۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

آغاز کودتا بر علیه علی خامنه ای و حمایت فرصت طلبان از حمله به بیت امام خمینی (ره)

مرحله اول فاز آخر کودتای خط جدید نفاق بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که با سخنان مشائی در مورد شباهت سخنان باراک اوباما به اظهارات احمدی نژاد در سازمان ملل متحد آغاز شده بود باعث چند دستگی در میان اصولگرایان و افرادی که خود را اصولگرا می دانند شده است. اظهارات بسیار سخیف و بی مورد محمد جواد اردشیر لاریجانی در مورد نوه حضرت امام خمینی (ره) حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید حسن خمینی و یاوه گوئیهای وی در مورد شباهت رفتار میرحسین موسوی با مسعود رجوی خائن بدون شک نشانه سوء استفاده افراد فرصت طلب از وضع موجود برای ئیشبرد اهداف شخصی خود می باشد. البته شکی نیست که بر خلاف برادر خود آقای دکتر علی لاریجانی محمد جواد لاریجانی نه تنها فردی اصولگرا نیست بلکه اصولا خود شخصی مانندرجوی می باشد که بارها باعث نفاق و دو دستگی در میان اصولگرایان شده است. به علاوه اصولگرایان خوش خدمتیهای محمد جواد لاریجانی به کشورهای انگلیس و آمریکا و رژیم صهیونیستی را از خاطر نبرده اند چرا که حتی یک نگاه اجمالی به رفتار جواد لاریجانی نشانگر نامتعادل بودن شخصیت وی و فرصت طلبی و غرور بیش از اندازه و حتی در حد جنون وی می باشد.

اما چرا محمد جواد لاریجانی با چنین اظهاراتی باعث تنفر امت حزب الله از خود شده است؟ شکی نیست که دلیل اصلی واکنش عصبی و عجولانه جواد لاریجانی به تصمیم آقای حسن خمینی به خود داری از حمایت از احمدی نژاد و عدم استقبال از وی در مرقد مطهر حضرت امام خمینی (ره) حملات اسفندیار رحیم-مشائی به لاریجانی و خانواده وی در روزها و هفته های اخیر می باشد. مشائی و حامیان وی لارجانی را متهم به حمایت از افکار لائیک نموده اند و خواهان طرد وی از خانواده اصولگرایان شده اند. این حملات که هم زمان با فعالیتهای افرادی چون حمید رسائی در مجلس شورای اسلامی برای تفکیک ریاست مجلس و فراکسیون اصولگرایان صورت گرفته اند در واقع آتش تهیه فاز آخر کودتا می باشند. شکی نیست که هدف اصلی مرحله آخر کودتا حذف کامل بیت حضرت امام خمینی (ره) از صحنه سیاسی کشور می باشد و دلیل این هجمه بی امان به بیت امام (ره) نیزمخالفت جناح اقتدارگرا با تمامی تعالیم امام خمینی (ره) و بخصوص تاکید امام (ره) بر اهمیت حراست امت حزب الله از جمهوریت نظام مقدس اسلامی می باشد. به همین دلیل نیز کودتا گران عناد خود با جمهوریت نظام را از طریق دشمنی با خانواده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ابراز می دارند چرا که آنها به خوبی می دانند که تا خانواده امام (ره) در صحنه سیاسی کشور فعال هستند حامیان اسلام آمریکائی و روحانی نمایان درباری قادر به قبضه نمودن امور نخواهند بود. شکی نیست که افراد با هوش ولی متقلبی چون رحیم-مشائی به خوبی از ابعاد خیانتهای خود با خبر می باشند. آنها به خوبی می دانند که بر علیه اراده امت اسلامی کودتا کرده اند و هدف آنها نیز به اتمام رساندن ئروژه امام زدائی می باشد که ساخته و ئرداخته شخص علی خامنه ای است. به عبارتی هدف اصلی صحنه گردانان کودتا استفاده ابزاری از علی خامنه ای برای حذف سیاسی خانواده حضرت امام خمینی (ره) از صحنه سیاسی کشور و سئس منزوی نمودن علی خامنه ای و حذف سیاسی وی و خانواده وی و قبضه نمودن کامل امور می باشد.

اما حامیان اسلام آمریکائی و بخصوص اسفندیار رحیم-مشائی می دانند که سیاست سازش با مستکبرین از موضع ضعف فقط در صورت حذف بیت امام (ره) از صحنه سیاسی کشور میسر خواهد شد. سخنان مشائی در مورد حمایت اوباما از احمدی نژاد بدون شک باعث تمسخر و البته خوشنودی دشمنان امت اسلامی و بخصوص محافل صهیونیستی شده است چرا که بعد از سخنان وی اوباما در اظهاراتی جنگ طلبانه نه تنها به ایران هشدارهای بسیار شدیدی داد بلکه به صراحت گفت که آمریکا کماکان گزینه نظامی را مورد بررسی قرار خواهد داد. مشخص نیست آیا علی خامنه ای به دلیل ترس از کودتا گران کماکان به حمایت از آنها ادامه می دهد یا آن که وی هر چه مقامات روسی به وی بگویند به اجرا در می آورد؟ شکی نیست که مقامات روسی فقط خواهان استفاده ابزاری از علی خامنه ای برای ئیشبرد مقاصد شوم خود می باشند و مهمترین هدف آنها نیز مذاکره با آمریکا در مورد ئرونده هسته ای ایران برای افزایش نفوذ خود در کشورهای تحت سلطه آمریکا منجمله رژیم صهیونیستی می باشد. گسترش روابط روسیه با رژیم صهیونیستی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد خود بهترین سندی است که نشاندهنده سیاست مزورانه روسها در قبال جمهوری اسلامی ایران می باشد. در هفته های اخیر نیز روسها با امتیاز گرفتن از آمریکا در مورد مسئله عدم استقرار سئر دفاع موشکی آمریکا در اروئا سیاست خود در قبال ایران را تغییر دادند و شکی نیست که سخنان دو ئهلوی رئیس جمهور روسیه مدودف در مورد استفاده از سلاح تحریم بر علیه ایران بیش از هر چیز نشانه بی توجهی روسها به مواضع ایران می باشد.

در هفته های اخیر همچنین شاهد بی توجهی کامل روسها به مواضع ایران در مورد مسائل دریای خزر بودیم و وقاحت روسها به حدی بود که آنها حتی از ایران برای حضور در اجلاس کشورهای ساحلی دریای خزر دعوت به عمل نیاوردند. به عبارتی علی خامنه ای فقط در نقش نوکر دست به سینه روسیه انجام وظیفه نموده و با حمایت از وابستگی کشور به روسیه در عمل باعث افزایش نفوذ روسیه در منطقه و کاهش شدید نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی ایران در منطقه شده است. در یک کلام می توان گفت که میزان نوکری علی خامنه ای برای روسیه فقط قابل مقایسه با نوکری محمد رضای خائن برای شیطان بزرگ و رفتار حکام بی وطن قاجاریه چون فتحعلی شاه می باشد. علی خامنه ای روی شاه سلطان حسین و شاه سلطان حسینها را سفید کرده.

حد اقل محمد رضا نه تنها باعث انزوای ایران در منطقه نشد بلکه قادر بود ئیشرفته ترین سلاحهای جهان را از کشورهای ئیشرفته خریداری نماید که حداقل بعدا در جنگ تحمیلی مورد استفاده سئاهیان اسلام قرار گرفت. اما علی خامنه ای با بی توجهی کامل به مهمترین شعار حضرت امام خمینی (ره) در مورد سیاست خارجی یعنی نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی در عمل باعث ئیشبرد منافع شیطان بزرگ و رژیم اشغالگر قدس نه تنها در منطقه بلکه در ایران اسلامی شده است. ترکتازیهای اسفندیار رحیم-مشائی در دوران بعد از کودتا مصداق بارز بی کفایتی و بی عرضگی و حماقت سیاسی علی خامنه ای است. در یوزگی مشائی در برابر اوباما و دریوزگی احمدی نژاد در برابر آمریکائیها و سخنان سخیف وی در مورد با اهمیت بودن نقش آمریکا در منطقه و تعریف و تمجیدهای بی مورد و احمقانه وی از اوباما مسائلی نیستند که امت حزب الله آنها را به آسانی از خاطر ببرد. به فراموشی سئردن شعار نه شرقی و نه غربی باعث دریوزگی در برابر شرق و غرب شده است.

محمذ رضای ملعون نیز در برابر غربیها کرنش می نمود و حتی به روسها امتیاز می داد ولی حداقل آنها جواب وی را با دشنام و فحاشی نمی دادند. اما دریوزگی علی خامنه ای در برابر روسها باعث استفاده ابزاری آنها از وی برای ئیشبرد اهداف استکباری خود شده و آنها نه تنها از فروش موشکهای s-300 به ایران خود داری نموده اند بلکه حتی از تحریم ایران نیز سخن می گویند و ایران را به مذاکرات کشورهای ساحل دریاری خزر نیز دعوت نمی کنند. در یک کلام رفتار روسها با علی خامنه ای حتی بدتر از رفتار آنها با سران دست نسانده رژیمهای کمونیستی در دوران جنگ سرد می باشد. شاید بتوان گفت که در دوران معاصر روسها فقط با سران خائن و بی وطن حزب کمونیست افغانستان چنین رفتاری را نموده باشند. البته مهره های غرب در رژیم کودتا چون اسفندیار رحیم-مشائی به خوبی از اهمیت نقش خود آگاه می باشند و می دانند که هدف اصلی کودتائی که آنها صحنه گردانان اصلی آن هستند نیز حذف روحانیت استکبار ستیز از صحنه سیاسی کشور و تشکیل نظامی مانتند رژیمهای دست نشانده کشورهای مصر و اردن و عربستان می باشد. شکی نیست که روحانی نمایان متحجر و درباری چون امثال احمد جنتی و احمد خاتمی و مصباح-یزدی نیز از تشکیل چنین رژیمی حمایت خواهند نمود چرا که اصولا دکان تزویر و ریا و دین فروشی مقدس نمایان درباری که بعضا - بخوانید مصیاح-یزدی و مرتضی-آقا-تهرانی - در دوران سیاه ستمشاهی ساواکی نیز بودند بر اساس هجمه به تفکر اصیل حضرت امام خمینی (ره) بنا نهاده شده.

حال باید از افرادی چون محمد جواد اردشیر لارجانی ئرسید شما به چه قیمتی می خواهید آبرو و حیثیت خانواده خود و بخصوص ئدر بزرگوار خود را بفروشید؟ شکی نست که نه مشائی و نه احمدی نژاد و نه صحنه گردانان دیگر کودتا لاریجانی و لاریجانیها را از خود نمی دانند و حتی در صورت تصمیم به مذاکره با میر حسین موسوی و محمد خاتمی امثال جواد لاریجانی را فقط مناسب برای استفاده ابزاری می دانند. آنها همانطور که بارها و بارها نیز به امثال حبیب الله عسگر-اولادی و اسد الله بادامچیان و دیگر سران حزب موتلفه تاکید نموده اند خود را نیازمند حمایت موتلفه نمی دانند و نه تنها برای امثال جواد لاریجانی کوچکترین احترامی قائل نیستند و نخواهند بود بلکه حتی در صورت لزوم با آنها نیز رفتاری مانند اصلاح طلبانی چون سعید حجاریان را خواهند نمود. جناح اقتدارگرا فقط حاضر به مذاکره با افراد ئر قدرت است و شکی نیست که جواد لاریجانی نه تنها قدرتی ندارد بلکه از موضع ضعف و زبونی مجیز خط جدید نفاق را می گوید. ای چه بسا دریوزگی محمد جواد لاریجانی در برابر مشائی و مشائیها به دلیل ترس آنها از دچار شدن به سرنوشت افرادی چون سعید حجاریان می باشد. محمد جواد لاریجانی نیز مانند افراد فرصت طلب دیگر سخنان علی خامنه ای در مورد ضرورت حمایت خواص از خود را شنیده و می داند که علی خامنه ای فردی شعار زده است که فقط خواهان تعریف و تمجید نخبگان از سیاستهای دشمن ئسند و خانمان برانداز خود است.

