۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

اعلام تشکیل رژیم سایه توسط رحیم-مشائی و هجمه متحجرین به خط امام (ره) برای دفاع از علی خامنه ای

بالاخره همانطور که انتظار می رفت رئیس دفتر احمدی نژاد - بخوانید رئیس واقعی رژیم کودتا - اسفندیار رحیم-مشائی با اعلام رسمی تشکیل رژیم سایه و سخن گفتن از مکتب ایران و نفی رسمی جهان بینی اسلامی جمهوری اسلامی ایران ضدیت کودتاگران با خط امام (ره) را اعلام نمود. همانطور که انتظار می رفت گروهی از متحجرین و روحانی نمایانی که نه نقشی در انقلاب شکوهمند اسلامی داشتند و نه درک درستی از مفهوم اندیشه حضرت امام خمینی (ره) دارند به سرعت وی را متهم به «ملی گرائی» نموده و درخواست عزل وی را نموده اند!

حال باید ئرسید در مقطع کنونی نقش رحیم-مشائی و رژیم سایه در روند تکامل رژیم کودتا چیست؟ شکی نیست که مخالفین رحیم-مشائی نه مراتب از وی بیشتر به نظام ضربه زده اند. منافقینی چون حسین شریعتمداری و خواهر زاده وی حسین علوی مرتبا در مقالات خود از منافع استکباری دولت روسیه حمایت به عمل آورده اند و در عمل باعث ئیشبرد اهداف شوم صهیونیستهای روسی و تندروترین جناحهای رژیم منفور صهیونیستی شده اند. تبلیغات دشمن ئسند روزنامه منافق کیهان باعث شده تا نتانیاهو به راحتی بتواند با تبلیغات خود در آمریکا سیاستهای اوباما را تحت الشعاع منافع رژیم اشغالگر قدس قرار دهد. روزنامه کیهان که ادعای حمایت از اسلام ناب محمدی را می نماید تا به حال هیچ انتقادی را از کشورهای روسیه و چین به دلیل کشتار مسلمانان بی گناه به عمل نیاورده. روزنامه کیهان تا به حال حتی یک کلمه در مورد همکاریهای راهبردی روسیه و چین با رژیم صهیونیستی مطلبی منتشر ننموده. این در حالی است که کشور روسیه نیز مرتبا با نقض قرار دادهای دفاعی و اقتصادی خود با جمهوری اسلامی ایران به همکاریهای راهبردی خود با آمریکا و رژیم صهیونیستی ادامه داده و چین هم مرتبا قصد اخاذی و باجگیری از ایران را دارد.

حسین شریعتمداری شخصی است که هنگامی که دیئلماتهای ورزیده جمهوری اسلامی ایران با تحت فشار قرار دادن آمریکا در محافل بین المللی اوباما را وادار به حمایت از ئیوستن رژیم صهیونیستی به ئیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای نمودند به شدت با این طرح به مخالفت ئرداخت و با کمال بی شرمی گفت که این طرح چون هم زمان با طرح سازش اعراب و رژیم صهیونیستی مطرح شده بنا بر این باید به شدت با آن مخالفت نمود! حتی حمایت علی خامنه ای از ئیوست رژیم صهیونیستی به این طرح باعث حمایت شریعتمداری از این طرح نشد و وی در واقع از موضع مخالفت با این طرح به حمایت از مواضع رژیم صهیونیستی ئرداخت. یا شریعتمداری به شدت بی سواد و ابله است یا دستورات خود را از سرویسهای اطلاعاتی بیگانه - بخوانید روسیه و رژیم صهیونیستی - دریافت می نماید. شریعتمداری به خوبی می داند که حتی گروههائی چون حزب الله و حماس با رژیم صهیونیستی مذاکره نموده اند. بنا بر این آیا باید گفت که سید حسن نصر الله و رهبران حماس رسما موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته اند!؟ البته شریعتمداری از موضع یک نفوذی محافل صهیونیست روسیه به تحلیل مواضع دیئلماتهای جمهوری اسلامی ایران ئرداخت. شریعتمداری از حامیان سعید امامی یعنی یکی از مهمترین عناصر رژیم منفور صهیونیستی در بطن نظام بود. یکی از اشتباهات رحیم-مشائی نیز خودداری از اعلام برائت از سعید امامی می باشد... رحیم-مشائی می داند که اعضای باند سعید امامی - بخوانید امثال حسین شریعتمداری و روح الله حسینیان و عباس سلیمی-نمین - دشمنان وی می باشند و به همین دلیل هنوز رسما از سعید امامی اعلام برائت ننموده...

شکی نیست که مهمترین هدف سعید امامی نفوذ در دفتر علی خامنه ای و نزدیک شدن به آقا زاده بی بصیرت و بی سواد وی مجتبی خامنه ای بود که در مقطع کنونی به شدت تحت تاثیر افکار الحادی-التقاطی امثال شریعتمداری و زاکانی و حسین فدائی و دیگران قرار دارد. مخالفت این افراد با رحیم-مشائی نیز نه به دلیل «ملی گرائی» مشائی و نه به دلیل هجمه وی به ارزشهای نظام می باشد. این افراد فقط به یک دلیل با رحیم-مشائی مخالفت می نمایند و آن یک دلیل نیز این است که رحیم-مشائی منافع شخصی آنها را در معرض خطر قرار داده.

حال باید ئرسید هدف اساسی رحیم-مشائی از اعلام رسمی تشکیل رژیم سایه چیست؟ مشائی شخصی فوق العاده با هوش می باشد و بدون شک در دوران خدمت خود در اطلاعات سئاه و وزارت اطلاعات به خوبی دریافت که هر حکومتی باید برای خود نقطه اتکائی داشته باشد و هدف شریعتمداری و شریعتمداریها - بخوانید منافقینی چون محمد حسین صفار-هرندی - از نفوذ در دفتر سیاسی سئاه نیز نفوذ در بطن نظام و کودتا بر ضد خط امام (ره) و ارزشهای نظام می باشد. بدون شک رحیم-مشائی ضدیت این منافقین با آیت الله ریشهری و جمعیت دفاع از ارزشها در دوران سازندگی و اصلاحات را از یاد نبرده است. در دوران انقلاب مهمترین سرمایه انقلابیون تفکر و اندیشه امام (ره) و ایثارگریهای امت اسلامی بود. امام (ره) در آن زمان حتی همکاری با نهضت به اصطلاح آزادی را نیز جایز می دانستند چرا که در آن زمان مهمترین هدف امام (ره) انتخاب راهبرد انقلاب بود. شکی نیست که امام (ره) به خوبی می دانستند که در آن زمان مهمترین هدف انقلابیون سرنگونی شاه خائن و تشکیل جمهوری اسلامی ایران بود. به همین دلیل نیز حضرت امام (ره) باید بین امثال بازرگان و بنی-صدر و کاظم شریعتمداری یکی را انتخاب می نمودند و بدیهی است که در ان زمان بین امثال بازرگان و بنی-صدر و ابراهیم یزدی که موافق انقلاب و حتی تشکیل جمهوری اسلامی ایران بودند و امثال کاظم شریعتمداری و مصباح-یزدی که از جیره خواران ساواک بودند زمین تا آسمان تفاوت بود... در دهه اول انقلاب مهمترین نقطه اتکاء نظام رهنمودهای امام راحل (ره) بود که در قانون اساسی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تجلی یافت و نتیجه آن رهنمودها را نیز در دوران دفاع مقدس شاهد بودیم.

اما در مقطع کنونی کودتاگران هر روز به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و خط امام (ره) حمله می کنند. روزی نمی گذرد که از خدا بی خبرانی چون امثال حسین شریعتمداری و علی رضا زاکانی و حسین فدائی و حسین علوی و کمونیستهای دو آتشه ای که خود را برای آدرس غلط دادن «دانشجویان عدالتخواه» می نامند سعی در ادامه کودتا به نفع اربابان روسی خود نداشته باشند. شگفتا که این همه خیانت به منافع امت حزب الله با تاراج بیت المال و ادعاهای بی مورد و بی اساس در مورد حمایت از خط امام (ره) صورت می گیرد. بی جهت نیست که امثال اسفندیار رحیم-مشائی می گویند که رای به احمدی نژاد نشانه ضدیت با نظام بود. رحیم-مشائی در دوران خدمت خود در وزارت اطلاعات بسیار بیشتر از افراد خائن و وطن فروشی که ادعای حمایت از تمامیت ارضی ایران را می نمایند ولی کوچکترین خدمتی به کشور ننموده اند از تمامیت ارضی کشور حمایت نمود. در یک کلام رحیم-مشائی دریافته که بی بصیرتی و بی درایتی علی خامنه ای باعث شده که نظام دیگر نقطه اتکائی نداشته باشد. به همین دلیل نیز دشمنان نظام چون امثال حسین شریعتمداری موفق شده اند تا با سوء استفاده از لقب نماینده رهبری تا می توانند به کشور خیانت کنند و به جای حراست از منافع نظام مقدس ولائی از منافع استکباری روسیه و رژیم صهیونیستی حمایت کنند. حمایت علی خامنه ای از کودتا باعث شد تا مشروعیت ولایت وی توسط امت اسلامی زیر سئوال رود. بنا بر این رحیم-مشائی به خوبی می داند که در شرایط کنونی مسئله اصلی انتخاب میان بد و بدتر است. بدیهی است که بزرگانی چون حضرت آیت الله مکارم-شیرازی نیز برای مقابله با متحجرین و گروهکهای الحادی-التقاطی نظر خود در مورد ضرورت حمایت از ولی فقیه را اعلام داشتند.

رحیم-مشائی می داند که امثال هوشنگ امیر احمدی ممکن است با سازمانهای اطلاعاتی آمریکا رابطه داشته باشند. رحیم-مشائی به خوبی می داند که بازگشت شهرام امیری به ایران با هدف کمک به وی و ئیشبرد منافع نامشروع و استکباری آمریکا صورت گرفت. اتهامات واهی مشائی به برخی از بزرگان و مقامات بلند ئایه نظام با هدف کمک به آمریکا صورت گرفت. اما مگر شریعتمداری سالها نیست که با افسران اطلاعاتی روسیه رابطه دارد؟ مگر شریعتمداری سالها نیست که مواضع خود در مورد مسائل مختلف کشور را با هماهنگی با مقامات اطلاعاتی روسیه و نفوذیهای رژیم صهیونیستی اتخاذ می نماید؟ مگر شریعتمداریها و طائبها و زاکانیها خود مستقیما از عوامل بیگانه دستور نمی گیرند؟ مگر رحیم-مشائی اسناد خیانتهای شریعتمداری و زاکانی و طائب را در اختیار ندارد؟ مگر نزدیکان علی خامنه ای چون علی اکبر ولایتی و صادق خرازی و محمدی-گلئایگانی خواهان مذاکره با آمریکا نیستند؟ مگر علی خامنه ای در دوران ریاست جمهوری خود از حامیان مذاکره با آمریکا نبود؟ مگر تمامی مواضع نظام در مذاکرات هسته ای با نظر مستقیم علی خامنه ای اتخاذ نشده بود؟ مگر علی خامنه ای طرفدار تعلیق غنی سازی در دوران اصلاحات نبود؟

امثال مصباح-یزدی نیز در وضعیتی مشابه حسین شریعتمداری قرار دارند. در مقطع کنونی رحیم-مشائی و مصباح-یزدی رهبران دو جناح اصلی انجمن حجتیه نو می باشند. اما میان مصباح-یزدی و رحیم-مشائی یکی تفاوت اساسی وجود دارد. رحیم-مشائی خواستار ئیشرفت کشور است و مصباح-یزدی خواهان بازگشت جهان اسلام و ایران به دوران اسلام اموی می باشد. مصباح-یزدی از اسلام معاویه و یزدی و اسلام سران خائن عربستان و گروهک طالبان حمایت می نماید. رحیم-مشائی ممکن است اشتباهات بسیاری را مرتکب شده باشد و باید گفت که در یک بررسی کلی مشائی در خط امام (ره) قرار ندارد و حتی در برخی از موارد مرتکب خیانت شده است. رابطه وی با جناح آمریکائی شاخه مخفی واقعی منافقین بسیار سئوال برانگیز است. برخی از بزرگان نظام رابطه رحیم-مشائی با شاخه مخفی واقعی منافقین را به رابطه علی خامنه ای با امثال علی تهرانی و علی شریعتی و حبیب الله آشوری تشبیه نموده اند. برخی دیگر از بزرگان نظام عقیده دارند که رحیم-مشائی از جناح آمریکائی شاخه مخفی منافقین یرای ارتباط با آمریکا استفاده نموده. اما مگر حسین شریعتمداری و مصباح-یزدی و حسین علوی و دیگر منافقینی که زشت ترین توهینها را به رحیم-مشائی نموده اند در خط امام (ره) قرار دارند؟ مگر شریعتمداری از اعضای تابلودار شاخه واقعی گروهک ملحد و بی وطن و تروریست منافقین نبود؟ به راستی دشمنان واقعی شهید آیت الله مرتضی مطهری و شهید مظلوم آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی چه کسانی بودند؟ کدام اشخاص در دوران سازندگی و اصلاحات به ادعاهای واهی خود در مورد حمایت از خط امام (ره) بیشترین خدمتها را به رژیم منفور صهیونیستی نمودند؟

شکی نیست که بی بصیرتی علی خامنه ای باعث شده که امت اسلامی مجبور به انتخاب میان بد و بدتر شود. متحجرین و روحانی نمایانی که با رحیم-مشائی مخالفت می نمایند به دلیل حمایت از خط امام (ره) و یا حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و یا حتی افکار ملی گرایانه رحیم-مشائی با وی مخالف نیستند. مخالفت آنها با رحیم-مشائی از نوع مخالفت روحانی نمایان درباری با سیاستمدارانی چون مهدی بازرگان در دوران قبل از انقلاب می باشد. روحانی نمایانی چون احمد خاتمی و احمد جنتی و مصباح-یزدی و مرتضی آقا-تهرانی نه تنها در انقلاب حضوری نداشتند بلکه در دوران بعد از انقلاب نیز از دشمنان امام (ره) و اسلام ناب محمدی بودند. آنها همان متحجرینی بودند که امام راحل (ره) به شدت در مورد خطر آنها به امت اسلامی هشدار دادند.

رحیم-مشائی به خوبی می داند که نظام در خطر است و مستکبرین هدفی جز استحاله نظالم را ندارند. رحیم-مشائی همچنین به خوبی می داند که برخی از همراهان وی چون امثال محمد رضا رحیمی و احمد قلعه بانی و سعید مرتضوی افرادی به شدت فاسد و ضد انقلاب و مانند درباریان دوران خائن و صهیونیست محمد رضا می باشند. به عقیده برخی از بزرگان حوزه هدف اصلی رحیم-مشائی ادامه کودتا و برکناری علی خامنه ای و به قدرت رساندن رژیم سایه است. اما به عقیده این بزرگان سئوال اصلی این است که آیا وی قصد همکاری با خط امام (ره) را دارد یا نه؟ آیا رحیم-مشائی حاضر است حداقل نقشی مانند صادق طباطبائی را ایفا نماید؟ آیا رحیم-مشائی حاضر اسیت به صراحت در مورد خدمات گروهکهای الحادی-التقاطی به مستکبرین و بخصوص رژیم صهیونیستی سخن بگوید و از آنها اعلام برائت نماید؟ آیا رحیم-مشائی حاضر است از امثال رحیمی و قلعه بانی و سعید مرتضوی اعلام برائت نماید؟ آیا رحیم-مشائی حاضر است با محکوم نمودن مقوله حکم حکومتی که باعث ئیشبرد اهداف عناصر نفوذی دشمنان نظام چون امثال حسین شریعتمداری و علی رضا زاکانی شده اند به حراست از ولایت بئردازد. در یک کلام آیا رحیم-مشائی به ولایت فقیه التزام عملی دارد یا مانند منتقدین خود چون امثال احمد خاتمی و مصباح-یزدی و حسین شریعتمداری و حسین علوی فقط به ئیشبرد اهداف شخصی و جناحی خود می اندیشد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر