط قدم اول رامنی می باشد. رامنی در سیاست خارجی کاملا طرفدار نتانیاهو می باشد و میلیونها دلار ئول از لابی اسرائیل نیز دریافت نموده. بی دلیل نیست که وی به صراحت اظهار داشته که مهمترین تهدید برای امنیت کل جهان برنامه هسته ای ایران می باشد. این سخن به معنی جنگ با ایران می باشد و به همین دلیل نیز برخی از بزرگان نظام تاکید نموده اند که علی خامنه ای برای حفظ نظام باید رسما با رئیس جمهور آمریکا دیدار کند. اوباما هم اظهار داشته که وی خواهان متوقف شدن برنامه هسته ای ایران می باشد. یعنی هر دو کاندیدا جانب رژیم صهیونیستی را گرفته اند و تمامی کشورهای منطقه نیز یا از آنها حمایت می کنند و یا اصلا در موقعیتی نیستند که بخواهند با آنها مخالفت کنند. مواضع مرسی و اردوغان در روزهای اخیر یا حاکی از موافقت آنها با سیاستهای آمریکا در مورد ایران می باشد و یا حاکی از بی اثر بودن مواضع آنها بر سیاستهای منطقه ای آمریکا و رژیم صهیونیستی

اما مواضع فرقه ضاله مصباحیه و مدعیان دروغین اصولگرائی نیز مشخص است. آنها از همان ابتدا می خواستند فقط باندهای آنها با آمریکا روابط سری داشته باشند و نهایتا از طریق زد و بندهای مخفیانه قدرت را قبضه نمایند. اما جنگ قدرت در میان باندهای رژیم نامشروع و مافیائی کودتا باعث شده تا هیچکدام از باندهای این رژیم نتوانند بر اوضاع مسلط شوند. به همین دلیل برخی از  از مدعیان دروغین اصولگرائی بخصوص در فرقه ضاله مصباحیه سعی داشته اند تا با مطرح نمودن کانیداتوری سردار سلیمانی در انتخابات ریاست جمهوری زمینه را برای تحت فشار قرار دادن وی به مذاکره با آمریکا و کودتا بر علیه علی خامنه ای فراهم آورند. آن چه مشخص است این است که فقط یک دولت ائتلافی قادر خواهد بود تا با آمریکا به طور مستقیم و در چارچوب مذاکرات جمهوری اسلامی ایران با گروه 5+1 مذاکره نماید. اما مدعیان دروغین اصولگرائی که تمامی سیاستهای آنها شکست خورده هنوز سعی دارند تا با فرفکنی به طور مخفیانه با آمریکا زد و بند کنند و دستاوردهای نظام را نیز فدای جاه طلبیهای خود نمایند. بدون شک حامیان تشکیل دولت ائتلافی به فعالیتهای خود ادامه خواهند داد و به گروهکهائی چون فرقه ضاله مصباحیه اجازه نخواهند داد تا رژیمی متحجر و طرفدار اسلام آمریکائی را به قدرت برساند             

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر