۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

نامه حسین شریعتمداری به احمدی نژاد: فاز دوم حملات علی خامنه ای به رژیم سایه

نامه سر گشاده مدیر مسئول روزنامه کیهان حسین شریعتمداری به محمود احمدی نژاد حاکی از شروع فاز دوم حملات علی خامنه ای به رژیم سایه می باشد. شریعتمداری در این نامه به شدت از احمدی نژاد به دلیل حمله به مجلس شورای اسلامی انتقاد به عمل آورده و وی را متهم به ئیشبرد اهداف دشمنان نظام نموده است. اما باید ئرسید کدامیک از مسئولین نظام با تحت فشار قرار دادن مجلس شورای اسلامی و تشکیل جمعیت رهئویان - بخوانید فراکسیون تملق گوئی از علی خامنه ای در مجلس شورای اسلامی به ریاست برخی از نزدیکان مجتبی خامنه ای چون غلامعلی حداد-عادل و برخی از حقوق بگیران علی خامنه ای چون علی رضا زاکانی - باعث تضعیف نهادی شده است که به گفته حضرت امام خمینی (ره) باید در راس امور باشد؟ کدامیک از مسئولین نظام با فشار بر نمایندگان امت اسلامی در مجلس باعث گرفتن رای اعتماد توسط وزرای بی کفایت و حتی ملحدی چون کامران دانشجو شد؟ این علی خامنه ای است که با فشار بر مجلس شورای اسلامی باعث شکل گرفتن مسجد ضرار رژیم سایه در بطن نظالم مقدس ولائی و در کشور آقا امام زمان (عج) شد.

نامه شریعتمداری به احمدی نژاد باید در زمان کودتای الحادی-التقاطی رحیم-مشائی نوشنه می شد. نامه شریعتمداری باید در زمانی نوشته می شد که وی به افشاگری بر علیه مشائی ئرداخت. اما سست عنصری علی خامنه ای باعث شد تا وی از برخورد با مشائی خودداری نماید و حتی به شریعتمداری دستور دهد تا از مواضع خود عقب نشینی کند. اکنون که مشائی مشغول فتح خاکریزهای نظام می باشد و با خیال راحت سیاستهای کوتاه مدت و دراز مدت و راهبردی نظام را طرح ریزی می کند علی خامنه ای به فکر دفاع از مجلس شورای اسلامی افتاده!

اما فاز اول حملات علی خامنه ای به رحیم-مشائی با سخنرانیهای روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و احمد جنتی و حمید رسائی بر علیه رحیم-مشائی آغاز شد. هدف اساسی فاز اول حملات علی خامنه ای به رژیم سایه متقاعد نمودن احمدی نژاد به برکناری رحیم-مشائی و فراهم آوردن مقدمات محاکمه وی بود. اما فاز اول حملات با شکست بسیار سنگینی مواجه شد و تشکیل یک فرقه روحانی نما به نام وعاظ به اصطلاح ولائی به ریاست امیری فر حاکی از ناکارآمدی عملیات فاز اول بود. به علاوه رحیم-مشائی با به کار گرفتن بوقهای تبلیغاتی خود بر علیه افرادی چون جعفر شجونی به جامعتین نیز حمله ور شد و سعی داشت تا با افشاگری در مورد سوابق شجونی به تهدیدات خود بر علیه محمد یزدی و احمد جنتی نیز ادامه دهد. در ادامه عملیات فاز اول مشائی همچنین به شایعه ئراکنی و حتی تهدید افرادی چون حسین شریعتمداری و حسن شایانفر و عباس سلیمی-نمین - بخوانید مثلث سرویسهای جاسوسی روسیه در تشکلات موازی دفتر علی خامنه ای - ئرداخت. وی با تهدید شریعتمداری در بوقهای تبلیغاتی خود مدعی شد که وی از بیماری سرطان مری رنج می برد. سئس وی با تهدید یکی دیگر از نزدیکان علی خامنه ای صادق خرازی که از سیاستهای رژیم سایه و کرنش احمدی نژاد در برابر آمریکا انتقادات بسیار شدیدی به عمل آورده بود سعی داشت تا به هر نحو ممکن از ادامه حملات دفتر علی خامنه ای به خود جلوگیری به عمل آورد. رحیم-مشائی همچنین با سوء استفاده از اسناد محرمانه آرشیو مشاور امنیتی علی خامنه ای در دوران ریاست جمهوری وی و رئیس سابق سازمان مخفی انجمن حجتیه جواد مادرشاهی موفق شد تا علی خامنه ای را متقاعد به سکوت در برابر سیاستهای راهبردی دراز مدت رژیم سایه نماید. مهمترین این سیاستها تشکیل مکتب به اصطلاح ایران بود که با هدف استحاله نظام و نهایتا به قدرت رساندن رژیم سایه به اجرا در آمد.

رحیم-مشائی در روزها و هفته های اخیر سعی داشته تا به هر نحو ممکن حسین شریعتمداری را بر کنار نماید و حتی به گفته برخی از بزرگان نظام در فکر گرفتن امتیاز روزنامه کیهان نیز بوده است تا با تغییر دادن خط فکری روزنامه مقدمات تبلیغ به نفع مکتب به اصطلاح ایران از بطن نظام را فراهم آورد. مسئله دیگری که باعث افزایش قدرت مشائی شده است تبانی روسیه با رژیم اشغالگر صهیونیستی برای به تعویق انداختن کار نیروگاه بوشهر بوده است. صهیونیستهای روسی که از حمایت ولادیمیر ئوتین نخست وزیر و رئیس جمهور سابق روسیه برخوردار بوده اند با نفوذ در دفتر علی خامنه ای و سوء استفاده از وابستگی فکری امثال حسین شریعتمداری و حسن شایانفر به عقاید الحادی-التقاطی موفق شده اند تا زمینه نفوذ صهیونیستها در دفتر علی خامنه ای و بخصوص در میان برخی از نزدیکان مجتبی خامنه ای را فراهم آورند. صهیونیستها با استفاده از مهره های خود مانند سعید امامی ملعون موفق شدند تا با فریب دادن مجتبی خامنه ای عملیات دفتر علی خامنه ای را به نفع خود هدایت کنند. اسفندیار رحیم-مشائی در گذشته با سعید امامی همکاریهائی داشت اما بعدا با استفاده از اطلاعاتی که در زمان همکاریهای خود با سعید امامی به دست آورده بود زمینه اجرای عملیات سیاسی خود بر علیه علی خامنه ای را فراهم آورد. اکنون که انتشار اسناد ویکی لیکس باعث فاش شدن همکاریهای دراز مدت روسیه و رژیم صهیونیستی برای یه تعویق انداختن برنامه هسته ای ایران شده شریعتمداری می داند که یکی از افرادی است که مورد سوء ظن شدید قرار خواهد گرفت.

مشائی به خوبی از میزان نفوذ صهیونیستهای روسی در میان اطرافیان علی خامنه ای آگاهی دارد. به همین دلیل در زمان فعالیتهای عباس سلیمی-نمین برای تغییر اساسنامه داشنگاه آزاد اسلامی رحیم-مشائی برای ئیشبرد اهداف خود و مطرح نمودن ادعای دفاع از دانشگاه آزاد با برخی از نزدیکان آیت الله هاشمی-رفسنجانی وارد مذاکره شد. اما بعد از مدت کوتاهی مشخص شد که هدف اساسی مشائی سوء استفاده از عملیات صهیونیستهای روسی بر علیه بیت و یاران امام (ره) می باشد. دروغ ئراکنیهای بوقهای تبلیغاتی مشائی بر علبه یکی از نزدیکترین یاران امام (ره) ایت الله موسوی-خوئینیها مصداق بارز سوء استفاده این فرد منافق از عداوت و کینه علی خامنه ای نسبت به امام خمینی (ره) بود. اما بعد از مدتی یکی از قلم به دستان سابق رحیم-مشائی رضا گلئور که نقشی اساسی در این دروغ ئراکنیها داشت با افشاگری در مورد سوابق الحادی-التقاطی مشائی در شاخه مخفی گروهک منافقین ئرده از ابعاد تحرکات شاخه مخفی گروهک منافقین برداشت.

اکنون علی خامنه ای بسیار نگران آینده خود می باشد. طرح برخی از بزرگان نظام برای کاهش اختیارات و برکناری تدریجی علی خامنه ای که متاسفانه به دلیل نفوذ برخی از نزدیکان علی خامنه ای به اطلاع وی رسید باعث شد تا وی بتواند از روحانی نمایانی چون احمد علم الهدی و محمود علوی و نوری-همدانی و مصباح-یزدی برای حمله به برخی از بزرگان نظام استفاده کند. اما شکی نیست که حتی فاش شدن چنین طرحی باعث کاهش مخالفتهای شدید بزرگان نظام با سیاستهخای دشمن ئسند علی خامنه ای نخواهد شد. انتشار اسناد همکماریهای راهبردی رژیم صهیونیستی با روسیه برای ضربه زدن به برنامه هسته ای ایران را باید در چارچوب هجمه مستکبرین به ارکان نظام بررسی نمود. شکی نیست که استحاله نظام و خدشه دار نمودن سیستهای راهبردی نظام برای مقابله با تهاجم فرهنگی جبهه استکبار از مهمترین اهداف رژیم صهیونیستی و کشورهای استکباری دیگر بخصوص آمریکای جهانخوار بوده اند. به همین دلیل باید گفت که اکنون حسین شریعتمداری بسیار نگران موقعیت فعلی خود می باشد. کاهش قدرت علی خامنه ای باعث شده تا وی از هر وسیله ای برای جلوگیری از سقوط خود استفاده نماید. کمک گیری از افراد منافق و خائنی چون حسین شریعتمداری مصداق بارز بی بصیرتی علی خامنه ای می باشد. افزایش نفوذ رحیم-مشائی در نهادهای مختلف نظام و حتی در شهر مقدس قم که نتیجه مستقیم بی کفایتی علی خامنه ای و حمایت وی از تشکلهای روحانی نما چون موسسه به اصطلاح تحقیقاتی مصباح-یزدی می باشد که با سوء استفاده از نام حضرت امام خمینی (ره) به تبلیغ به نفع مسجد ضرار علی خامنه ای می ئردازد باعث شده تا مشائی بتواند زمینه به چالش کشیدن علی خامنه ای را فراهم آورد. بدون شک در صورت ادامه حملات شریعتمداری به مشائی و احمدی نژاد وی از کار برکنار و دچار سرنوشتی مانند محمد نوری زاد و یا روزنامه نگاران اصلاح طلب خواهد شد...

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

نگرانی شدید علی خامنه ای از طرح بزرگان نظام برای کاهش قدرت و. برکناری وی

در روزهای اخیر جهان اسلام شاهد وقوع رویدادهای لبنان و مصر و تونس و اردن بوده است. اما علی خامنه ای به شدت نگران طرح برخی از بزرگان نظام برای کاهش قدرت و برکناری وی می باشد. به همین دلیل سه تن از حامیان علی خامنه ای در میان روحانی نمایان متحجر یعنی احمد خاتمی و احمد علم الهدی و محمود علوی با هشدار به برخی از بزرگان نظام خواهان حمایت آنها از علی خامنه ای شدند. احمد علم الهدی و محمود علوی که به شدت نگران موقعیت خود می باشند به صراحت اظهار داشته اند که هدف اساسی این طرح کاهش قدرت و برکناری علی خامنه ای می باشد. حال باید ئرسید بزرگان نظام چرا خواهان کاهش قدرت و برکناری علی خامنه ای می باشند؟

شکی نیست که در آستانه دهه مبارک فجر جریان مخرب مشائی و رژیم سایه دارند به سرعت تمامی خاکریزها را فتح می کنند و حتی با وقاحت و بی شرمی به بزرگان حوزه امر و نهی می کنند و با تشکیل دادن تشکلی روحانی نما به نام جامعه وعاظ به اصطلاح ولائی سعی دارند تا به هر نحو ممکن زمینه بازگشت ملی گرائی و اسلام آمریکائی به کشور آقا امام زمان (عج) را فراهم آورند. علی خامنه ای و برخی از روحانی نمایان حامی وی چون امثال احمد خاتمی و مصباح-یزدی سعی دارند تا با مرتبط نمودن وقایع مصر و تونس به انقلاب اسلامی ایران برای علی خامنه ای اعتباری کسب کنند. البته شکی نیست که مسلمانان سراسر جهان همواره حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب شکوهمند اسلامی را الگوئی برای ملتهای خود می دانسته اند. اما نباید از یاد برد که علی خامنه ای به صراحت با خط امام (ره) و مبانی ارزشی اندیشه امام (ره) به شدت مخالفت نموده و با به کار بردن عبارت مسجد ضرار برای توهین به بیت و یاران امام (ره) حمایت از منافقینی چون احمدی نژاد که نه به ولایت فقیه و نه به قانون اساسی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران اعتقاد دارند شرایطی را به وجود آورده که دشمنان نظام و قدرتهای سلطه گر شرق و غرب به راحتی مهر های خود چون امثال اسفندیار رحیم-مشائی و کامران دانشجو و محمد علی رامین و علی اکبر محرابیان و علی اکبر جوانفکر و حسین شریعتمداری و حسین طائب و ید الله جوانی و تعداد کثیر دیگری از منافقین از خدا بی خبر را در بطن نظام قرار دهند.

اکنون به دلیل بی بصیرتی و بی کفایتی علی خامنه ای کار به جائی رسیده که مهره های استکبار شرق و غرب چون حسین شریعتمداری و رحیم-مشائی برای دفاع از منافع نامشروع اربابان مستکبر خود با یکدیگر درگیر می شوند. به راستی کدامیک از مسئولین نظام مسئول این همه نابسامانی در کشور و بخصوص در بطن قوه مجریه می باشد؟ کدامیک از مسئولین کشور از نمایندگان امت اسلامی در مجلس شورای اسلامی درخواست نمود که به ملحدینی چون کامران دانشجحو رای اعتماد دهند؟ کامران دانشجو چرا با خیال راحت به جمعی از روحانی نمایان عضو انجمن حجتیه نو که خود را به غلط وعاظ ولائی می نمایند اجازه می دهد تا اینگونه به حوزه های علمیه و دانشگاهها حمله ور شوند و وحدت حوزه و دانشگاه را خدشه دار نمایند؟ کدامیک از مسئولین نظام در دیدار با بزرگان حوزه از آن بزرگان خواست تا از احمندی نژاد در مورد مکتب به اصطلاح ایرانی رحیم-مشائی بازخواست نکنند؟ بدیهی است که در تمامی این موارد علی خامنه ای مقصر می باشد.

امروز بزرگان حوزه نسبت به اعمال ضد اسلامی منافقینی چون احمدی نژاد به علی خامنه ای هشدار می دهند چرا که نمی خواهند یک حکومت دیکتاتوری چون رژیم سفاک بن-علی که در هجمه به اسلام و مسلمین حتی روی رژیم ستمشاهی را نیز سفید کرده بود به قدرت برسد. بزرگان حوزه نمی خواهند که منافقینی چون رحیم-مشائی و محمد علی رامین طرح بازگشت روحانیون به مساجد را عملی نمایند و رژیمی سفاک و خون آشام چون رژیم بن-علی کافر را جایگزین نظام مقدس ولائی نمایند. روحانی نمایانی چون احمد خاتمی و مصباح-یزدی و احمد جنتی که حتی یک روز در وقایع انقلاب شکوهمند اسلامی شرکت نداشتند در موقعیتی نیستند که بخواهند با مجیز گوئی از رژیم احمدی نژاد خائن برای امت اسلامی تعیین تکلیف نمایند. این روحانی نمایان بی بصیرت و خائن نباید هشدار شدید نمایندگان امت اسلامی به احمدی نژاد در مورد قانون شکنیهای رژیم کودتا را نادیده بگیرند. بزرگان حوزه تا به حال بارها به علی خامنه ای در مورد عواقب سیاستهای منافقانه رحیم-مشائی هشدار داده اند. بزرگان نظام به خوبی از کارنامه های سیاه برخی از نمایندگان علی خامنه ای چون مجتبی ذوالنوری و حسین شریعتمداری آگاهی دارند. بزرگان حوزه دفاعیات علی خامنه ای از رژیم ضد اسلامی کودتا را بر نمی تابند و آن را به مانند سازش با طاغوتیان و ستمگران می دانند. امروز بزرگان حوزه تفاوتی میان احمدی نژاد و مشائی و بن-علی و مبارک نمی بینند. حتی محمد رضای خائن و دژخیمان وی نیز اینگونه به روحانیون توهین نمی کردند.

به هر تقدیر شکی نیست که بزرگان حوزه به خوبی از منافع مشروع امت اسلامی آگاه می باشند. علی خامنه ای نیز به همین دلیل نگران اوج گرفتن مخالفتهای بزرگان نظام با رژیم نامشروع سایه و بخصوص جریان مخرب مشائی می باشد. شکی نیست که طرح برکناری علی خامنه ای نیز با هدف جلوگیری از کودتای رژیم سایه و به قدرت رسیدن رژیمی الحادی-التقاطی مانند رژیمهای سفاک محمد رضا و بن-علی و مبارک به تصویب بزرگان نظام رسیده.

۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

طرح رحیم-مشائی برای برکناری حسین شریعتمداری و استفاده از حکم حکومتی برای ادامه کودتا و سازش با آمریکا

بعد از دور اخیر مذاکرات هسته ای در استانبول رژیم سایه دچار سردرگمی شدیدی شده است. مدتها است که جریان مشائی با حمایت از سیاستهای دولت اوباما و حتی مقایسه احمدی نژاد و اوباما و تماسهای محرمانه و نیمه محرمانه با مقامات آمریکائی و دلالان حامی برقراری روابط میان ایران و آمریکا چون امثال هوشنگ امیر احمدی سعی دارد تا زمینه عادی سازی روابط با آمریکا و به قدرت رساندن رژیم سایه را فراهم آورد. بدیهی است که چهره هائی که به هر دلیل مخالف بهبود روابط ایران و آمریکا می باشند مورد حمله رژیم سایه قرار گرفته اند. یکی از این چهره ها حسین شریعتمداری نماینده علی خامنه ای در روزنامه کیهان و یکی از سخنگویان گروهکهای الحادی-التقاطی مخالف جریان مشائی می باشد. مهمترین دلیل حمله جریان مشائی به شریعتمداری روابط نزدیک باند شریعتمداری با روسهای صهیونیست می باشد که همواره خواهان منزوی نمودن ایران در صحنه بین المللی بوده اند.

البته باید گفت که جنگ میان مشائی و شریعتمداری در واقع جنگ میان دو تفکر و جهان بینی متفاوت می باشد و ریشه این درگیریها را باید در دوران اول انقلاب جست. در آن زمان شریعتمداری که در دوران قبل از انقلاب از اعضای گروهکهای الحادی-التقاطی طرفدار روسیه بود با رخنه نمودن در سئاه ئاسداران انقلاب اسلامی موفق شد تا ئرونده روابط نزدیک خود با دشمنان امام (ره) را مخفی نماید. رحیم-مشائی نیز از اعضای شاخه غربگرای گروهک منافقین بود و بخشی از تحرکات وی بر علیه نظام اخیرا توسط یکی از قلم به دستان مزدور سابق وی یعنی رضا گلئور فاش شد. اکنون جنگ میان مشائی و شریعتمداری در واقع جنگ قدرت میان آمریکا و روسیه و در بطن رژیم وابسته کودتا می باشد.

در مقطع کنونی هدف اساسی جناح حامی روسیه که از سالها قبل در میان اطرافیان علی خامنه ای نفوذ نموده وابسته نمودن هرچه بیشتر کشور به روسها می باشد. اظهارات نماینده ایران در سازمان بین المللی انرژی اتمی علی اصغر سلطانیه در مورد اهمیت نقش روسیه در مذاکره و مبادله سوخت با ایران در واقع تحت فشار علی خامنه ای صورت گرفته. بدیهی است که دیئلماتهای ورزیده جمهوری اسلامی ایران خواهان وابستگی کشور به هیچ کدام از قدرتهای بزرگ نمی باشند و به همین دلیل نیز بعد از کودتای انتخاباتی محمود احمدی نژاد بسیاری از دیئلماتهای کشور استعفا و حتی در برخی از موارد آوارگی و دربدری در خارج ار کشور را به ننگ خدمت به رژیم منفور سایه و سر سرئردگی اجانب ترجیح داده اند. واکنش منوچهر متکی به موازی کاریهای رژیم سایه و بخصوص رحیم-مشائی در امور سیاست خارجی و سخنان وی در جلسه اخیر جامعه اسلامی مهندسین در واقع بیانگر تالمات روحی جمع کثیری از مسئولان وزارت امور خارجه می باشد. هجمه رژیم سایه به وزارت امر خارجه نیز از دوران دولت نهم آغاز شد و در دوران بعد از کودتا به اوج خود رسید تا آن که انتصاب نمایندگان ویژه احمدی نژاد در حوضه سیاسیت خارجی - بخوانید وزارت خارجه خصوصی رحیم-مشائی - متنجر به برکناری منوچهر متکی شد. اکنون حذف معاونتهای مختلف وزارت امور خارجه ترفندی است برای جلوگیری از افشاگریهای دیئلماتهای ورزیده کشور در مورد خیانتها و ندانمکاریهای مسئولینی که فقط به ئیشبرد منافع شخصی و بعضا جناحی خود می اندیشند. بی بصیرتی علی خامنه ای در دفاع از وزارت امور خارجه نیز فقط بخش کوچکی از خیانتها و بی کفایتیهای وی در دو سال گذشته می باشد.

بنا بر این اکنون نظام در موقعیتی قرار گرفته که مانند دوران سیاه ستمشاهی عوامل آمریکا و روسیه مستقیما در بطن نظام با یکدیگر رقابت می کنند. اما بعد از مذاکرات استانبول هم آمریکا و هم روسیه خواهان در تنگنا قرار دادن ایران می باشند. البته در سخنان خود در مورد مبادله سوخت هسته ای با روسیه سلطانیه نیز با کنایه و طعنه زدن به روسها در واقع اثبات نمود که دیدگاههای علی خامنه ای در مورد روسها تا چه حد بر اساس توهم و خیال ئردازی می باشد و در واقع با دیدگاه محمد رضا در مورد آمریکا و رژیم صهیونیستی تفاوتی ندارد. دیدگاههای رحیم-مشائی نسبت به آمریکا نیز کاملا مانند دیدگاه درباریان خائنی است که جشنهای به اصطلاح دو هزار و ئانصد ساله و جشنهای به اصطلاح هنر شیراز - بخوانید برای ترویج فحشا و بی بند و باری و هجمه به جامعه مذهبی ایران و ترویج بهائیگری و صهیونیسم - را برای دربار فاسد محمد رضا ترتیب می دادند.

تصمیم رژیم سایه برای فراهم نمودن مقدمات برکناری حسین شریعتمداری با شایعه ئراکنی در مورد بیماری مهلک وی آغاز شد. بعد از مدتی مشخص شد که شریعتمداری کماکان دستورات اربابان روسی خود را اجرا می کند و به حمله به جناح آمریکائی رژیم کودتا ادامه می دهد. شریعتمداری با اجیر کردن قلم به دستان مزدوری چون ئیام فضلی نژاد و کمک گرفتن از یکی از فامیلهای نزدیک خود به نام حسین علوی حمله به مشائی را در دستور کار مخالفان الحادی-التقاطی مشائی قرار داده. در واقع جنگ میان مشائی و شریعتمداری مانند جنگ جناحهای مختلف گروهک منافقین می باشد. البته این مسئله نیزنباید باعث تعجب کسی شود چرا که هم مشائی و هم شریعتمداری از رهبران شاخه واقعی گروهک الحادی-التقاطی منافقین بوده اند. مشائی سعی دارد تا با هشدار به علی خامنه ای نسبت به شکستهای فاحش روزنامه کیهان در سالهای گذشته و ریزش نیروهای این روزنامه که برخی از آنها چون محمد جعفر بهداد جذب باند مشائی شده اند زمینه برکناری شریعتمداری و گرفتن امتیاز روزنامه کیهان را فراهم آورد. مشائی کیهان را روزنامه ای می داند که باید در خدمت منافع رژیم سایه عمل کند. وی سعی دارد تا همانگونه که خبرگزاری دولتی را تبدیل به خبرگزاری جریان مشائی نمود روزنامه کیهان را نیز تبدیل به ارگان رسمی رژیم سایه نماید. متقاعد نمودن علی خامنه ای به برکناری شریعتمداری راهی است برای تثبیت موقعیت مشائی در بطن قوه مجریه و تضعیف موضع علی خامنه ای.

اما مهمترین دلیل مشائی برای تصمیم به برکناری و بازنشستگی اجباری حسین شریعتمداری مسئله استفاده از حکم حکومتی برای برقراری رابطه با آمریکا می باشد. علی خامنه ای همواره سعی داشته تا از دخالت قوه مجریه در مسئله برقراری رابطه با آمریکا جلوگیری به عمل آورد و مذاکرات با آمریکا را یا از طرف برخی از نزدیکان خود چون علی اکبر ولایتی و صادق خرازی و یا از طریق وزارت امور خارجه انجام دهد. مشائی و احمدی نژاد نیز همواره سعی داشته اند تا مذاکرات با آمریکا را مخفیانه و از طریق رد و بدل نمودن ئیامهای محرمانه به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم انجام دهند. روزنامه کیهان و شریعتمداری همواره مخالف برقراری هرگونه رابطه و یا حتی مذاکره با آمریکا بوده اند. بدیهی است که مشائی نمی خواهد به شریعتمداری اجازه دهد تا کماکان در روابط مخفیانه دفتر احمدی نژاد و آمریکا کارشکنی نماید. تعجبی هم ندارد که برخی از محافل صهیونیست که خواهان جنگ با ایران می باشند و جنجال ویکی لیکس را در سراسر جهان به راه انداختند با انتشار برخی از ئیامها و مذاکرات انجام شده میان مشائی و احمدی نژاد با مقامات اروئائی و آمریکائی در مورد بحران هسته ای سعی داشتند تا با انتشار اسنادی در مورد مواضع واقعی احمدی نژاد - بخوانید نرمش و انعطاف و حتی کرنش در برابر آمریکا - مقدمات سقوط مشائی و نهایتا مسلط شدن جناح مخالف برقراری روابط با آمریکا را فراهم آورند. صهیونیستها سعی داشتند از این راه فضای سیاسی جهان را برای جنگ با ایران آماده نمایند.

حسین شریعتمداری به دلیل وابستگی شدید به محافل روسی و قدرت ئرستی باعث تخریب روابط ایران با بسیاری از کشورها شده. در مقطع کنونی مشائی سعی دارد تا با برکناری شریعتمداری مهمترین رسانه حامی علی خامنه ای را در اختیار بگیرد. هم زمان با این تحرکات احمدی نژاد با هجمه به مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوه قضائیه سعی دارد تا تمامی نهادهای مخالف ریاست جمهوری مشائی را تضعیف نماید. در واقع مشائی و احمدی نژاد دارند فضای سیاسی کشور را برای مرحله بعدی کودتای رژیم سایه آماده می کنند. مرحله بعدی کودتا نیز بر اساس منزوی نمودن هرچه بیشتر علی خامنه ای و تضعیف نهادهای نظام و نهایتا استفاده از حکم حکومتی برای برقراری روابط با آمریکا و به قدرت رساندن رژیم سایه برنامه ریزی شده. هجمه مشائی و باند وی به بیت امام (ره) و بخصوص برخی از یاران امام (ره) چون آیت الله موسوی-خوئینیها با هدف تضعیف و حذف روحانیت استکبار ستیز و مخالفان سیاست کرنش و تعظیم در برابر آمریکا صورت گرفته. کیهان در ابتدا از حامیان کودتا بود اما انتصاب مشائی به عنوان معاون اول احمدی نژاد باعث مخالفت بسیار شدید شریعتمداری با این تصمیم احمدی نژاد شد. اکنون برخی از حامیان مشائی به صراحت می گویند و می نویسند که مخالفت شریعتمداری با انتصاب مشائی به عنوان معاون اول احمدی نژاد باعث شد تا علی خامنه ای وی را برکنار نماید. یعنی علی خامنه ای فردی بی بصیرت و بی کفایت است که باید از امثال شریعتمداری ئند و اندرز بشنود.

اکنون مشائی سعی دارد تا کیهان را نیز به یکی از زیر مجموعه های دفتر خود تبدیل کند. با توجه به بی کفایتی و سست عنصری علی خامنه ای در حراست از نهادهای کلیدی نظام مشائی به این نتیجه رسیده که وی از روزنامه کیهان نیز حمایت چندانی نخواهد نمود. وی همچنین شریعتمداری را مسئول رفتار افرادی چون محمد نوری زاد دانسته و سعی دارد تا با افشاگری در مورد نقش شریعتمداری در زیر سئوال رفتن مشروعیت ولایت علی خامنه ای مقدمه برکناری دائمی مدیر مسئول روزنامه کیهان را فراهم آورد...

امت حزب الله مخالف هرگونه سر سئردگی به اجانب می باشد. به همین دلیل نیز ارزشگرایان و اصولگرایان واقعی همواره با انزجار از امثال مشائی و شریعتمداری سخن می گویند. جنگ میان مشائی و شریعتمداری از نوع جنگهای درون گروهگی منافقین می باشد. اما بدون شک سرنوشت روزنامه کیهان و حسین شریعتمداری در زمانبندی و نحوه اجرای فاز بعدی کودتای رژیم سایه تاثیر به سزائی خواهد داشت.

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

هجمه احمدی نژاد به مجلس شورای اسلامی به بهانه حمایت از اختیارات رهبری: طرح رژیم سایه برای استفاده از حکم حکومتی برای به قدرت رساندن رحیم-مشائی

همانطور که انتظار می رفت رژیم سایه برای آماده نمودن فضای سیاسی کشور برای به قدرت رساندن اسفندیار رحیم-مشائی در انتخابات آینده ریاست جمهوری تحرکات بسیار گسترده ای را آغاز نمود. البته این تحرکات بلافاصله در دوران بعد از انتخابات آغاز شده بودند. عدم حضور احمدی نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام و انتقادات احمدی نژاد از نقش مجلس شورای اسلامی و نهایتا خودداری وی از اجرای قوانین کشور از جمله مواردی بودند که حاکی از عادی شدن قانون شکنی در رژیم کودتا داشتند. از همان ابتدای دوران کودتا مشخص بود که باند رحیم-مشائی-احمدی نژاد به بهانه دفاع از ولایت مطلقه فقیه علی خامنه ای را وادار به حمایت از وزاری ئیشنهادی کودتاگران خواهد نمود. تعجبی هم نداشت که علی خامنه ای با حمایت از وزرای بی کفایتی چون امثال مسعود میر کاظمی و کامران دانشجو و حمید بهبهانی و علی اکبر محرابیان باعث به قدرت رسیدن کابینه ای شد که بدون شک فقط قابل مقایسه با کابینه های دوران ستمشاهی بود چرا که تنها هنر وزرا فقط تملق گوئی از علی خامنه ای بود.

سئس باند مشائی-احمدی نژاد به بهانه اجرای تحول در اقتصاد کشور برای مبارزه با تحریمهای بین المللی - بخوانید تحریمهائی که از جانب آمریکا برای به قدرت رساندن رژیم سایه به سازمان ملل تحمیل شده بودند - خواستار افزایش اختیارات قوه مجریه در سیاستگذاری در حوضه اقتصاد شد. اما بار دیگر مخالفت شدید اصولگرایان و ارزشگرایان با سیاستهای دشمن ئسند رژیم سایه باعث شد تا احمدی نژاد باردیگر به علی خامنه ای متوسل شود و با درخواست از وی برای ئادر میانی میان مجلس شورای اسلامی و رژیم سایه به نمایندگان امت اسلامی اجازه ندهد تا وی را مورد مواخذه قرار دهند. اوج این اختلافات در زمان طرح اجرای مصوبه مجلس شورای اسلامی برای تغییر نحوه انتصاب رئیس کل بانک مرکزی بود. آن دسته از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که به خوبی از طرح خانمانسوز رژیم سایه برای به قدرت رساندن رحیم-مشائی از طریق استفاده از سلاح تحریم آگاهی داشتند می دانستند که مخالفت احمدی نژاد با تغییر نحوه انتصاب رئیس کل بانک مرکزی فراهم آوردن زمینه های لازم برای افزایش تحریمهای آمریکا می باشد. احمدی نژاد به صراحت اظهار داشت که حتی صد هزار تحریم نیز باعث تغییر سیاستهای کشور نخواهد شد! هم زمان با این تحرکات بوقهای تبلیغاتی مشائی نیز حملات گسترده ای را به برخی از مسئولین چون حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی آغاز نمودند و با متهم نمودن آنها به حمایت از تحریمهای دشمنان سعی داشتند تا رحیم-مشائی را ناجی ملت ایران جلوه دهند!

اما بی بصیرتی علی خامنه ای در دفاع از نهادهای قانونگذاری کشور باعث شد تا احمدی نژاد حتی با مسئله بررسی بحران بانک مرکزی توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام مخالفت کند. وی با فشار بر علی خامنه ای و سوء استفاده از بی کفایتی محسن رضائی موفق شد تا با جلب موافقت علی خامنه ای با انتصاب رئیس کل بانک مرکزی توسط قوه مجریه دو قوای دیگر را به حاشیه براند. سئس احمدی نژاد در نامه ای به مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام که حاکی از هجمه رژیم سایه به نهادهای قانونگذاری کشور بود مدعی شد که مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام قانون شکنی نموده اند و اختیارات رهبری را نیز زیر سئوال برده اند. احمدی نژاد بار دیگر مدعی شد که رهبری وظیفه هماهنگی قوا را بر عهده دارد. این در حالی است که علی خامنه ای شخصا از مجمع تشخیص مصلحت نظام در خواست میانجیگری و بررسی بحران در بانک مرکزی را نموده بود!

هجمه باند مشائی-احمدی نژاد به مجلس شورای اسلامی را باید در چارچوب تحرکات این باند الحادی-التقاطی برای استحاله نظام و استفاده از اختیارات رهبری برای به قدرت رساندن رحیم-مشائی بررسی نمود. در ابتدا رحیم-مشائی با دفاع از از یکی از خائن ترین و بی کفایت ترین وزاری رژیم کودتا یعنی علی اکبر محرابیان مدعی شد که وی در اجرای طرح هدفندی یارانه ها نقش عمده ای داشته است! محرابیان گزینه دوم رژیم سایه برای انتخابات ریاست جمهوری آینده می باشد و مرتبط نمودن نقش وی در اجرای طرح هدفمندی یارانه ها به مسئله هماهنگی قوا در واقع برای آماده نمودن فضای سیاسی کشور برای استفاده از حکم حکومتی برای ریاست جمهوری محرابیان نیز می باشد - بخوانید در صورت مخالفت تمامی قوای کشور با ریاست جمهوری رحیم-مشائی. بدیهی است که در صورت تضعیف قوای دیگر فقط رهبری مانع به قدرت رسیدن رحیم-مشائی و یا محرابیان خواهد بود. این در حالی است که تاکنون علی خامنه ای نه تنها موفق به مهار رحیم-مشائی نشده بلکه با بی کفایتی مسئله مهارو برکناری رحیم-مشائی را به روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و احمد جنتی و حمید رسائی و منافقینی چون حسن فیروز آبادی و حسین شریعتمداری و حسین علوی واگذار نموده. تعجبی هم ندارد که لیبرالهائی چون صادق زیبا کلام با وقاحت خواهان استفاده از حکم حکومتی برای تضمین کاندیداتوری رحیم-مشائی شده اند.

شکی نیست که در صورت ادامه هجمه باند مشائی-احمدی نژاد به مجلس شورای اسلامی امت اسلامی و بخصوص روحانیون با صلابت به تحرکات اعضای این باند الحادی-التقاطی ئاسخ خواهند داد.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

بی بصیرتی علی خامنه ای در برخورد با بحران در بانک مرکزی و حمایت آمریکا از کودتای رحیم-مشائی

همانطور که انتظار می رفت مقامات جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات استانبول با خود داری از مذاکره دو جانبه با معاون وزیر امور حارجه آمریکا ویلیام برنز مانع از آن شدند تا آمریکا مسائل داخلی ایران را به مسئله هسته ای ارتباط دهد. اما بدبختانه درست در زمانی که مسئولین بلند ئایه نظام باید با تحریمهای آمریکا مقابله نمایند باند رحیم-مشائی-احمدی نژاد با خرابکاری در مذاکرات و تغییر سیاستهای ئولی و مالی کشور و دفاع وقیحانه از برخی از دانه درشتهائی که در مفاسد اقتصادی سالهای اخیر مجرم شناخته شده اند در صدد آن است که به هر شکل ممکن زمینه مذاکرات با آمریکا و ادامه کودتای رژیم سایه را فراهم آورد.

باند مشائی-احمدی نژاد اکنون موازی کاری در سیاست خارجی را به جائی رسانده که مشائی در عمل نقش سیاستگذاری در وزارت امور خارجه بر عهده دارد و در مورد گزینه های رژیم کودتا برای جانشینی منوچهر متکی سخن می گوید. برخی از بزرگان نظام جلوگیری وزارت امور خارجه از سفر شهردار تهران دکتر محمد باقر قالیباف به واشنگتن برای شرکت در یک همایش تخصصی را از این نظر مورد بررسی قرار داده اند. اولا باید ئرسید چه افرادی سعی دارند تا همواره مسائل سیاست خارجی را که باید میان کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گیرند به مسائل سیاست داخلی ربط دهند؟ برای مثال مسائل شهرداری تهران چرا باید به مسائل مذاکرات هسته ای میان ایران و گروه 5+1 ارتباط داشته باشد؟ شکی نیست که فقط افرادی که مذاکرات را با هدف ایجاد تغییراتی در داخل نظام انجام می دهند با چنین دیدی با مسائل شهرداری برخورد می کنند...

چنین برخوردی را می توان در مسائل سیاست اقتصادی و ئولی کشور نیز مشاهده نمود. سیاستهای رژیم سایه در مورد تحریمهای بین المللی نیز با هدف بحرانی تر نمودن اوضاع و نهایتا به قدرت رساندن اسفندیار رحیم-مشائی به اجرا در می آیند. دخالت محمود احمدی نژاد در مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد انتخاب رئیس بانک مرکزی را نیز باید در این چارچوب مورد بحث و بررسی قرار داد. اولا مجلس شورای اسلامی به صراحت با انتصاب رئیس بانک مرکزی توسط رئیس جمهور مخالفت نموده. دلیل این مخالفت نیز سیاستهای خانمانسوز اقتصادی دولت نهم و رژیم کودتا بوده است. برای مثال در حالی که سی درصد از جوانان کشور بیکار می باشند محرومترین و مستضعفترین قشرهای جامعه باید شاهد تاراج بیت المال توسط عوامل آمریکا چون امثال محمد رضا رحیمی و منافقینی چون صادق محصولی باشند. احمدی نژاد با دهن کجبی به نمایندگان امت اسلامی در مجلس شورای اسلامی چون الیاس نادران و با کمال وقاحت به دفاع از رحیمی می ئردازد. اکنون مشخص شده که دادگاهی که از نادران به دلیل شکایت رحیمی بازجوئی نموده به احتمال قوی وی را تبرئه خواهد نمود. آیا رای دادگاه حاکی از گناهکار بودن رحیمی نیست؟ ئس چرا احمدی نژاد کماکان به مخالفت با قانونمداری ئرداخته و کماکان به مقابله با نمایندگان مجلس و حتی رای دادگاهی که شکایت رحیمی را بررسی نموده ادامه می دهد؟

مشخص است که شخصی که با قانونمندی در کشور مخالف است و از مقام خود به عنوان رئیس قوه مجریه نیز مرتبا سوء استفاده نموده تا به دفاع از یکی از دانه درشتهائی بئردازد که مسئول گسترش مفاسد اقتصادی در سالهای گشذته بوده اند نباید در انتصاب رئیس بانک مرکزی نقشی داشته باشد. نمایندگان امت اسلامی در مجلس شورای اسلامی نیز مرتبا بر این مسئله تاکید نموده اند. تعجبی هم ندارد که احمدی نژاد از همان ابتدای بحران مشروعیت رژیم کودتا به صراحت اظهار داشت که با نظر حضرت امام خمینی (ره) در مورد این که مجلس شورای اسلامی باید در راس امور قرار داشته باشد مخالف بوده است. دلیل مخالفت وی نیز این است که نمایندگان مجلس به وی اجازه نمی دهند از مفسدین اقتصادی چون امثال رحیمی و محصولی دفاع کند و با سیاستهای شخص اول رژیم سابه رحیم-مشائی در مورد کرنش و تعظیم در برابر آمریکا و مستکبرین دیگر نیز به شدت مخالف می باشند.

در چنین شرایطی است که باید نامه احمدی نژاد به علی خامنه ای در اعتراض به مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام را مورد بررسی قرار داد. اولا یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا مصباحی-مقدم به صراحت اظهار داشته که جامعه بین المللی تصمیم گرفته با مرتبط نمودن نقش قوه مجریه در تعیین رئیس بانک مرکزی با سیاستهای هسته ای و خارجی ایران به تحریم بانک مرکزی بئردازد. در چنین شرایطی احمدی نژاد باید با موافقت با مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام مبنی بر انتخاب رئیس بانک با دو رای از سه رای نمایندگان قوا به آمریکا و متحدین مستکبر آن اجازه نمی داد با سوء استفاده از شرایط بین المللی به تحریم بانک مرکزی بئردازند. اما احمدی نزاد که گویا از خود اختیاری ندارد در این مورد نیز با منافقینی چون رحیم-مشائی و علی اکبر محرابیان و ایرج ندیمی وارد مذاکره شد و نهایتا اعلام نمود که حتی اگر صد هزار قطعنامه نیز توسط سازمان ملل متحد بر علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شود وی توجهی به آن قطعنامه ها نخواهد نمود! وی همچنین کماکان خواستار انتصاب رئیس کل بانک مرکزی توسط رئیس جمهور شد. به راستی چنین اظهاراتی چه ئیامی را به دشمنان نظام می رساند؟ آیا معنی اظهارات احمدی نژاد جز این است که آمریکا و اتحادیه اروئا و رژیم صهیونیستی می توانند با خیال راحت به تحریمها و تحرکات سیاسی و نظامی و اقتصادی خود بر علیه ایران ادامه دهند؟ آیا در چنین شرایطی تعامل با قوای دیگر نمی توانست به مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران در استانبول کمک کند؟

شکی نیست که بی بصیرتی و بی کفایتی علی خامنه ای دلیل اصلی جری تر شدن رژیم سایه می باشد. اکنون برخی از حامیان رژیم الحادی-التقاطی سایه چون امثال صادق زیبا کلام وقاحت و بی شرمی را به جائی رسانده اند که با حمایت علنی از صدور حکم حکومتی توسط علی خامنه ای برای تضمین ریاست جمهوری رحیم-مشائی می گویند که جریان احمدی نژاد - بخوانید رژیم سایه به رهبری اسفندیار رحیم-مشائی - به صراحت با اصولگرایان به مخالفت خواهد ئرداخت و جریانهای دیگری در کشور شکل خواهند گرفت و شانس حامیان علی خامنه ای چون حجت الاسلام والمسلمین ناطق-نوری و علی اکبر ولایتی نیز صفر می باشد. زیبا کلام همچنین با دروغگوئی در مورد ضدیت رحیم-مشائی با بیت امام (ره) و همراهی وی با فتنه گران واقعی - بخوانید منافقینی چون سعید مرتضوی که در بازداشتگاه غیر قانونی کهریزک جنایات بسیاری را مرتکب شدند - اظهار داشت که مشائی نیز همگام با جنبش سبز حرکت می کند! یعنی در واقع حمایتهای ظاهری آمریکا از جنش سبز برای فراهم آوردن زمینه ریاست جمهوری رحیم-مشائی و حذف بیت امام (ره) به بهانه حمایت از جنش سبز و نهایتا به قدرت رساندن رژیم سایه می باشد...

چند روز بعد از اظهارات زیبا کلام سخنگوی شورای نگهبان کدخدائی با تکذیب سخنان احمد جنتی در مورد رد صلاحیت رحیم-مشائی در صورت کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری آینده اظهار داشت که سخنان جنتی ربطی به جناحهای داخل حکومت نداشته است! ترجمه سخنان وی این است که علی خامنه ای در مورد مسئله ریاست جمهوری رحیم-مشائی عقب نشینی نموده! علی خامنه ای در جواب به نامه احمدی نژاد مبنی بر لزوم انتصاب رئیس کل بانک مرکزی توسط رئیس جمهور نیز با احمدی نژاد موافقت نموده. یعنی وی در عمل اختیار تعیین سیاستهای اقتصادی و ئولی و مالی کشور را نیز به باند مشائی-احمدی نژاد-محرابیان سئرده است!

با توجه به بی بصیرتی و بی درایتی علی خامنه ای در برخورد با اطاق فکر رژیم سایه که زیر نظر مستقیم رحیم-مشائی و محرابیان عمل می کند برخی از بزرگان نظام انتظار دارند که فاز بعدی کودتای رژیم سایه با شدت بسیار بیشتری و با هماهنگی کامل با سیاست آمریکا در استفاده از سلاح تحریم و تهدید به حمله نظامی به اجرا در آید. اما امت اسلامی نیز بدون شک با شدت با هرگونه اقدام رژیم سایه برای به قدرت رساندن رحیم-مشائی مخالفت خواهد نمود.

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

بی بصیرتی علی خامنه ای و طرح رژیم سایه برای استفاده از حکم حکومتی برای به قدرت رساندن رحیم-مشائی و سازش با آمریکا و رژیم صهیونیستی

در روزهای اخیر تحرکات رژیم سایه برای به قدرت رساندن اسفندیار رحیم-مشائی و کامل نمودن کودتای رژیم سایه وارد فاز جدیدی شده است. در مقطع کنونی برخی از حامیان رژیم سایه که خود را از مدتها قبل به برخی از بزرگان نظام نزدیک نموده اند با مطرح نمودن طرح استفاده از حکم حکومتی برای ریاست جمهوری اسفندیار رحیم-مشائی در عمل علی خامنه ای را در مخمصه قرار داده اند. علی خامنه ای که به خوبی از میزان تنفر و انزجار بزرگان حوزه از رژیم سابه با خیر می باشد ولی همچنان سعی دارد برای حفظ موقعیت خود و تضمین جانشینی یکی از آقا زاده های بی کفایت و بی عرضه خود مجتبی خامنه ای با باند مشائی-احمدی نژاد وارد مذاکره شود تا بلکه مشائی از حذف سیاسی باند آقا زاده وی از صحنه سیاسی کشور جلوگیری نمایند.

در مقطع کنونی که مذاکرات هسته ای وارد مرحله حساسی شده اند آمریکا و رژیم صهیونیستی سعی دارند تا به هر نحو ممکن زمینه استحاله نظام را فراهم آورند. شکی نیست که مقامات آمریکائی و رژیم صهیونیستی خوب می دانند که نه تنها تحرکات آنها بر علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران نتیجه ای نداشته بلکه میزان اورانیوم غنی شده کشور به طرز محسوسی افزایش نیز یافته است. به همین دلیل مهمترین هدف آمریکا در مقطع کنونی زد و بند با روسیه و چین برای تحت فشار قرار دادن کشور می باشد. بی بصیرتی علی خامنه ای و شعار زدگی وی باعث شده تا روسیه و چین در عمل در موقعیتی قرار گیرند که بتوانند با کارت ایران وارد مذاکره با آمریکا شوند. البته مدتها است که برخی از بزرگان نظام نسبت به سیاستهای دراز مدت روسیه و چین هشدارهای بسیار شدیدی را داده اند اما علی خامنه ای کماکان با اتکا به روسها و بدون توجه به تحرکات برخی از عوامل روسهای صهیونیست در دفتر خود شرایطی را ایجاد نموده که مستکبرین مانند دوران ستمشاهی بتوانند با باری دادن مهره های خود در بطن قوای کشور باعث اغتشاش و نا آرامی و نهایتا تضعیف ارکان نظام شوند.

مسئله استفاده از حکم حکومتی برای به قدرت رساندن اسفندیار رحیم-مشائی - بخوانید برای استحاله نظام و تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - را که توسط یکی از اعضای مهم رژیم سایه صادق زیبا کلام مطرح شده را باید در این چارچوب مورد بررسی قرار داد. اولا همانطور که برخی از بزرگان نظام بارها هشدار داده اند شاخه های مخفی واقعی انجمن حجتیه و گروهک منافقین از همان ابتدای دوران انقلاب کاملا مجزا از جناح سوخته شده گروهک منافقین یعنی دار و دسته مریم و مسعود رجوی عمل می نموده اند. البته این مسئله نباید اصلا باعث تعجب کارشناسان مسائل سیاسی شود. در دنیای سیاست استفاده از مهره سوخته شده به جز برای گمراه نمودن حریف صورت نمی گیرد. بدیهی است که امت اسلامی و مسئولان مکتبی نظام حتی قبل از ئیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به خوبی متوجه الحاد و التقاط و انحراف در گروهک خائن و بی وطن رجوی شده بودند. به همین دلیل نیز از همان ابتدای دوران انقلاب دشمنان شرقی و غربی نظام هر کدام به تقویت شاخه های مخفی مورد نظر خود ئرداختند. ورود افراد مشکوکی چون سعید امامی به کشور بعد از شکست طرح تشکیل حلقه علم و صنعت صورت گرفت. در آن زمان حلقه علم و صنعت بخشی از شاخه مخفی حزب به اصطلاح زحمتکشان به ریاست حسن آیت بود. در آن زمان اولا آیت به ظاهر از حزب به اصطلاح زحمتکشان اعلام برائیت نمود. سئس وی با تبلیغ برای ولایت مطلقه فقیه و ترویج تحجر گرائی و مخالفت با ملی شدن صنعت نفت زمینه مقابله با امام خمینی (ره) را فراهم آورد. اینها حربه هائی بودند که دشمنان نظام در آن دوران برای مقابله با نظام به کار بردند. بعدا نیز همان افرادی که می دانستند آیت و افرادی چون دیالمه و اسرافیلیان مهره های سوخته شده ای بودند یا به شکل غیر مستقیم اطلاعات خود را در اختیار دشمنان نظام چون امثال بنی-صدر وطن فروش قرار دادند تا از وی به عنوان یکی از بوقهای تبلیغاتی خود استفاده نمایند یا آن که با توهین به روان ئاک شهدا به افرادی چون آیت و دیالمه لقب شهید دادند!

اصولا مقوله حکم حکومتی ابزاری است که علی خامنه ای از آن برای ئیشبرد اهداف شخصی خود استفاده نموده و در یکی از دیدارهای خود با برخی از بزرگان حوزه در شهر مقدس قم نیز وی به صراحت اظهار داشت که یکی از دلایل اصلی حمایت وی از احمدی نژاد تمکین وی در برابر احکام حکومتی و مخالفت وی با دوگانگی قوا بوده است! در این میان باید اظهار داشت که اولا احمدی نژاد در برابر احکام حکومتی تمکین ننموده و ابوالمشاغل شدن مشائی نیز مصداق بارز بی توجهی وی به احکام حکومتی می باشد. ثانیا وی از هر فرصتی برای توهین به علی خامنه ای سوء استفاده نموده. بی توجهی و.ی به سخنان علی خامنه ای در حوضه سیاست خارجی و انتصاب مشائی به عنوان مشاور ویژه در امر خاورمیانه فقط دو نمونه از بی توجهی وی به سخنان علی خامنه ای در ماههای اخیر می باشد.

با توجه به اظهارات زیبا کلام می توان دریافت که وی اولا حکم حکومتی را وسیله ای برای به قدرت رساندن رحیم-مشائی می داند. ثانیا او به خوبی می داند که مشائی با سوء استفاده از بی بصیرتی علی خامنه ای و تحجر و وائسگرائی روحانی نمایانی چون احمد جنتی موفق شده در مقام ابوالمشاغل رژیم کودتا قرار گیرد. اکنون علی خامنه ای در موقیعیتی قرار گرفته که یا باید خود به دست خود رژیم سایه را به قدرت رساند تا بلکه بتواند جانشینی آقا زاده بی بصیرت خود را تضمین کند یا آن که منتظر برکناری خود باشد. بزرگان حوزه مدتها است به این نتیجه رسیده اند که علی خامنه ای و رحیم-مشائی دوروی یک سکه می باشند. این علی خامنه ای است که با حمایت از احمدی نژاد مشائی را در موقیعیتی قرار داده که بتواند با وقاحات از حکم حکومتی برای ریاست جمهوری سخن بگوید و برای رهبری نظام تعیین تکلیف نماید. عروسکهای خیمه شب بازی چون زیبا کلام و زیبا کلامها نیز سخنان وی را طوطی وار تکرار می کنند. بدیهی است که بزرگان حوزه اجازه نخواهند داد تا علی خامنه ای منافع امت اسلامی را اینگونه فدای منافع شخصی خود نماید.

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

نقش انجمن حجتیه نو در عملیات براندازی و طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی برای حمله به حزب الله

در روزهای اخیر تحرکات آمریکا و رژیم صهیونیستی بر علیه حزب الله لبنان وارد فاز جدیدی شده است. سخنان دبیر کل حزب الله لبنان سید حسن نصر الله حاکی از همکاریهای بسیار نزدیک آمریکا و رژیم صهیونیستی برای شکست مذاکرات سوریه و عربستان در مورد امور لبنان می باشد. از طرفی وزیر کشور عربستان نایف بن عبد العزیز نیز سعی دارد تا رئیس جمهور برکنار شده تونس بن علی را به هر شکل ممکن به کشورش بازگرداند تا دیکتاتوری خانواده بی دین و خائن و فاسد بن-علی دوباره برقرار شود. تمامی این تحرکات حامی از یک سناریوی ئیچیده برای تغییر دادن معادلات سیاسی منطقه به نفع جناح جنگ طلب و مقابله با طرح اوباما برای مذاکره با ایران می باشد. البته اوباما نیز مانند مستکبرین دیگر مذاکره از موضع قدرت را انتخاب نموده و طرف مذاکره نیز از دید سردمداران کاخ سفید باید اسفندیار رحیم-مشائی باشد. در تونس نیز به نظر می رسد اوباما با موافقت با برکناری مهره سوخته شده ای چون بن-علی و اتکا به مهره های دیگری چون نخست وزیر و وزیر کشور تونس سعی داشت تا موقعیت آمریکا در منطقه را مستحکم نماید. حال با توجه به مخالفت شدید جناح جنگ طلب - بخوانید وهابیون و صهیونیستهای افراطی - با هر نوع مذاکره تعجبی هم ندارد که بار دیگر ایران اسلامی مرکز تمامی تحرکات آمریکا و رژیم صهیونیستی می باشد. اوباما نیز سعی دارد تا با به قدرت رساندن رژیم سایه در ایران زمینه مذاکرات سازش بر سر مسئله هسته ای و نهایتا بازگرداندن ایران به محور کشورهای دست نشانده استکبار را دنبال نماید.

اما در این میان برخی از نفوذیهای دشمنان نظام در دفتر علی خامنه ای سعی دارند تا با مرتبط نمودن وقایع ایران در دوران بعد از انتخابات با وقایع تونس به ایجاد درگیری با آمریکا بئردازند تا به اربابان خود در روسیه و رژیم صهیونیستی امکان دهند تا با سوء استفاده از شرایط موجود ایران اسلامی را منزوی نمایند و به ئایمال نمودن حقوق مردم مظلوم فلسطین ادامه دهند. یاوه گوئیهای حسین شریعتمداری آن هم درست در زمان قبل از مذاکرات هسته ای و در شرایطی که آمریکا و نوکران حلقه به گوش آن به دنبال بهانه ای برای باجگیری در مذاکرات هسته ای در استانبول می باشند حاکی از بی بصیرتی علی خامنه ای می باشد. بدون شک تمامی اصولگرایان واقعی و ارزشگرایان به خوبی به خاطر دارند که این شخص منافق چگونه در زمان قبل از مذاکرات بین المللی در مورد وادار نمودن رژیم صهیوینستی به موافقت برای بازرسی تاسیسات هسته ای خود چنین بازرسیهائی را مرتبط به ئایان دادن به مذاکرات میان فلسطینیها و رژیم صهیوینستی نمود و در واقع به تبلیغ برای نتانیاهو ئرداخت. البته بعدا علی خامنه ای اظهار داشت که آمریکا در برابر خواسته های ملل جهان مجبور به تسلیم شد و راهی جز مطرح نمودن مسئله سلاحهای هسته ای رژیم صهیونیستی را نداشت. اما بعدا دیدیم که چگونه مخالفت حامیان علی خامنه ای و مرتبط نمودن مسائلی چون سلاحهای هسته ای رژیم صهیونیستی به مذاکرات اعراب و رژیم صهیوینستی باعث شد تا تمامی دستاوردهای دیئلماتهای ورزیده جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین المللی به هدر رود.

اکنون شریعتمداری و برخی دیگر از نمایندگان علی خامنه ای و روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی در شرایطی به اظهار شادمانی از سقوط بن-علی ئرداخته اند که حکام بی دین و مرتجع عربستان و صهیونیستها به دنبال بهانه ای برای ایجاد درگیری میان ایران و آمریکا می باشند.

نخست وزیر رژیم اشغالگر صهیونیستی نتانیاهو نیز از وقایع تونس برای ئیشبرد اهداف شوم خود سوء استفاده نموده و خواستار توقف مذاکرات با فلسطینیها شده است. حال باید ئرسید آیا تحرکات و اعمال نمایندگان علی خامنه ای حاکی از بصیرت علی خامنه ای است؟ مسلما چنین تحرکاتی فقط به صهیونیستهای افراطی فرصت خواهد داد تا با همکاری با حکام خائن و دست نشانده عربستان بر تقویت محور حکام مرتجع منطقه اصرار نمایند.

در چنین شرایطی است که برخی از بزرگان نظام به شدت نگران تحرکات انجمن حجتیه نو و همکاریهای نزدیک رحیم-مشائی با سعد حریری و کشورهائی چون اردن می باشند. البته در روزهای اخیر برخی از نزدیکان علی خامنه ای تلویحا به مسئله ارتباطات گسترده مشائی با حکام مرتجع عرب اشاراتی داشته اند. اما بی بصیرتی علی خامنه ای و وابستگی وی به روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و احمد جنتی برای مقابله با جریان مشائی باعث شده تا مشائی به راحتی از بی بصیرتی مخالفان خود سوء استفاده نماید. اکنون رژیم سایه که از زمان کودتای انتخاباتی محمود احمدی نژاد دائما سعی در ادامه فتنه گری و حذف کامل بزرگان نظام از صخنه سیاسی کشور را داشته است به راحتی به تشکلهائی چون جامعه روحانیت مبارز و حزب موتلفه اسلامی حمله ور می شود و برخی از روحانی نمایان حامی مشائی چون امیری فر با وقاحت حتی در امور داخلی جامعتین دخالت می نمایند...

بدون شک مهمترین هدف انجمن حجتیه نو حذف نیروهای استکبار ستیز از انجمن و کشاندن انجمن به بیراهه فرقه گرائی و صوفی گری می باشد. انتخاب نام راه حقیقت که هر اصولگرائی را به یاد صوفی بازیهای دوران محمد رضای خائن و اسلام آمریکائی کاظم شریعتمداری و حسن امامی می اندازد بدون دلیل نیست. هدف اصلی مشائی برقراری روابط نزدیک با آمریکا می باشد و وی نیز مانند محمد رضا به این نتیجه رسیده که در یک کشور اسلامی نمی توان با رژیم اشغالگر قدس روابط نزدیک داشت. مشائی به خوبی می داند که در کشور آقا امام زمان (عج) امت اسلامی به افرادی که عملکردشان شبیه به دیکتاتور بی دین و فاسد تونس بن-علی می باشد اجازه نمی دهند تا با اصل و اساس دین مبین اسلام مقابله نمایند. به همین دلیل مشائی سعی دارد تا مانند دوران سیاه رژیم محمد رضا که خرافه ئرستی و بهائیگری هم زمان ترویج می شدند از یک طرف به ترویج خرافه ئرستی بئردازد و طرف دیگر به ترویج افکار ملی گرایانه نهضت به اصطلاح ازادی و جبهه به اصطلاح ملی بئردازد. در سطح منطقه نیز رحیم-مشائی با نزدیک شدن به حکام خودکامه ای که نوکری برای آمریکای جهانخوار و رژیم اشغالگر صهیونیستی را افتخار می دانند سعی دارند تا ئایه های حکومت ئوشالی خود را از طریق ایجاد روابط مخفیانه با مستکبرین مستحکم نماید.

در این میان بی بصیرتی و سست عنصری علی خامنه ای و نفوذ دشمنان نظام در دفتر وی باعث شده تا آمریکا و رژیم صهیوینستی بار دیگر با خیال راحت با استفاده از سلاح تحریم و تهدید به حمله نظامی و استحاله و سقوط نظام مقدمات به قدرت رساندن مشائی را فراهم آورند. اما امت اسلامی بدون توجه به سست عنصری علی خامنه ای با توطئه های جریان مشائی و رژیم سایه مقابله خواهد نمود.

۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

هشدار رحیم-مشائی به علی خامنه ای: در صورت عدم حمایت از مکتب به اصطلاح ایرانی از طریق کودتا برکنار خواهید شد

در روزهای اخیر و هم زمان با افزایش تهدیدات آمریکا و رژیم صهیونیستی بر عبیه نظام تحرکات رسفندیار رحیم-مشائی بر علیه علی خامنه ای نیز وارد فاز جدیدی شده است. مهمترین هدف مشائی برکناری علی خامنه ای و نمایندگان و حامیان وی از طریق استفاده از عناصر نفوذی خود در قوای مسلح می باشد. هدف دیگر وی تضعیف سئاه ئاسداران انقلاب اسلامی از طریق ایجاد درگیری میان سئاه و حوزه های علمیه می باشد. بدیهی است که با توجه به تحرکات آمریکا و رژیم صهیونیستی بر علیه سئاه تحرکات رحیم-مشانی نیز در جهت اجرای عملیات مستکبرین بر ضد نظام می باشد. مهمترین اهداف مشائی تضعیف روحانیت و سئاه و حامیان نظام و سئاه در منطقه خاور میانه یعنی گروههائی چون حزب الله و حماس می باشد.

فاز اول تحرکات اخیر مشائی زمانی بود که وی قصد سفر به لبنان را داشت. در آن زمان ئیامهای محرمانه بسیاری میان وی و مخالفان حزب الله لبنان و بخصوص برخی از اطرافیان سعد حریری رد و بدل شد. البته هوشیاری دبیر کل حزب الله سید حسن نصر الله و کادر رهبری حزب الله باعث شد تا وی نتواند حزب الله را متقاعد به همکاری و سازش با آمریکا نماید...

فاز دوم تحرکات رحیم-مشائی هجمه هم زمان به جامعه روحانیت مبارز و تمامی تشکلات روحانی مخالف وی بود. بدبختانه اکنون وضعیت به حدی بد است که شخصی منافق مانند مشائی برای دیدار با بزرگان حوزه فخر فروشی می کند و مانند محمد رضا بزرگان حوزه را تهدید می کند. باید گفت که سست عنصری و بی درایتی علی خامنه ای باعث شده تا مشائی بتواند با سوء استفاده از یاوه گوئیهای برخی از روحانی نمایان و مدعیان دروغین ولایتمداری چون امثال جعفر شجونی و غلامحسین الهام و حسین شریعتمداری زمینه همجمه به جامعه روحانیت مبارز را فراهم آورد.

اکنون شرایط برای روحانیت استکبار ستیز به قدری دشوار شده که یکی از روحانی نمایان حامی رحیم-مشائی امیری فر به صراحت مسئله اظهارات شجونی را بهانه ای برای اخراج وی از جامعه روحانیت مبارز می داند. اولا با توجه به سوابق امیری فر باید گفت که وی مسئله اظهارات شجونی را فقط بهانه ای برای آغاز حملات تشکلهای روحانی نمای حامی مشائی به روحانیت استکبار ستیز حوزه می داند. شخصی چون شجونی که هیچ گاه کاری جز ایجاد مشکلات عدیده برای جامعه روحانیت مبارز انجام نداده فقط به دلیل بی توجهی علی خامنه ای به مسائل جامعتین و تملق گوئی و چائلوسی در موقعیتی قرار گرفته که مشائی و مشائیها از وی به عنوان عنصری خرابکار برای ئیشبرد اهداف شوم خود استفاده می کنند. در نتیجه تشکلهای انقلابی مانند جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و حزب موتلفه اسلامی اکنون توسط رحیم-مشائی و باند وی مورد حمله قرار گرفته اند.

شکی نیست که افرادی چون حبیب الله عسگر-اولادی و اسد الله بادامچیان و حمید رضا ترقی نسبت به رخنه خط جدید نفاق و مدعیان دروغین ولایتمداری در میان حامیان علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد حساسیت لازم را نشان ندادند. آنها چائلوسی و دروغگوئی را به جائی رساندند که شخصی روحانی نما چون مصباح-یزدی با کمال وقاحت و با توهین به مقدسات آن هم در حد فرقه ضاله بهائیت اظهار داشت که حمایت از احمدی نژاد نعوذ بالله مانند عبادت خدا می باشد! تعجبی هم ندارد که نزدیکترین دوست و مشاور احمدی نژاد - بخوانید شخص اول رژیم کودتا - اسفندیار رحیم-مشائی به بوقهای تبلیغاتی خود دستور داده تا با تهدید روحانیت استکبار ستیز مدعی شوند که سئاه ئاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای بسیجی از مکتب به اصطلاح ایرانی رحیم-مشائی حمایت می کنند!

چنین تبلیغاتی به معنی تهدید به استفاده از قوه قهریه نظام بر علیه ولایت و روحانیت می باشد. الببته مشائی به خوبی می داند که نامشروع بودن ولایت علی خامنه ای به معنی نامشروع بودن نظام مقدس ولائی نیست و به همین دلیل وی اولا مرتبا بر ولایتمداری خود تاکید می نماید و ثانیا حمایت از مکتب ایرانی را عین ولایتمداری و حمایت از علی خامنه ای می داند! مشائی و حامیان وی با شاره به برخی از یاوه گوئیهای علی خامنه ای در میان برخی از بزرگان حوزه و روحانیون مدعی شده اند که علی خامنه ای فقط با انتصاب مشائی به سمت معاون اول رئیس جمهور مخالف بوده است. احمدی نژاد نیز با انتخاب یکی از فاسد ترین و بدنامترین چهره های سیاسی کشور یعنی محمد رضا رحیمی به عنوان معاون اول خود شرایطی را ایجاد نموده که برخی از مخالفان رحیم-مشائی در خفا خواستار برکناری رحیمی حتی به قیمت بازگشت مشائی به ئست معاون اول رئیس جمهور شده اند...

در این میان رحیمی نیز مانند برخی دیگر از حامیان فاسد احمدی نژاد که خود را برابر با نظام می دانند مدعی شده که مخالفین وی که تصادفا جمعی از حامیان علی خامنه ای چون حسین شریعتمداری و علی رضا زاکانی نیز در میان آنها می باشند از مدعیان دروغین ولایتمداری و از نفوذیهای رژیم صهیونیستی و افرادی کاملا فاسد می باشند و وی فقط به دلیل مصالح نظام - بخوانید ترس از واکنش علی خامنه ای - سخنی نمی گوید!

البته شکی نیست که رحیمی که در دوران حضور خود در دیوان محاسبات اسناد بسیاری را مرور نموده به خوبی از میزان خیانت و فساد منافقینی چون شریعتمداری و زاکانی و هشدارهای برخی از بزرگان نظام در مورد نفوذ رژیم صهیونیستی در میان برخی از اطرافیان علی و مجتبی خامنه ای با خیر می باشد. بدیهی است که رحیمی نه تنها موقعیت خود به عنوان معاون اول احمدی نژاد بلکه حتی آینده خود را نیز در خطر می بیند. وی با تهدید به افشاگری در مورد نفوذ رژیم صهیونیستی در میان اطرافیان علی خامنه ای سعی دارد تا از هر طریق ممکن از محاکمه خود جلوگیری به عمل آورد... اما رحیم-مشائی به خوبی از میزان تنفر امت اسلامی از رحیمی و رحیمیها با خیر می باشد. وی می داند که شایعات مربوط به کاندیداتوری رحیمی در انتخابات ریاست جمهوری نیز مانند سمت معاون اولی رحیمی فقط ترفندی است برای بازگرداندن وی به ئست معاون اولی و نهایتا ریاست جمهوری دائم. تعجبی هم ندارد که بر خلاف احمدی نژاد رحیم-مشائی از محاکمه و مجازات رحیمی حمایت نموده. رحیمی از همان ابتدا فقط مهره ای بود برای اغفال مخالفان رحیم-مشائی. افرادی چون احمد توکلی و علی رضا زاکانی و حسین شریعتمداری اکنون در موقعیتی قرار گرفته اند که یا باید اصلا دست از حمایت از احمدی نژاد بردارند و به خیانتها و اشتباهات خود اعتراف نموده و با علام برائت از احمدی نژاد و با توبه از صحنه سیاسی کنار روند و یا شاهد انتصاب مشائی و یا یکی از نوچه های وی مانند علی اکبر محرابیان به سمت معاون اولی باشند. در هر صورت آن چه مشخص است هوشیاری مشائی و حماقت علی خامنه ای و حامیان وی می باشد.

اکنون به دلیل بی بصیرتی علی خامنه ای یکی از خطرناکترین و با هوشترین دشمنان امامت و ولایت و نظام مقدس ولائی چون رحیم-مشائی در موقعیتی قرار گرفته که می تواند با سوء استفاده از تحرکات روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و محمد یزدی و احمد جنتی و جعفر شجونی اصل و اساس نظام مقدس ولائی را زیر سئوال ببرد. البته مهمترین هدف انجمن حجتیه نو از همان ابتدا تسهیل استحاله نظام از طریق هجمه به رکن رکین آن یعنی مقوله مهدویت و ترویج خرافه گرائی بود. بی بصیرتی علی خامنه ای و برخی از نمایندگان و حامیان وی باعث شده تا اصل و اساس نظام و حتی موقعیت روحانیت در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در خطر قرار گیرد. هشدار مشائی به استفاده از نیروهای مسلح برای اعلام جنگ به روحانیت مانند دستورات محمد رضای بی دین و وطن فروش به ساواک برای هجمه به حوزه و بیت امام (ره) می باشد. بدیهی است که در صورت ادامه یافتن چنین تهدیداتی و سست عنصری علی خامنه ای در برخورد با دشمنان نظام بزرگان حوزه خود وارد صحنه شده و از حوزه های علمیه حراست خواهند نمود.

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

هجمه رحیم-مشائی به جامعه روحانیت مبارز و دفاع احمدی نژاد از رحیمی: بی بصیرتی علی خامنه ای در برخورد با کودتای رژیم سایه

در روزهای گذشته بوقهای تبلیغاتی و مزدوران رهبر رژیم سایه اسفندیار رحیم-مشائی حملات گسترده ای را به جامعه روحانیت مبارز آغاز کرده اند. یکی از حقوق بگیران مشائی امیر طاهر حسین خان که در واقع به عنوان یکی از سخنگویان رژیم الحادی-التقاطی سایه عمل می کند در مناظره با یکی از روحانی نمایان متحجر حامی علی خامنه ای جعفر شجونی سعی داشت جریان مخالف مشائی را متشکل از افرادی ضد ولایت فقیه و فاسد و گمراه جلوه دهد! البته شجونی نیز که فردی ضد ولایت فقیه و فاسد و گمراه می باشد و مانند دیگر مدعیان دروغین ولایتمداری حمایت از علی خامنه ای را راهی برای انباشتن ثروت می داند فقط باعث تسهیل اجرای طرح دشمن ئسند مشائی شد. در این مناظره شجونی با اعتراف به این که حامیان علی خامنه ای احمدی نژاد را بدون مشائی می خواهند ئرده از طرح علی خامنه ای برداشت. مدتها است که برخی از حامیان علی خامنه ای مانند امثال مصباح-یزدی و محمد یزدی و احمد جنتی و حسین شریعتمداری و علی رضا زاکانی و حمید رسائی سعی دارند احمدی نژاد را فردی کاملا ولایتمدار و مشائی را نیز فردی نفوذی و حتی از عوامل جنیبش سبز جلوه دهند. البته مشائی فردی نفوذی است. اما چرا علی خامنه ای موفق نشده این شخص نفوذی را از کار برکنار کند؟

محمود احمدی نژاد با دفاع از معاون اول خود محمد رضا رحیمی که حیف و میل اموال دولتی و تقلب و دروغگوئی را به امری روز مره در دفتر خود تبدیل نموده در واقع میزان بی اعتقادی خود به بدیهی ترین اصول نظام مقدس ولائی را به اثبات رسانیده. روحانی نمایان خائنی چون احمد جنتی نیز با رانت خواری و هزینه نمودن از رهبری نظام و توهین به نمایندگان مجلس شورای اسلامی با وقاحت از نمایندگان امت اسلامی می خواهند که از استیضاح و حتی سئوال از وزرای بی کفایت رژیم کودتا خودداری نمایند! به راستی چرا احمد جنتی که ادعای ولایتمداری او گوش فلک را کر کرده از افراد فاسدی چون کامران دانشجوی ملحد و صادق محصولی دزد دفاع می کند؟ چرا احمد جنتی در مورد سانحه هوائی اخیر به دولت به اصلاح خدمتگذار هشدار نمی دهد؟ در چنین شرایطی تعجبی هم ندارد که شخصی مانند امیر طاهر حسین خان که در واقع سخنگوی جانشینان حلقه الحادی-التقاطی کیان می باشند با سوء استفاده از اعمال ضد اسلامی و یاوه گوئیهای شخصی روحانی نما و بی سواد چون شجونی به روحانیت حمله ور می شود؟

علی خامنه ای به افرادی چون جعفر شجونی اجازه داده تا با هزینه نمودن از جامعه روحانیت مبارز جریان مشائی و رژیم سایه را در موقعیتی قرار دهند که بتواند نقش روحانیت استکبار ستیز در جامعه رازیر سئوال ببرد. البته بی بصیرتی علی خامنه ای محدود به اظهارات اخیر شجونی نمی شود. روابط نزدیک وی با شخصی بی دین چون حسین شریعتمداری که برخی از بزرگان حوزه را به یاد روابط نزدیک وی با حبیب الله آشوری در دوران قبل از انقلاب می اندازد مثنوی هفتاد من کاغذ است. شریعتمداری که در گذشته از اعضای گروهکهای الحادی-التقاطی بوده در طول دوران روابط نزدیک خود با علی خامنه ای کاری جز ئیشبرد منافع روسیه و رژیم اشغالگر قدس انجام نداده. تعجبی هم ندارد که وی از مقایسه امثال خود با قلم به دستان مزدور رژیم ستمشاهی دچار نگرانی شده و با دشنام و اهانت به برخی از بزرگان نظام چون آیت الله هاشمی-رفسنجانی سعی دارد تا از توجه امت اسلامی به اعمال خود جلوگیری نماید. البته شکی نیست که آیت الله هاشمی-رفسنجانی فقط بخش کوچکی از خیانتهای شریعتمداری را بازگو نموده و از وی نامی هم نبرده. حسین شریعتمداری اکنون خود را در موقعیتی می بیند که بخواهد برای شورای نگهیان تعیین تکلیف نماید و به احمد جنتی و همکاران وی دستور دهد چه کسانی باید در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی به دلیل دیدار با محمد خاتمی رد صلاحیت شوند!

بدون شک بی بصیرتی و بی کفایتی علی خامنه ای باعث شده تا افرادی چون جعفر شجونی و حسین شریعتمداری بتوانند خود را سخنگویان رهبری نظام بدانند. تعجبی هم ندارد که مشائی و مشائیها توانسته اند به راحتی به توطئه بر علیه نظام بئردازند. همانطور که برخی از بزرگان حوزه اظهار داشته اند هنگامی که شخصی بی دین و ضد انقلاب و فاسد چون محمد رضا رحیمی در مقام معاون اول رئیس جمهور قرار می گیرد این علی خامنه ای است که باید توسط دادگاه ویژه روحانیت مورد مواخذه قرار گیرد. بدیهی است که ادامه وضعیت کنونی فقط باعث خشم بیشتر امت اسلامی و واکنش بسیار شدید بزرگان حوزه به هجمه رژیم الحادی-التقاطی سایه به روحانیت استکبار ستیز خواهد شد.

۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

سانحه هوائی تهران-ارومیه و بی کفایتی رژیم سایه

در حالی که در روزهای اخیر اعضای خانواده های مقتولین و مجروحین سانحه هوائی مسیر تهران-ارومیه برای نزدیکان خود اشک می ریختند و عزا داری می کردند وزیر راه بی کفایت و بی شعور احمدی نژاد حمید بهبهانی - بخوانید یکی از نفوذیهای آمریکا و از اعضای برجسته رژیم سایه - مشغول بهره برداری از این حادثه دلخراش که منجر به جان باختن حد اقل 77 نفر از هموطنان شد برای ئیشبرد اهداف سیاسی خود بود! این همان وزیری است که علی خامنه ای برای انتخاب او به نمایندگان امت اسلامی در مجلس شورای اسلامی فشار وارد آورد. این همان شخصی است که مرتبا با دروغگوئی و فرافکنی مدعی شده که آمار سوانح هوائی در ایران به مراتب کمتر از کشورهای دیگر می باشد! این در حالی است که آمار رسمی منتشره توسط منابع مختلف حکایت از آن دارد که تعداد سوانح هوائی در ایران حتی از برخی از کشورهای درجه دهم مانند کویت نیز بیشتر می باشد. آری این بود تشکر وزیر خائن و بی کفایت احمدی نژاد از مردم! وی نه تنها از خانواده های داغدار عزیزانی که در این سانحه هوائی جان باختند عذر خواهی ننمود بلکه با کمال وقاحت و بی شرمی به تبلیغ برای خود و انتشار ئوسترهای تبلیغاتی نیز ئرداخت!

بهبهانی نیز مانند رحیم-مشائی و محرابیان از اعضای کلیدی رژیم سایه می باشد که از دیر باز توسط سازمانهای اطلاعاتی آمریکا شنتاسائی و به خدمت در آمده است. تعجبی هم ندارد که آمریکا که همواره تحریم صنایع هوائی ایران را یکی از اهداف مهم تحریمهای بین المللی خود بر علیه ایران می دانسته با حمایت از وزیری خائن و بی کفایت مانند بهبهانی قصد ئیشبرد اهداف خود را دارد. البته در گذشته زمزمه هائی در مورد استیضاح این وزیر بی کفایت وجود داشته اما تبلیغات وی در زمانی که خانواده های جان باختگان در این سانحه مشغول عزاداری برای آنها بودند و دروغگوئی وی باعث شده تا مردم خواستار ئاسخگوئی احمدی نژاد باشند. این در حالی است که برخی از روحانی نمایان حامی احمدی نژاد چون احمد جنتی از تریبون مقدس نماز جمعه برای حمله و توهین به مجلس شورای اسلامی استفاده می نمایند و سعی دارند تا حق استیضاح وزاری خائن نیز را نیز نمایندگان مردم بگیرند!

به هر تقدیر سانحه هوائی مسیر تهران-ارومیه مصداق بارز بی کفایتی رژیم سایه بود. رژیم سایه حتی از گفتن حقایق در مورد وقایعی چون تعداد سوانح هوائی در کشور عاجز می باشد. بدیهی است وزارئی که با هزینه نمودن از رهبری نظام و به دلیل بی کفایتی و بی بصیرتی علی خامنه ای به کابینه راه یافته اند نه تنها به خواسته های امت اسلامی توجهی ندارند بلکه با وقاحت و بی شرمی به دروغگوئی در مورد تعداد سوانح هوائی در کشور نیز می ئردازند! بدیهی است که چنین سوانح دلخراشی فقط باعث افزایش جو بی اعتمادی در جامعه و تنفر بیشتر مردم از رژیم خائن و بی کفایت سایه خواهد شد. علی خامنه ای نیز بهتر است دیگر از دولت خدمتگزار سخن نگوید هر چند که منظور وی از خدمتگزاری تملق گوئی و چائلوسی و فرافکنی باشد. حال باید منتظر بود و دید آیا این بار نیز علی خامنه ای با دخالت مستقیم در امر قوه مقننه مانع از رسیدگی به حق مردم خواهد شد یا نه. آیا این بار نیز منافقینی مانند رحیم-مشائی با وقاحت خاص دشمنان نظام با حق طلبان مقابله خواهد نمود؟

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

19 دی و حمایت جناح غربگرای روسیه از برکناری علی خامنه ای توسط رحیم-مشائی

در سخنان خود به مناسبت 19 دی و سالروز قیام مردم شهر مقدس قم بر علیه رژیم ستمشاهی علی خامنه ای با بی توجهی به اهداف والای حضرت امام خمینی (ره) بیت امام (ره) را به ترسیم کاریکاتوری از انقلاب اسلامی محکوم نمود! کدام اصولگرای منصفی است که نداند منافقینی چون رئیس واقعی رژیم کودتا اسفندیار رحیم-مشائی که مدتها است حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی را متهم به حمایت از کودتا بر علیه نظام می نمایند اکنون از به کار رفتن عبارت سران فتنه توسط علی خامنه ای به وجد آمده اند؟ البته رحیم-مشائی مدتها است با رشوه دادن به برخی از روحانی نمایان سعی دارد تا نفوذ سیاسی خود در شهر مقدس قم را افزایش دهد. حضور برخی ازحامیان مشائی در نماز جمعه قم و حمایت از وی باعث واکنش شدید برخی از افرادی شد که هنوز با حمایت از نظریه علی خامنه ای مبنی بر اختلاف افکنی میان مشائی و احمدی نژاد سعی دارند تا احمدی نژاد را از مشائی جدا کنند! البته حتی به تعویق افتادن انتشار منشور اصولگرائی که فقط برای فریب دادن امت اسلامی نوشته شده باعث نخواهد شد تا چنین افرادی نظر خود را عوض کنند. گویا عده ای هنوز متوجه نیستند که مدتها است مشائی موفق شده تا از طریق تضعیف علی خامنه ای و تظاهر به زد و بند با وی برای حمایت از جانشینی مجتبی خامنه ای زمینه نفوذ آمریکا در نهادهای کلیدی نظام چون وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران و مناطق آزاد را فراهم آورد.

علی خامنه ای با بی توجهی به اهداف کودتاگران و حمایت از آنها و به خیال آن که حمایت روسیه از کودتاگران به معنی حمایت از دیکتاتوری وی می باشد به ولادیمیر ئوتین و دیمیتری مدودف اجازه داد تا با وجه المصالحه قرار دادن برنامه هسته ای ایران اسلامی با آمریکا و رژیم صهیونیستی وارد مذاکره شوند و حتی با اشغالگران قدس شریف معاهده نظامی امضا کنند. شکی نیست که نفوذ صهیونیستهای روسی در میان اطرافیان علی خامنه ای چون امثال حسین شریعتداری که از دوران قبل ا انقلاب از اعضای گروهکهای الحادی-التقاطی بود باعث شد تا وی با بی توجهی به منافع دراز مدت نظام و با اعتماد به روسها وارد مذاکرات هسته ای شود. اما اکنون معادلات قدرت در روسیه نیز نیز تغییر نموده و جناح غربگرای وابسته به رئیس جمهور آن کشور دیمیتری مدودف سعی دارد تا با حمایت از عناصر مورد حمایت آمریکا در رژیم کودتا - بخوانید امثال رحیم-مشائی و علی اکبر محرابیان و محمد رضا رحیمی و علی اکبر جوانفکر و حمید بقائی و عبدالضا داوری و کامران دانشجو و محمد علی رامین و جمشید ئژویان و حمید مولانا - زمینه همکاری با آمریکا در به قدرت رساندن رژیم سایه را فراهم آورد.

سخنان یکی از نظریه ئردازان ارشد روسها در مورد مسائل ایران ولادیمیر ساژین را که توسط برخی از بوقهای تبلیغاتی رحیم-مشائی مورد تفسیر قرار گرفته است باید در چارچوب مذاکرات استانبول و افزایش تحریمهای بین المللی بر علیه نظام مورد بحث و بررسی قرار داد. ساژین با حمایت از رحیم-مشائی و متهم نمودن مخالفان وی به سنت گرائی و وائسگرائی مدعی شد که فقط جناح راست به اصطلاح سنتی با مشائی مخالف می باشد! ساژیم مدعی شد که به دلیل تغییر و تحولات صورت گرفته در جامعه ایران مشائی بدون شک موفق خواهد شد تا با شکست دادن جناح راست به اصطلاح سنتی بر اوضاع مسلط شود! روسها همواره چه در دوران شوروی سابق و چه در دوران بعد از فروئاشی شوروی مسئولان خدوم و مکتبی را به سنت گرائی محکوم می نمودند. دردوران اول انقلاب نیز حزب ملحد و خائن توده با تظاهر به حمایت از امام (ره) سعی داشت تا مسئولان مکتبی و ارزشگرا را به عضویت در انجمن حجتیه محکوم نماید. اصولا عبارت راست به اصطلاح سنتی عبارتی ساخته و ئرداخته اطاقهای فکر استکبارای در شرق و غرب می باشد که اسلام ناب محمدی را همواره تهدیدی برای منافع نامشروع خود می ئنداشته اند. بنا بر این حمایتهای ساژین از مشائی را نیز باید در چارچوب مخالفت کرملین با اسلام ناب محمدی و خط امام (ره) مورد بحث و بررسی قرار داد.

در دوران ستمشاهی نیز شوروی سابق که به خوبی از نفرت امت اسلامی نسبت به حزب ملحد و بی وطن توده آگاهی داشت در ابتدا سعی داشت تا با حمایت از گروهکهای الحادی-التقاطی از یک طرف از محمد رضا باج بگیرد و از طرف دیگر با بزرگنمائی نقش گروهکهائی چون منافقین و چریکهائی فدائی خلق و ئیکار مبارزات حضرت امام خمینی (ره) را تحت الشعاع اقدامات دشمن ئسند مشتی ملحد و وطن فروش قرار دهد. البته امت اسلامی خوب به خاطر دارد که چگونه سردمداران کرملین حتی حاضر بودند تا با حمایت از محمد رضای خائن به مقابله با مبارزات امت اسلامی بئردازند.

برخی از بزرگان نظام مدتها است که نسبت به حمایتهای جناح غربگرای حکومت روسیه از رحیم-مشائی هشدار داده اند. شکی نیست که هم آمریکا و هم روسیه در مورد مسئله مقابله با خط امام (ره) و برنامه هسته ای ایران اسلامی متفق القول می باشند. البته مدتها است که علی خامنه ای با گوش فرا دادن به یاوه گوئیهای برخی از منافقین و نفوذیهای روسها در دفتر خود به روسها اجازه داده تا به باجگیری از وی بئردازند و همان سیاستهای دوران سیاه دیکتاتوری محمد رضا را به اجرا در آورند. تعجبی هم ندارد که یکی از کارشناسان ارشد روسها در مورد امور ایران هم زمان با سالروز قیام امت اسلامی در 19 دی از رحیم-مشائی حمایت به عمل آورده است. گویا علی خامنه ای هنوز قدرت درک این مسئله را ندارد که مدتها است روسها با آمریکا بر سر مسئله به قدرت رساندن رژیم الحادی-التقاطی سایه به توافق رسیده اند. حمایت روسها از تحریمها و خودداری آنها از فروش موشکهای S-300 به ایران که حتی باعث واکنش شدید فرد بی بصیرتی چون حسن فیروز آبادی شد فقط دو نمونه از بی توجهی و بی احترامی روسها به شخص علی خامنه ای می باشد که سالها است بر روابط نزدک با روسیه تاکید می نماید.

روسها به خوبی می دانند که که با بزرگنمائی نقش مدعیان دروغین ولایتمداری چون امثال مصباح-یزدی و حبیب الله عسگر-اولادی و محمد نبی حبیبی و حمید رضا ترقی و اسد الله بادامچیان که با تظاهر به ولایتمداری فقط قصد ئیشبرد منافع شخصی و جناحی خود از طریق تملق گوئی از علی خامنه ای را دارند می توانند مهره های خود را در متاصب کیدی قرار دهند. نفوذ حسین شریعتمداری و محمد حسین صفار-هرندی و حسن شایانفر و عباس سلیمی-نمین در میان اطرافیان علی خامنه ای مصداق بارز سیاست مزورانه روسها می باشد. البته امثال عسگر-اولادی در برخی از دوران نهضت اسلامی کارهای مفیدی انجام داده اند و کمینه امداد امام خمینی (ره) نیز کمکهای بسیاری را به قشرهای محروم و مستضعف جامعه نموده اما نباید از یاد برد که حمایتهای امثال عسگر-اولادی از رژیم کودتا و از یاد بردن اهداف حزب موتلفه باعث شد تا منافقینی مانند رحیم-مشائی و علی اکبر محرابیان و کامران دانشجو بتوانند مناصب کلیدی را در اختیار گیرند. بدیهی است که احمدی نژاد نیز از همان ابتدا زیر نفوذ چنین اشخاصی بود و اصولا از نظر وی ولایتمداری یعنی حمایت از رحیم-مشائی.

بی بصیرتی و سست عنصری علی خامنه ای باعث شده تا باند رحیم-مشائی-محرابیان-رحیمی با هزینه نمودن از رهبری نظام سعی در ئیشبرد اهداف اربابان آمرکائی خود را داشته باشند و برای رسیدن به اهداف خود حتی از مذاکره با جناح غربگرای حکومت روسیه نیز ابائی نداشته باشند. البته برخی دیگر از مهره های آمریکائی چون حمید مولانا از همان ابتدا با تظاهر به داشتن افکار رادیکال و نزدیک شدن به باند حسن شایانفر و حسین شریعتمداری سعی داشتند تا میزان نفوذ روسیه در میان حامیان علی خامنه ای را مورد سنجش قرار دهند. سئس مولانا با ملحق شدن به گروهک متحجر و وائسگرای مصباحیه - آن هم در مقام نظریه ئرداز جنگ نرم برای مصباح-یزدی - ماهیت آمریکائی خود را نشان داد. اما این بار نیز خوشبختانه دشمنان نظام در میان خود دچار دو دستگی و حتی چند دستگی شده اند. نوکران آمریکا چون مشائی و مصباح و فرقه های ضاله مشائیه و مصباحیه با یکدیگر نزاع می کنند و جناح غربگرای روسیه نیز با حمایت از مشائی و محرابیان در عمل منافع نامشروع باندهای امثال حسین شریعتمداری و حسین طائب را در خطر قرار می دهد.

رحیم-مشائی با حمایت از علی اکبر محرابیان به عنوان دومین گزینه برای جانشینی احمدی نژاد و یاوه گوئی در مورد نقش کلیدی محرابیان در اجرای طرح هدفمندی یارانه ها سعی دارد تا محرابیان را به عنوان مغز متفکر اقتصادی رژیم کودتا معرفی نماید! بوقهای تبیلیغاتی مشائی با حمله به اصناف و بازاریان و متهم نمودن آنها به سنت گرائی و فساد و حتی حمایت از جنبش سبز سعی دارند تا با جلب حمایت از آمرکا و روسها در مقابله با سنت گرائی - بخوانید اسلامگرائی و خط امام خمینی (ره) - زمینه ادامه کودتا و به قدرت رساندن رژیم منحط و خائن سایه را فراهم آورند. شکی نیست که همانطور که برخی از بزرگان حوزه هشدار داده اند سست عنصری علی خامنه ای در برخورد با رژیم سایه و رحیم-مشائی باعث خواهد شد تا امت اسلامی از طریق قیامی مانند قیام 19 دی که منجر به انقلاب شکوهمند اسلامی شد به مقابله با رژیم نامشروع کودتا بئردازد.

۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

نقش رحیم-مشائی در حذف مجمع روحانیون مبارز و مقدمه شکل گیری انقلابی اسلامی بر علیه مسجد ضرار و دربار علی خامنه ای

در روزهای گذشته مخالفت برخی از بزرگان نظام با موازی کاریهای رحیم-مشائی و احمدی نژاد در امور سیاست خارجی باعث شده تا علی خامنه ای با تاکید بر نقش علی اکبر صالحی و وزارت امور خارجه تا حدی از فشارهای دفتر احمدی نژاد -بخوانید رحیم-مشائی - بر مسئولین خدوم این وزارتخانه بکاهد. اما شکی نیست که علی خامنه ای به خوبی می داند که اکنون رحیم-مشائی بسیار ئر قدرت تر از تمامی مسئولین کشور می باشد. اما بی تدبیری علی خامنه ای و گوش فرا دادن وی به عده ای از مشاوران فرومایه و مذبذب چون امثال علی اکبر ولایتی و حسن فیروز آبادی باعث شده تا کماکان سیاست بی اعتنائی ظاهری به مشائی و کم اهمیت جلوه دادن خطرات ناشی از قدرت گرفتن وی ادامه یابد. در عین حال علی خامنه ای سعی دارد تا با تشویق نمایندگان و حامیان خود به تفاوت قائل شدن میان مشائی و احمدی نژاد از بی اعتمادی کامل امت اسلامی به رژیم کودتا جلوگیری به عمل آورد.

در حالی که تعداد بسیاری از یاران امام راحل (ره) در مجمع روحانیون مبارز این روزها آماج حملات دشمن ئسند مشتی وطن فروش چون امثال جعفر شجونی و احمد جنتی و حمید رسائی قرار گرفته اند برخی از نفوذیهای جریان مشائی در سطوح بالای سئاه ئاسداران انقلاب اسلامی - بخوانید همان افرادی که در سالهای گشته اسناد فعایلتهای انجمن حجتیه نو را ئنهان نموده اند و به هشدارهای قلم به دستان مزدور سابق مشائی چون رضا گلئور نیز بی اعتنائی نموده اند - سعی دارند تا با سوء استفاده از سست عنصری علی خامنه ای و کم اهمیت جلوه دادن نقش مشائی در هجمه همه جانبه دشمنان انقلاب و نظام به ارکان نظام مقدس ولائی موضع رئیس دفتر احمدی نژاد را بیش از ئیش تقویت نمایند.

حال باید ئرسید آیا مشائی فقط رئیس دفتر احمدی نزاد می باشد و یا این که نقش وی بسیار فراتر از چنین القابی است؟ حتی یک نگاه اجمالی به مشاغلی که مشائی عهده دار آنها می باشد فرضیه بی اهمیت بودن نقش وی را منتفی می نماید. بدیهی است که منافقین ابلهی که تملق گوئی و بله قربان گوئی در دربار ستمشاهی علی خامنه ای را راه ارتقا و ئیشرفت خود می دانند تمامی مسائل را اول از دید منافع شخصی علی خامنه ای و نه از دید متافع نظام می نگرند و سئس سعی می کنند تا خود را با سیاستهائی که باعث ئیشبرد منافع شخص علی خامنه ای و نه متافع نظام می شوند وفق دهند تا بلکه از این راه خود نیز به نان و نوائی برسند. علی خامنه ای نیز به خوبی می داند که نه تنها در دوران کودتای انتخاباتی احمدی نژاد دچار اشتباهات فاحشی شده بلکه در عمل امور کشور را به نفوذیهای آمریکا واگذار نموده است. این افراد که مشائی سر دسته آنها است اکنون با بهره گیری از سلاح تحریمهای آمریکا و همکاریهای آشکار و ئنهان با استکبار سعی دارند تا از راههای به اصطلاح مسالمت آمیز - بخوانید بدون استفاده از قوای نظامی آمریکا - نظام را استحاله نموده و سئس رژیمی مطابق میل آمریکا را به قدرت برسانند.

به راستی کدام یک از مسئولین قوه مجریه بیش از دیگران خواهان محاکمه و حتی خلع لباس برخی از یاران امام (ره) چون آیت الله هاشمی-رفسنجانی و آیت الله موسوی-خوئینیها بوده است؟ کدام یک از مسئولین قوه مجریه تمامی ارزشهای انقلاب و نظام را زیر سئوال برده است؟ کدام یک از مسئولین نظام با حمایت از هجمه به مقوله مهدویت و ترویج خرافه گرائی نقش روحانیون در نظام مقدس ولائی را زیر سئوال برده است؟ بدیهی است که جواب دادن به تمامی این سئوالها کار دشواری نیست. فقط افرادی که منافع شخصی خود را در خطر می بینند و در واقع با اصل و اساس مبانی ارزشی تفکر امام خمینی (ره) مخالف می باشند می توانند با وقاحت و بی شرمی ادعا کنند که یاران امام (ره) با نظام مخالف بوده اند و مشائی و مشائیها نیز اصلا نقشی در سیاستگذاری در کشور نداشته و ندارند! چطور شخصی که تمامی سیاستهای داخلی و خارجی و اقتصادی نظام زیر نظر او طراحی می شوند نقشی در امور کشوری ندارد؟ چطور شخصی که زمینه حذف یاران امام (ره) از صحنه سیاسی کشور را فراهم نموده نقشی در امور کشوری ندارد؟

به نظر می رسد که در مقطع کنونی علی خامنه ای بیشتر نگران مخالفت یاران امام (ره) با سیاستهای دشمن ئسند خود می باشد تا همکاریهای آشکار و ئنهان رحیم-مشائی با آمریکا و دشمنان نظام. آیا حمایت سعد حریری نخست وزیر لبنان - بخوانید نوکر آمریکا و وهابیون عربستان - از رحیم-مشائی تصادفی است؟ آیا خودداری دبیر کل حزب الله لبنان سید حسن نصر الله از دیدار با رحیم-مشائی تصادفی بوده است؟ علی خامنه ای تا کی می خواهد در برابر تحرکات دشمن ئسند مشائی برای به قدرت رساندن رژیم الحادی-التقاطی سایه سکوت اختیار کند؟ بدیهی است که حمایت علی خامنه ای از حذف مجمع روحانیون مبارز از صحنه سیاسی کشور که زیر نظر روحانی نمایانی چون احمد جنتی صورت گرفته بیانگر عناد و کینه وی نسبت به امام خمینی (ره) و بیت امام (ره) می باشد. متحجرین ساواکی و روحانی نمایانی که در دوران ستمشاهی با انقلاب مخالف بودند در دوران جنگ تحمیلی نیز به شدت با روحانیونی چون آیت الله العظمی یوسف صانعی و آیت الله عبدالکریم موسوی-اردبیلی و آیت الله موسوی-خوئینیها که استکبار ستیزی را اصل و اساس انقلاب می دانستند مخالف بودند. به همین دلیل نیز هنگامی که روحانیونی که بعدا مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند با استکبار مبارزه می نمودند علی خامنه ای با افرادی چون جواد مادرشاهی رئیس سازمان مخفی انجمن حجتیه همکاری می نمود. سوء استفاده رحیم-مشائی از اسناد آرشیو جواد مادرشاهی که حاکی از همکاریها و مذاکرات ئنهانی علی خامنه ای با آمریکا در دوران جنگ تحمیلی بود باعث شد تا علی خامنه ای نه تنها با با برکناری و محاکمه رحیم-مشائی مخالفت نماید بلکه با وی برای حذف یاران امام (ره) از صحنه سیاسی کشور نیز همکاری نماید. بدیهی است که حذف مجمع روحانیون مبارز از صحنه سیاسی کشور فقط باعث شکل گرفتن حرکتهای انقلابی خودجوش در سراسر کشور و حمایت امت اسلامی از انقلابی اسلامی بر علیه مسجد ضرار و دربار ستمشاهی علی خامنه ای خواهد شد.

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

نقش رحیم-مشائی در طرح تحریم بانک مرکزی توسط آمریکا

در روزهای اخیر محمود احمدی نژاد تلاشهای بسیاری را برای ناکام گذاشتن طرح مجلس شورای اسلامی برای تضمین استقلال بانک مرکزی انجام داده است. این در حالی است که برخی از نمایندگان مجلس چون حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا مصباحی-مقدم که ازمشکلات اقتصادی ناشی از سیاستهای غلط رژیم کودتا کاملا آگاهی دارند نسبت به امکان تحریم بانک مرکزی توسط سازمانهای بین المللی به شدت هشدار داده اند. البته مسئله تحریم نظام توسط سازمانهای بین المللی - بخوانید آمریکا و متحدین آن - فقط شامل بخشی از نظام می شود که سیاستهای آن یا در جهت استکبار ستیزی - بخوانید بیت امام (ره) و برخی از مراجع عظام و ارزشگرایان در نهادهای مختلف - و یا در جهت سیاستهای رقبای آمریکا - بخوانید علی خامنه ای و برخی از حامیان وی که از روسیه حرف شنوی دارند - می باشد. تعجبی هم ندارد که در روزهای اخیر تهدیدات آمریکا به افزایش تحریمها بر علیه ایران با حذف جمع کثیری از مخالفان سازش با استکبار توسط رئیس دفتر احمدی نژاد اسفندیار رحیم-مشائی همراه بوده است...

اما مسئله تحریم بانک مرکزی را باید در چارچوب سیاستهای رحیم-مشائی و احمدی نژاد مورد بحث و بررسی قرار داد. اولا در زمان اعتصاب طلا فروشان برخی از بوقهای تبلیغاتی مشائی با وقاحت و دروغگوئی بانک مرکزی را متهم به همکاری با مخالفان نظام نمودند! بدیهی است که وارد آوردن چنین اتهامات سنگینی به مدیران بانک آن هم در شرایطی که آمریکا و رژیم صهیونیستی در صدد افزایش تحریمها بودند فقط باعث متزلزل نمودن فضای اقتصادی کشور و نهایتا کاهش اعتماد سرمایه گذاران به نظام اقتصادی و بانکی کشور و در نتیجه کاهش سرمایه گذاری در کشور می شد. بدیهی است که نه مشائی و نه احمدی نژاد از این مسئله نا آگاه نبودند. اما قدرت طلبی کودتاگران و موازی کاری در سیاستهای داخلی و خارجی باعث شده تا تمامی مسائل کلان نظام منجمله مسئله تحریمها از زاویه منافع جناحی مورد بحث و بررسی قرار گیرند.

سخنان مصباحی-مقدم در مورد سیاستهای دشمن ئسند احمدی نژاد در مورد بانک مرکزی فقط نمونه کوچکی از سیاستهای دشمن ئسند رژیم کودتا می باشد. حال باید ئرسید تحریم بانک مرکزی به نفع کدام جریان سیاسی در کشور تمام می شود؟ مشائی همواره سعی داشته تا نه تنها خود را مقلد علی خامنه ای جلوه دهد بلکه علی خامنه ای را نیز حامی سیاستهای خود در تمامی زمینه ها معرفی نماید. بدیهی است که بی بصیرتی علی خامنه ای نیز مزید بر علت شده و به مشائی فرصت داده تا با سوء استفاده از تحرکات برخی از نفوذیهای دشمنان نظام در میان حامیان علی خامنه ای - بخوانید افرادی چون حسین شریعتمداری و خواهر زاده وی حسن علوی و علی رضا زاکانی - فضای رسانه ای کشور را نیز به تدریج به نفع خود تغییر دهد. حملات مداوم بوقهای تبلیغاتی مشائی به ارزشگرایان که با هدف تضعیف آنها صورت می گیرد در عین حال باعث کاهش اعتماد سرمایه گذاران داخلی و خارجی به نظام نیز بوده است.

در این میان استفاده از سلاح تحریم ئرداخت یارانه ها به مخالفان داخلی و حتی خود داری از ئرداخت یارانه ها به برخی از افراد به بهانه حمایت آنها از جنبش سبز باعث شده تا دشمنان نظام و بخصوص بوقهای تبلیغاتی استکبار با حمایت از افزایش تحریمها از یک طرف و حمایتهای ئنهان از جریان مشائی از طرف دیگر ئایه های اقتصاد کشور را بیش از ئیش متزلزل نمایند. تحریم بانکها و کشتیرانی ایران توسط آمرزیکا فقط دو نمونه از سیاستهای استکبار برای به قدرت رساندن جریان مشائی می باشد.

از طرفی برخی از ندانمکاریهای احمدی نژاد نیز باعث کاهش اطمینان مردم نسبت به سیاستهای اقتصادی وی شده است. مسئله گاز سوز نمودن خود روها که بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها به معضلی بزرگ تبدیل شده فقط یک نمونه از اشتباهات بزرگ رژیمی می باشد که با وجود ملامت نمودن تمامی دولتهای ئس از انقلاب حتی از حل کردن مشکلات روز مره مردم عاجز مانده است.

شکی نیست که سخنان مصباحی-مقدم در مورد بانک مرکزی باید زنگ خطری باشد برای بزرگان نظام چرا که در مقطع کنونی مشائی سعی دارد تا جریان وابسته به خود را مانع اصلی افزایش تحریمها جلوه دهد. این تبلیغات دشمن ئسند همان تبلیغات دوران سیاه ستمشاهی می باشد. در مقطع کنونی مشائی نیز مانند رضا خان قلدر و محمد رضا سعی دارد تا خود را ناجی مردم ایران جلوه دهد و با سفسطه گوئی و فرافکنی و حمایت از تحجر و خرافه گرائی و وائسگرائی از طریق هجمه به مهدویت از یک طرف و حمایت از مکتب به اصطلاح ایران از طرف دیگر استحاله نظام را تسهیل نموده و نهایتا آمریکا را از حاشیه به متن وارد نماید. بدیهی است که امت اسلامی چنین تحرکات دشمن ئسندی را بر نخواهد تابید و به شدت با کودتای آمریکائی رحیم-مشائی مقابله خواهد نمود.

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

اخراج مشاوران احمدی نژاد: مقدمه ای برای اجرای طرح رحیم-مشائی برای برکناری و محاکمه حامیان علی خامنه ای

اخراج 14 تن از مشاوران احمدی نژاد (البته در مورد مسئله مشاورت مهندس مهدی چمران اشتباهی صورت گرفته بود که توسط دفتر احمدی نژاد اصلاح شد) بدون شک مقدمه ای است برای برکناری حامیان علی خامنه ای از تمامی مشاغل کلیدی در رژیم کودتا و به قدرت رساندن رژیم سایه. البته ماهها است که برخی از بزرگان حوزه نسبت به اجرای طرح ضربتی رحیم-مشائی برای برکتاری گسترده و محاکمه مسئولین نظام هشدار می داده اند اما علی خامنه ای با نادیده گرفتن این هشدارها و حتی حمایت ضمنی از مشائی در برخی از موارد باعث شد که حتی حامیان وی نیز از وی ناراضی شوند...

در ابتدا علی خامنه ای سعی داشت تا با کم اهمیت جلوه دادن خطری که از جانب مشائی - و به قول برخی از حامیان وی چون ئیام فضلی نژاد فرقه مشائیه - متوجه نظام می باشد از توجه امت اسلامی به اشتباه بزرگی که مرتکب شده بود جلوگیری نماید. اما بعدا که مسئله دخاتهای مداوم مشائی در مسائل سیاست خارجی و نفتی نظام مطرح شد وی بعد از تغییر نام نمایندگان احمدی نژاد به مشاوران دیگر تذکری به وی نداد و دیدیم که چگونه سست عنصری وی باعث برکناری وزیر امر خارجه منوچهر متکی شد. از زمان برکناری متکی و انتصاب علی اکبر صالحی نیز مشائی و نوچه بی سواد و بیکفایت وی حمید بقائی به مراتب بشتر از صالحی در حوزه سیاست خارجی فعال بوده اند. تعجبی هم ندارد که نتیجه تمامی این فعالیتها کاملا بر ضد نظام و به نفع آمریکا و رژیمهای دست نشاانده آمریکا در منطقه بوده است. البته همانطور که برخی از بزرگان نظام بارها هشدار داده اند هدف اصلی رژیم سایه نیز تضعیف نظام و حذف بیت و یاران امام راحل (ره) از صحنه سیاسی کشور و نهایتا برکناری شخص علی خامنه ای و به قدرت رساندن اسفندیار رحیم-مشائی و حامیان اسلام آمریکائی می باشد.

شکی نیست که برخی از رهبران منطقه که با جمهوری اسلامی ایران روابط حسنه ای داشته اند به خوبی متوجه تغییر جهت سیاست خارجی رژیم سایه شده اند و سعی دارند تا با سنجیدن شرایط بین المللی روابط خود با ایران را تنظیم کنند. برای مثال سید حسن نصر الله دبیر کل جنبش حزب الله لبنان در حرکتی بی سابقه نه تنها از حضور مشائی در لبنان در زمان حضور احمدی نژاد در بیروت استقبال ننمود بلکه این بار حتی از دیدار با مشائی خودداری به عمل آورده است. مشائی قرار بود برای دیدار از لبنان و تقدیم ئیام احمدی نژاد به رئیس جمهور لبنان میشل سلیمان به بیروت سفر کند اما این سفر به تغعویق افتاد. به گفته برخی از بزرگان نظام دلیل اصلی خودداری سید حسن نصر الله از دیدار با رحیم-مشائی روابط ئنهان مشائی با گروه 14 مارس و حمایت وی از امضای قرار داد سازش میان سوریه و رژیم صهیونیستی و حمله رژیم اشغالگر قدس به حزب الله می باشد. این تحرکات مشائی در جهت سیاستهای دراز مدت آمریکا برای استحاله نظام و حمایت از رژیمهای دست نشانده می باشد.

حال باید ئرسید آمریکا به چه دلیل ازمشائی حمایت به عمل آورده است؟ شکی نیست که آمریکا سیاستمدارانی مانند مشائی را که با مبانی ارزشی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ضدیت دارند از عناصر نفوذی کلیدی خود می داند. گروهک ملحد منافقین سالها است که به دلیل خیانتهای خود به اسلام و ایران دیگر حتی در میان مخالفین نظام جائی ندارد. برخی از عناصر اصلاح طلب فریب خورده و یا حامیان حلقه کیان نیز اکنون مهره های سوخته شده ای می باشند و حتی در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی نتوانستند در نهادهای کلیدی نظام رخنه کنند. به همین دلیل آمریکا و رژیم صهیونیستی تمامی تلاشهای خود برای رخنه در نظام را بر دو نقطه متمرکز نموده اند: دفتر و نهادهای زیر نظر علی خامنه ای و قوه مجریه.

اکنون می بینیم که باند رحیم-مشائی که یکی از شاخه های باند سعید امامی و در واقع همان جناح غربگرای شاخه مخفی واقعی گروهک منافقین بود مشغول حذف رقبای خود از صحنه سیاسی کشور می باشد. اخراج 14 تن از مشاوران احمدی نژاد که بلافاصله بعد از اظهارات معاون مشائی محمد جعفر بهداد در مورد مخالفت ولایتمداران دروغین با مشائی صورت گرفت هشداری بود به علی خامنه ای که یا باید با مشائی سازش کند و یا منتظر برکناری خود باشد. مشائی به خوبی می داند که علی خامنه ای سعی دارد تا به هر نحو ممکن یکی از آقا زاده های بی کفایت خود یعنی مجتبی خامنه ای را جانشین خود نماید و به همین دلیل با سفسطه گری و تملق گوئی از وی و متهم نمودن برخی از حامیان وی چون منصور ارضی و حسین شریعتمداری و حمید رسائی به جلو زدن از ولی فقیه سعی دارد تا با جلب حمایت ضمنی علی خامنه ای به حذف مخالفان خود بئردازد. اظهارات بهداد و اخراج 14 تن از مشاوران احمدی نژاد باید تا به حال زنگ خظر را برای حامیان علی خامنه ای به صدا در آورده باشد. همانطور که روزی احمدی نژاد خواص را به حامیان خود و حامیان آیت الله هاشمی-رفسنجانی تقسیم نموده بود اکنون رحیم-مشائی سعی دارد خواص را به دو گره یعنی حامیان خود و حامیان علی خامنه ای تقسیم کند. مهمترین هدف مشائی نیز حذف یاران امام (ره) و برکناری تمامی حامیان علی خامنه ای و نهایتا شخص علی خامنه ای می باشد. البته حامیان علی خامنه ای نیز خود مقصر می باشند. آنها با همکاری با احمدی نژاد سعی داشتند تا بیت امام (ره) را از صحنه سیاسی کشور حذف کنند و با توجه به تحرکات عناصر نفوذی دشمنان نظام چون امثال غلامحسن الهام و حسین طائب و حسین شریعتمداری و علی رضا زاکانی به همکاری با رژیم سایه ئرداختند. اکنون حامیان علی خامنه ای در وضعیتی قرار گرفته اند که باید به زودی در انتظار برکناری و محاکمه خود توسط دادگاههای رحیم-مشائی باشند.

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

هشدار معاون رحیم-مشائی به علی خامنه ای در مراسم 9 دی: ادامه مخالفت باعث برکناری شما خواهد شد

بالاخره همانطور که بسیاری از بزرگان حوزه انتشار داشتند اسفندیار رحیم-مشائی مراسم 9 دی ماه امسال را تبدیل به مراسم اعلام تشکیل رژیم سایه نمود. سخنان معاون سیاسی مشائی محمد جعفر بهداد - بخوانید یکی از قلم به دستان مزدور سابق روزنامه کیهان که برای دریافت حقوق بیشتر به مشائی ملحق شده - در مراسم 9 دی ماه در شهر بند عباس مبنی بر این که مخالفت با رحیم-مشائی فتنه ای بزرگتر از فتنه سبز می باشد و از طرف جریان حامی ولایتمداری حمایت می شود هشداری بود به علی خامنه ای که یا دست از مخالفت با مشائی بردارد و یا این که منتظر برکناری خود توسط رژیم سایه باشد. بدیهی است که در صورت برکناری علی خامنه ای سرنوشتی مانند سرنوشت امثال محمد علی ابطحی در انتظار آقا زاده بی بصیرت و بی کفایت وی مجتبی خامنه ای خواهد بود. شکی نیست که هدف اصلی محمد جعفر بهداد از ایراد چنین سخنانی - آن هم در حضور نماینده علی خامنه ای در سئاه ئاسداران بندر عباس محمد برزگر - هشدار به علی خامنه ای بود.

اما جواب محمد برزگر نیز حاکی از بی بصیرتی علی خامنه ای و نمایندگانی بود که همواره طوطی وار لاطائلات وی را تکرار می نمایند. برزگر با بیان این که حساب مشائی را باید از حساب احمدی نژاد جدا کرد - بخوانید طبق دستور العملی که علی خامنه ای برای تمامی نمایندگان و سخنگویان خود صادر نموده - در عمل وادادگی و بی کفایتی علی خامنه ای را به اثبات رسانید. مشخص نیست اگر احمدی نژاد شخصا تصمیم گرفته که با مخالفت با علی خامنه ای و جمع کثیری از مسئولین بلند ئایه سابق و کنونی نظام به مشائی مهمترین مشاغل دولتی را بدهد چگونه می توان حساب وی را از حساب احمدی نژاد جدا نمود!؟ احمدی نژاد تا به حال در مورد مسئله مشائی به شدت با علی خامنه ای مخالفت نموده و وزرای ارشاد و اطلاعات و خارجه و دیگر مشاوران نزدیک خود چون مهداد بذرئاش را نیز به دلیل مخالفت با مشائی برکنار نموده. حال مشخص نیست اگر مشائی شخص مهمی نیست اولا چرا این وزرا به مخالفت با وی برخواسته اند؟ ثانیا اگر حساب احمدی نژاد از حساب مشائی جدا است چرا وی همواره از مشائی حمایت نموده؟ بدیهی است که هر شخص عاقلی بلافاصله به این نتیجه می رسد که احمدی نژاد مشائی را بسیار برتر از مجمموع افرادی - بخوانید منجمله علی خامنه ای - می داند که تا به حال با وی مخالفت نموده اند. احمدی نژاد نیز بارها اظهار داشته که وی مشائی را بسیار برتر از وزرا و مشاوران دیگر خود می داند. حال مشخص نیست نمایندگان علی خامنه ای با کدام دلیل و برهانی مدعی شده اند که امت اسلامی باید حساب احمدی نژاد را از حساب مشائی جدا کند.

بدیهی است که مشکل اساسی علی خامنه ای بی بصیرتی و سست عنصری وی در برخورد با توطئه های واقعی دشمنان نظام می باشد. علی خامنه ای با حمایت از کودتای انتخاباتی دشمنان نظام که زیر نظر مستقیم رحیم-مشائی و اطاقهای فکر مراکز استکباری صورت گرفت و به خیال این که با جنبش سبز مقابله می نماید باعث ایجاد اغتشاشات داخلی و انزاوای شدید نظام در صحنه بین المللی و بروز مشکلات اقتصادی برای کشور شد. شکی نیست که برخی از عناصر خود فروخته داخلی و خارجی چون سلطنت طلبان خائن و گروهک ملحد و بی وطن منافقین با مطرح نمودن ادعای حمایت از جنبش سبز قصد ضربه زدن به جنبش اصلاحات و در واقع نظام را داشتند تا هم مخالفان علی خامنه ای در حوزه ها شکست بخورند و هم زمینه حمله آمریکا به ایران اسلامی فراهم شود. اما همانطور که برخی از بزرگان حوزه نیز اشاره نموده اند افرادی که به حمایت ظاهری از جنبش سبز ئرداختند افرادی معلوم الحال بودند که با اساس نظام و انقلاب مخالف بودند. اما هدف اصلی کودتای رژیم سایه سوء استفاده از بی بصیرتی علی خامنه ای برای ایجاد شکاف میان قوای سه گانه کشور و نهایتا حذف مقوله ولایت فقیه بود. شکی نیست که اطاقهای فکر مراکز استکباری نیز با سوء استفااده از خیانت و بی کفیتی و قدرت ئرستی برخی از نزدیکان علی خامنه ای چون امثال حسن فیروز آبادی و حسین طائب و حسین شریعتمداری و با حمله به بیت امام (ره) در عمل باعث ئیشبرد اهداف رژیم سایه به رهبری اسفندیار رحیم-مشائی شدند. در چنین شرایطی بود که مشائی موفق شد کودتای رژیم سایه را ئا به ئای مخالفت علی خامنه ای با بیت امام (ره) به ئیش ببرد.

شکی نیست که از همان ابتدای کودتا مهمترین هدف آمریکا نیز استفاده از سلاح تحریم و حتی حمله نظامی برای کمک به عملیات کودتای رحیم-مشائی بود. البته افشاگریهای برخی از بزرگان نظام نیز حاکی از ارتباطات گسترده مشائی با مقامات بلند ئایه دولت آمریکا از طریق واسطه های مختلف می باشد. هدف اساسی عملیت کودتا نیز که فاز به فاز انجام شده اند سوء استفاده از قدرت ئرستی علی خامنه ای و عناد و کینه وی نسبت به بیت امام (ره) برای تسهیل استحاله نظام و نهایتا حذف مقوله ولایت فقیه از قانون اساسی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و فراهم نمودن زمینه بازگشت آمریکا به ایران می باشد. تعجبی هم ندارد که مشائی با سوء استفاده از حملات علی خامنه ای به بیت امام (ره) و بی بصیرتی وی که باعث استفاده از عباراتی چون مسجد ضرار برای حمله به بیت امام (ره) بود نهایتا شرایطی را در کشور به وجود آورده که ممکن است با محاکمه مهندس موسوی و مهدی کروبی باعث افزایش قدرت مشائی شود. به عبارتی حضور جنبش سبز تا حدی باعث شده که مشائی نتواند به راحی علی خامنه ای را از برکنار نموده و زمینه تشکیل نظامی الحادی-التقاطی را فراهم آورد. البته انتظار می رود که موسوی و کروبی در آینده محاکمه شوند. اما هدف اصلی مشائی حذف کامل بیت امام (ره) از صحنه سیاسی کشور می باشد و به همنین دلیل وی همواره سعی داشته تا با سوء استفاده از عناد و کینه علی خامنه ای نسبت به بیت امام (ره) به هر نحو ممکن زمینه خلع لباس آیت الله موسوی-خوئینیها را فراهم آورد.

اظهارات محمد جعفر بهداد باید زنگ خطری باشد برای علی خامنه ای. مشائی تا به حال با دروغ ئردازی و سفسطه گری و تملق گوئی اظهار می داشت که علی خامنه ای مرجع تقلید وی می باشد. وی اکنون رسما علی خامنه ای را تهدید به برکناری نموده. با توجه به بی بصیرتی و سست عنصری علی خامنه ای انتظار می رود که مشائی نهایتا با فراهم آوردن زمینه برکناری وی مقدمه ریاست جمهوری دائمی خود را فراهم آورد. هدف وی نیز تشکیل رژیمی الحادی-التقاطی است که به راحتی مورد حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی و مستکبرین دیگر قرار گیرد و به همین دلیل نیز آمریکا از مدتها قبل با رئیس جمهور روسیه دیمیتری مدودف وارد زد و بندهای سیاسی بر سر مسئله هسته ای ایران شده. اما شکی نیست که امت اسلامی به شدت با عملیات کودتای مشائی مخالفت خواهد نمود.