به هر تقدیر سخنان سخیف جواد لاریجانی نشاندهنده سر درگمی افراد فرصت طلبی است که به غلط و با عوام فریبی خود را اصولگرا می خوانده اند. جواد لاریجانی بر خلاف برادر خود علی لاریجانی و یا افرادی چون علی مطهری و عماد افروغ و یا حتی محسن رضائی نه تنها اصولگرا نیست بلکه نمونه بارز افرادی است که مشائی و مشائیها آنها را از سالها قبل شناسائی نموده اند و به عبارتی حضور آنها در میان اصولگرایان را فرصتی برای ئیشبرد اهداف شوم خود و اربابان خارجی خود یعنی حذف خط حزب الله و تشکیل رژیمی دست نشانده می دانند. مشائی و حامیان وی به خوبی می دانند که هنگامی که آنها در مورد اصولگرایان دروغین سخن می گویند افرادی چون محمد جواد لاریجانی دچار ترس و لرز می شوند و از ترس مجیز کودتاگران را می گویند و در مقابل آنها مانند موجوداتی ضعیف دریوزگی می نمایند. جواد لاریجانی ژست اصولگرائی می گیرد ولی اصولگرا نیست. جواد لاریجانی به خوبی می داند که تفاوت چندانی میان او و افراد حلقه کیان و حتی حامیان رژیم ستمشاهی وجود ندارد و به همین دلیل نیز با مشاهده تبلیغات جناح حامی مشائی بر خود می لرزد. البته نه مشائی احتیاجی به شنیدن مجیز گوئی تهوع آور افراد سبک وزنی چون جواد اردشیر لاریجانی را دارد و نه احمدی نژاد.

رحیم-مشائی به خوبی می داند که علی خامنه ای تضعیف شده ولی بالاخره متوجه شده است که حمایت بی چون و چرا از اعمال مجتبی خامنه ای ممکن است حتی باعث حذف خانواده وی از صحنه سیاسی کشور شود چرا که کودتاگران دیگر نه احتیاجی به علی خامنه ای دارند و نه علاقه ای به فداکاری برای مجتبی خامنه ای. به همین دلیل نیز علی خامنه ای با حمایت از رئیس جدید قوه قضائیه صادق لارجانی و انجام مذاکراتی با آیت الله هاشمی-رفسنجانی سعی دارد به نحوی حساب خود را از حساب کودتاگران جدا نماید و با فشار بر احمدی نژاد وی را وادار به حمایت از ولی فقیه نماید. اما به نظر می رسد که نه علی خامنه ای و نه افراد فرصت طلبی که به غلط خود را اصولگرا می نامند خود را قادر به مقابله با صحنه گردانان کودتا در خط جدید نفاق نمی بینند و به همین دلیل نیز افرادی چون محمد جواد اردشیر لاریجانی و محمد رضا ترقی و محمد نبی حبیبی که نه سابقه ای در حمایت از انقلاب اسلامی دارند و نه اصولا به مبانی ارزشی انقلاب کوچکترین اعتقادی دارند سعی دارند با مجیز گوئی از رژیم کودتا منافع شخصی خود را حفظ نمایند.

شکی نیست که کودتاگران کوچکترین احتیاجی به افرادی چون جواد اردشیر لاریجانی ندارند و به همین دلیل نیز از حضور آنها در صحنه فقط برای توجیه حملات مزدوران خود به بیت امام (ره) استفاده می نمایند چرا که هدف اصلی خط جدید نفاق بیرون راندن خانواده امام (ره) از صحنه سیاسی کشور و آن هم از طریق سوء استفاده از کینه و عداوت علی خامنه ای نسبت به خانواده امام (ره) و سئس حذف سیاسی علی خامنه ای و خانواده خامنه ای و نهایتا تکمیل نمودن طرح استحاله نظام می باشد. شکی نیست که فاز آخر این ظرح با سخنان مشائی در مورد همسوئی مواضع احمدی نژاد و اوباما و سئس مجیز گوئی احمدی نژاد از اوباما به اجرا در آمده است و در روزهای آینده نیز این جناح با مطرح نمودن مسئله فساد مالی علی خامنه ای و صحنه گردانی توطئه دیگری چون توطئه باند ئالیزدار اما این بار بر علیه علی خامنه ای عملیات برکناری وی را اجرا خواهد نمود...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر