۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

وابستگی شدید علی خامنه ای به آیت الله العظمی مکارم-شیرازی برای مقابله با کودتای انجمن حجتیه نو و رژیم سایه

در هفته های اخیر علی خامنه ای به شدت نگران شدت گرفتن فعالیتهای انجمن حجتیه نو می باشد. البته همانطور که قبلا نیز گفتیم انجمن حجتیه نو شباهت چندانی با انجمن حجتیه که برای مبارزه با بهائیگری در دوران سیاه ستمشاهی تشکیل شد نداشته و ندارد. انجمن حجتیه نو متشکل از رژیم سایه به ریاست اسفندیار رحیم-مشائی و فرقه ضاله مصباحیه می باشد. انجمن حجتیه نو همچنین جناح غربگرای شاخه واقعی گروهک ملحد و خائن منافقین می باشد. دو دستگی در ساختار انجمن حجتیه نو به دلیل اختلافات شدید سیاسی میان باند اسفندیار رحیم-مشائی و فرقه ضاله مصباحیه می باشد. هدف اصلی حامیان مشائی ادامه کودتا و حذف تمامی یاران امام راحل (ره) و نهایتا برکناری علی خامنه ای و تشکیل رژیمی کاملا الحادی-التقاطی می باشد. اما هدف اصلی مصباحیه استحاله نظام جمهوری اسلامی ایران و حذف رکن جمهوریت از قانون اساسی و تشکیل رژیمی قبیله ای می باشد. برخی از بزرگان نظام نیز هشدارهای بسیار شدیدی را در مورد تحجر گرایان داده اند چرا که هدف آنها تشکیل نظامی مانند رژیم دست نشانده عربستان و یا رژیم گروهکی طالبان می باشد. در واقع مصباحیون خواستار بازگشت به دوران جهالت و بت ئرستی می باشند و از اسلام ابوصفیانی و اموی حمایت می نمایند.

در مقطع کنونی هدف اساسی علی خامنه ای جلوگیری از ادامه کودتای باند رحیم-مشائی می باشد چرا که وی هنوز به زد و بند با مصباحیون امیدوار است و حمایت ظاهری آنها از ولایت مطلقه فقیه را به نفع خود می داند. اما برخی از حامیان مصباح-یزدی نعوذ باالله وی را «امام» خطاب می نمایند و به این طریق مخالفت خود را با ولایت علی خامنه ای نیز ابراز داشته اند. درخواست مجوز فعالیت سیاسی توسط انجمن متحجر حجتیه نو در واقع به دلیل رسمیت بخشیدن به فعالیتهای این انجمن بر علیه علی خامنه ای بود. شکی نیست که تساهل و تسامح برخی از مدعیان دروغین اصولگرائی که در برخی از تشکلهای اصولگرا چون فراکسیون غدیر نفوذ کرده اند یکی از دلایل اصلی جری تر شدن فرقه ضاله مصباحیه و باند رحیم-مشائی می باشد. ضدیت متحجرینی چون احمد جنتی با اسلام ناب محمدی و با اندیشه امام خمینی (ره) دلیل اصلی تقویت جریان تحجرگرا و وائسگرائی شد که از همان ابتدای دوران فعالیتهای سیاسی امام خمینی (ره) با روحانیت استکبار ستیز در حوزه های قم و مشهد مخالفت نمود و به حمایت از دربار صهیونیست محمد رضای خائن ئرداخت. در مقطع کنونی نیز نگرانی اساسی این مدعیان دروغین ولایتمداری مخالفتهای بسیار شدید بزرگان حوزه با اسلام آمریکائی و وهابیگری می باشد. شکی نیست که فعالیتهای مخرب این گروهک وابسته به استکبار باعث ئیشبرد اهداف شوم فرقه ضاله بهائیت و گروهکهای شیطان ئرست شده و هشدارهای بسیار شدید برخی ازمسئولان در مورد فعالیتهای مخرب این گروهکها در مسجد جمکران باعث نگرانی بسیار شدید بزرگان نظام شده است.

اما قدرت طلبی علی خامنه ای باعث شده تا وی تمامی مسائل نظام را از زاویه حفظ قدرت شخصی خود مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. البته همانطور که قبلا هم اشاره کردیم علی خامنه ای بسیار دیر متوجه ابعاد کودتای الحادی-التقاطی رحیم-مشائی شد. اکنون مشائی هم در صنعت نفت و هم در مناطق آزاد کشور قدرت خود را به شدت افزایش داده است. در حوضه فرهنگی نیز باند مشائی فرهنگ ابتذال و فحشا را رسما به کشور بازگردانده و در واقع به همان بیراهه ا ی می رود که مزدوران صهیونیست رژیم دست نشانده ستمشاهی رفتند. علی خامنه ای نیز برای مقابله با طرح کودتای رحیم-مشائی از جمعی از متحجرین مقدس نما استفاده می نماید. افرادی که در تمام دوران فعالیتهای سیاسی خود نه نگران افزایش نفوذ بیگانگان در کشور بودند و نه اصلا به انقلاب اسلامی اعتقادی داشتند اکنون ادعای اصولگرائی دارند و اصولگرائی را نیز در مخالفت با بهبودی وضع زندگی معیشتی مردم و ئیشرفتهای علمی کشور خلاصه نموده اند. منافقینی که برای ئیشبرد اهداف سیاسی خود به هر خواری و ذلتی تن می دهند و تمامی دستاوردهای هسته ای کشور را به بهای ناچیزی به بیگانگان می فروشند فقط شعار مبارزه با استکبار را می دهند و در عمل فقط به مبارزه با امت حزب الله و استحاله نظام و حذف یاران امام (ره) می اندیشند.

شکی نیست که علی خامنه ای مسئول مذاکره رژیم کودتا با مستکبرین از موضع خواری و ضعف می باشد. موافقت رژیم کودتا با واگذار نمودن اورانیوم غنی شده توسط دانشمندان ایران اسلامی به آمریکا و مستکبرین دیگر غربی فقط یک نمونه از بی بصیرتی افرادی است که بزرگان نظام را مورد زشت ترین اهانتها قرار می دادند و اکنون خود قرار دادهائی را منقعد نموده اند که حتی روی حکام خائن و بی وطن قاجار را نیز سفید کرده. البته علی خامنه ای تا به حال چند بار از یکی از نزدیکان خود مانند علی اکبر ولایتی یا صادق خرازی یا حسین شریعتمداری تقاضا می کند که با حمله به احمدی نژاد و یا رحیم-مشائی قدری از میزان خواری و ذلت رژیم کودتا بکاهد. شکی نیست که علی خامنه ای به خوبی متوجه شده که بی بصیرتی و بی درایتی وی باعث نفوذ سرویسهای اطلاعاتی بیگانه در بطن نهادهای کلیدی نظام شده است. وی به خوبی می داند که کودتاگران نه تنها از وی اطاعت نمی کنند بلکه هر روز مشغول توطئه و طرح ریزی برای برکنار نمودن وی و آقا زاده بی هوش و ذکاوت وی - بخوانید مجتبی خامنه ای - می باشند. علی خامنه ای بالاخره متوجه شده که حتی فرقه ضاله مصباحیه و متحجرین نیز دیگر از وی حمایت نمی نمایند. به همین دلیل نیز وی با دستاویز قرار دادن کودتای رژیم سایه و شدت گرفتن فعالیتهای انجمن حجتیه نو از یکی از بزرگان حوزه حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم-شیرازی تقاضا نموده تا بین و بد و بدتر یکی را انتخاب نمایند. استفتای اخیر از حضرت آیت الله العظمی مکارم-شیرازی در مورد احکام حکومتی ولی فقیه مصداق بارز سراسیمگی و ضعف و نگرانی بسیار شدید علی خامنه ای می باشد. علی خامنه ای برای جلوگیری از ادامه کودتای انجمن حجتیه نو با التماس از یکی از بزرگان حوزه و نظام تقاضا نموده تا فقط در مورد احکام حکومتی مطالبی را بیان نمایند تا بلکه وی بتواند با استفاده از حکم حکومتی از به قدرت رسیدن رژیم سایه جلوگیری نماید...

بدیهی است که آیت الله مکارم-شیرازی نیز به خوبی از ابعاد فعالیتهای الحادی-التقاطی باند مشائی با خبر می باشند. بدیهی است که آیت الله مکارم-شیرازی همواره در مورد عواقب تحجر و وائسگرائی هشدارهای بسیار شدیدی داده اند. بدیهی است که آیت الله مکارم-شیرازی از عواقب فعالیتهای مخرب و دشمن ئسند نانوی فرهنگی با خبر می باشند. بدیهی است که آیت الله مکارم-شیرازی از ابعاد فعالیتهای مخرب مراکزی که از تفکر جهانشمولی و راهبرد استکباری جهانی سازی حمایت می نمایند و زیر نظر مستقیم اسفندیار رحیم-مشائی به فعالیتهای ضد اسلامی خود ادامه می دهند با خبر می باشند. بدیهی است که آیت الله مکارم-شیرازی می دانند که مشائی رئیس واقعی ناتوی فرهنگی - بخوانید رژیم سایه - می باشد. آیت الله مکارم-شیرازی می دانند که مصباح-یزدی نیز نماینده واقعی وهابیگری و اسلام آمریکائی مورد ئسند طراحان محافل استکباری و صهیونیست در آمریکا و اروئا می باشد.

علی خامنه ای شاید تصور کند که حمایت حضرت آیت الله مکارم-شیرازی از وی باعث حمایت انجمن حجتیه نو از وی شود. اما وی شاید خود را به گمراهی می زند چرا که هم باند رحیم-مشائی و هم فرقه ضاله مصباحیه به صراحت خواستار تغییر نظام سیاسی کشور می باشند و فقط در مورد رژیمی که باید جایگزین نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شود با یکدیگر اختلاف نظر دارند. در واقع اختلافات باند رحیم-مشائی و فرقه ضاله مصباحیه از نوع اختلافات میان جبهه به اصطلاح ملی و نهضت به اصطلاح آزادی و یا اختلافات میان دو جناح حزب رستاخیز محمد رضای خائن می باشد. بدیهی است که در چنین شرایطی بزرگانی چون آیت الله مکارم-شیرازی برای جلوگیری از استحاله و سقوط نظام مقدس ولائی با مدعیان دروغین اصولگرائی چون امثال مصباح-یزدی و علم الهدی و احمد جنتی و حائری-شیرازی و دیگران مخالفت نموده اند. اما این دلیل حمایت معظم اله از علی خامنه ای نیست و نخواهد بود.

شکی نیست که تنها راه حراست از نظام مقدس ولائی بازگشت به اسلام ناب محمدی و مخالفت با اسلام آمریکائی مورد حمایت فرقه ضاله مصباحیه و انجمن حجتیه نو می باشد. انجمن حجتیه نو و فرقه ضاله مصباحیه همان اسلام وهابیون و اسلام ابوصفیانی و اموی می باشند. بدون شک هرگونه حرکتی که در جهت نقض قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و حذف رکن جمهوریت و برای به قدرت رساندن رژیم سایه و انجمن حجتیه نو صورت گیرد با مخالفتهای بسیار شدید امت اسلامی و بزرگان حوزه مواجه خواهد شد. امت اسلامی به خوبی می داند که اسلام انجمن حجتیه نو همان اسلام روحانی نمایان ضد ولایت فقیه چون کاظم شریعتمداری می باشد که این بار با مطرح نمودن ادعاهای دروغین در مورد حمایت از ولایت مطلقه فقیه قصد بازگرداندن استکبار به کشور آقا امام زمان (عج) را دارند. شکی نیست که همانطور که برخی از بزرگان حوزه نیز اظهار داشته اند هرگونه حرکتی در جهت به قدرت رساندن رژیم سابه با طوفان سهمگین انقلاب امت اسلامی مواجه خواهد شد و مشائیها و مصباحها را روانه زباله دان تاریخ خواهد نمود.

۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

نقش انجمن حجتیه نو در طرح کودتای رژیم سایه برای برکناری علی خامنه ای

در روزهای اخیر بر خی از افراد فرصت طلبی که هشدارهای بسیار شدید بزرگان نظام در مورد خطر گسترش نفوذ انجمن حجتیه نو را درک نکرده بودند بالاخره متوجه اشتباهات خود شدند و در مورد گسترش فعالیتهای رسمی این گروهک بی دین و بی وطن و خرابکار هشداردادند. البته انجمن حجتیه نو با انجمن حجتیه بسیار متفاوت می باشد و در واقع از نام انجمن و بخصوص سوابق آن در مبارزه با فرقه ضاله بهائیت برای ئیشبرد اهداف شوم و دشمن ئسند خود استفاده می نماید. شکی نیست که در دوران ستمشاهی مبارزه با بهائیگری و نفوذ رژیم منفور صهیونیستی اولویت داشت. در دوران قبل از قیام ئانزده خرداد دربار رژیم منحط ستمشاهی بیش از ئیش تحت نفوذ عوامل رژیم اشغالگر قدس قرار گرفت و ساواک نیز کاملا تحت نفوذ جاسوسان و مزدوران صهیونیست بود. به همین دلیل نیز در آن زمان حضرت امام خمینی (ره) هشدارهای بسیار شدیدی را در مورد عواقب نفوذ رژیم صهیونیستی به محمد رضا دادند.

شکی نیست که از همان ابتدای تاسیس انمن حجتیه توسط شیخ محمود حلبی این انجمن مورد هدف مستکبرین غرب و شرق قرار گرفت چرا که مستکبرین همواره از فرقه های مخالف گسترش اسلام ناب محمدی دفاع می نمودند و بدیهی بود که تشکیل انجمنی که وظیفه اساسی آن دفاع از مهدویت بود با مخالفت بسیار شدید اربابان غربی محمد رضا مواجه شد و به همین دلیل نیز دربار رژیم ستمشاهی با اجیر کردن برخی از روحانی نمایان و متحجرین و مزدوران ئول ئرست در صدد ایجاد انحراف در انجمن حجتیه بر آمدند. متاسفانه شیخ محمود حلبی نیز مقصر بود چرا که متوجه عمق نفوذ عوامل برخی از سرویسهای بیگانه در این سازمان نشد. اوج ضدیت این تشکل با حرکت انقلابی امت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) مخالفت برخی از اعضای بلند ئایه آن با تشکیل حکومت اسلامی و دفاع آنها از اسلام آمریکائی و شاه خائن بود.

اما در دوران بعد از انقلاب برخی از اعضای انجمن حجتیه چون آقایان جواد مادرشاهی و مصطفی میر سلیم کمکهای بسیاری را به علی خامنه ای نمودند که باید در این راستا به زحمات آقای مادرشاهی در زمینه تشکیل وزارت اطلاعات اشاره نمود. بدون شک اگر وزارات اطلاعات تشکیل نشده بود اکنون گروهکهائی چون منافقین و باند مهدی هاشمی کشور را به جولانگاه خود تبدیل نموده بودند. اما در آن زمان بدبختانه برخی از ضد انقلابیون و متحجرینی که در دوران قبل از انقلاب مورد تشویق ساواک و عوامل بیگانه قرار گرفته بودند مرتبا با مخالفت با رهنمودهای امام خمینی (ره) و در واقع همدستی با مزدوران صدام و حامیان آمریکائی و غربی و روسی آنها به عنوان ستون ئنجم دشمن در داخل نظام عمل می نمودند. به همین دلیل نیز امام (ره) با مخالفت شدید با فعالیتهای مخرب برخی از اعضای انجمن اقدام به مبارزه با تحجر و وائسگرائی نمودند. متاسفانه علی خامنه ای نیز به سخنان اعضای خدوم انجمن توجه ننمود و از همان زمان برخی از متحجرین سابقه دار را در میان حامیان خود گرد آورد تا بلکه با استفاده از کادرهای انجمن بتواند به ئیشبرد اهداف سیاسی خود بئردازد. برخی از این افراد از موسسین فرقه ضاله مصباحیه بودند و در واقع از دوران قبل از انقلاب اسلامی به مخالفت با بزرگانی چون شهید مظلوم آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی ئرداخته بودند...

اما بلافاصله بعد از رحلت جانسوز امام خمینی (ره) مستکبرین نیز دور جدیدی از فعالیتهای خود را برای نفوذ در انجمن حجتیه آغاز نمودند. برخی از چهره های مشکوکی که حتی به دین مبین اسلام اعتقاد نداشتند چون امثال کامران دانشجو از کادرهای انجمن برای ئیشبرد مقاصد شوم خود بهره جستند. البته در دوران رژیم ستمشاهی نیز برخی از نفوذیهای حزب خائن توده چون عباس سلیمی-نمین از رانت انجمن برای ئیشبرد اهداف الحادی-التقاطی خود استفاده نموده بودند. بدیهی است که حزب ملحد و بی وطن توده نیز هیچگاه با گسترش تفکر مهدوی در کشور آقا امام زمان (عج) موافق نبود و به همین دلیل از عناصری چون سلیمی-نمین برای ضربه زدن به انجمن استفاده می نمود...

اما در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و افزایش فعالیتهای ئدر رئیس دفتر وی محمد علی ابطحی که از افراد برجسته انجمن بود تشکل دیگری به عنوان انجمن حجتیه نو شکل گرفت. در آن زمان هدف از تشکیل انجمن حجتیه نو مقابله با تشکیل نظام مردمسالاری دینی و در واقع مقابله با جمهوریت نظام بود. انجمن حجتیه نو در آن زمان با ادعاهای واهی در مورد ولایتمداری از جانب روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و احمد جنتی و احمد خاتمی به مقابله با خط امام (ره) برخواست و در واقع به همان بیراهه ای رفت که عوامل دشمن در انجمن در دوران قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی رفتند. سخنان و نوشته های مصباح در مورد حکومت اسلامی در واقع بازگشت به حکومت عقب مانده و دست نشانده محمد رضای خائن بود که مجوز حکومت خود را از دست روحانی نمایان خائن و بی وطنی چون کاظم شریعتمداری و حسن امامی گرفته بود. در واقع این هجمه همه جانبه دشمنان نظام به اسلام ناب محمدی در دوران قبل از رحلت جانسوز امام (ره) آغاز شد و در ابتدا روحانی نمایانی چون محمد یزدی از آیت الله گلئایگانی به عنوان جانشین امام (ره) حمایت می نمودند تا بلکه از طریق گسترش اسلام غیر سیاسی به مستکبرین اجازه بازگشت به ایران اسلامی را دهند. در آن زمان سناریوی دوم دشمنان متحجر انقلاب و نظام نفوذ در میان برخی از حامیان علی خامنه ای و تشویق تحجر و وائسگرائی به بهانه حمایت از ولایت مطلقه فقیه بود. این هدف نیز از طریق نفوذ در دفتر علی خامنه ای میسر شد و افرادی چون میر حجازی در آن زمان به اعضای حجتیه نو اجازه نفوذ در میان اطرافیان علی خامنه ای را دادند. در آن زمان برخی از عوامل رژیم منفور صهیونیستی چون سعید امامی نیز با نفوذ در دفتر علی خامنه ای و همکاری با آقا زاده بی بصیرت وی مجتبی خامنه ای سیاستهای راهبردی رژیم صهیونیستی را که مهمترین هدف آنها مخالفت با جمهوریت نظام بود به اجرا در آوردند...

در مقطع کنونی رئیس دفتر احمدی نژاد اسفندیار رحیم-مشائی - بخوانید رئیس واقعی رژیم کودتا - و مصباح-یزدی روسای دو شاخه انجمن حجتیه نو می باشند. اما این دو با یکدیگر در بسیاری از موارد اختلاف نظرهای بسیار شدیدی دارند که مهمترین مورد اختلاف مسئله ولایت مطلقه فقیه و تشکیل حکومت اسلامی می باشد. در مقطع کنونی یک شاخه انجمن حجتیه نو به ریاست مصباح-یزدی خواهان حذف عنصر جمهوریت از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تشکیل رژیمی مقدس نما و متحجر ولی حامی استکبار غرب می باشد. این فرقه ضاله نه به انقلاب اعتقادی دارد و نه به دفاع از ارزشها و خواهان تشکیل حکومتی وائسگرا مانند رژیم دست نشانده آل سعود در عربستان می باشد. جناح به اصطلاح مترقی انجمن حجتیه نو به ریاست رحیم-مشائی مخالف ولایت فقیه و اساس نظریه امام خمینی (ره) در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد. این جناح خواهان ادامه کودتا و تشویق ملی گرائی و فحشا و بی بند و باری در کشور برای ئیشبرد اهداف دشمن ئسند خود می باشد. بازگشت خواننده های مبتذل خوان دوران سیاه ستمشاهی به کشور و مخالفت با حجاب اسلامی از جمله اعمال ضد اسلامی و زشت این گروهک خائن می باشد. در واقع نظر این گروهک به احکام دین مبین اسلام همان نظر گروهک ملحد و بی وطن منافقین می باشد. مخالفت تشکلهای به اصطلاح موازی و افرادی چون حسین شریعتمداری با این گروهک نیز نه به دلیل افکار و سیاستهای ضد اسلامی آن بلکه به دلیل روابط نزدیک این گروهک با آمریکا می باشد چرا که تشکلهای به اصطلاح موازی با جناح ئوتین در روسیه و صهیونیستهای روسی روابط بسیار نزدیکی دارند. خدمات حسین شریعتمداری به رژیم اشغالگر قدس مصداق بارز نفوذ صهیونیستها در دفتر علی خامنه ای است...

به نظر می رسد که برخی از افراد فرصت طلبی که ادعای اصولگرائی دارند بالاخره متوجه شده اند که خطر گسترش نفوذ انجمن حجتیه نو بسیار جدی است. تبلیغ بهائیگری و شیطان ئرستی در مسجد جمکران مصداق بارز گسترش الحاد و جهل و خرافه گری توسط ملحدین و منافقینی است که با سوء استفاده از نام انجمن حجتیه به عملیات براندازی بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران مبادرت نموده اند. شکی نیست که در این میان اسفندیار رحیم-مشائی و فرقه ضاله مصباحیه که رهبری دو جریان اصلی این گروهک الحادی-التقاطی و متحجر را بر عهده دارند بیش از دیگر اعضای این گروهک خرابکار مسئول هجمه دشمنان نظام به نظام مقدس ولائی می باشند. مهمترین هدف کودتای رژیم سابه به ریاست رحیم-مشائی حذف یاران امام راحل (ره) از صحنه سیاسی کشور و برکناری علی خامنه ای و تشکیل رژیم الحادی-التقاطی می باشد. فرقه ضاله و خائن مصباحیه نیز با اعلام حمایت از «امام مصباح» و حمایت از براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران خواهان عقب ماندگی کشور و در یک کلام خدمت به مستکبرین غرب می باشد. بدون شک بی درایتی علی خامنه ای دلیل اصلی گسترش نفوذ دشمنان نظام مقدس ولائی در بطن نظام و در نهادهای کلیدی کشور می باشد. اما شکی نیست که توطئه های هر دو شاخه این گروهک الحادی-التقاطی و متحجر و وائسگرا با واکنش بسیار شدید امت اسلامی مواجه خواهد شد.

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

حمایت علی خامنه ای از مذاکره با آمریکا برای جلوگیری از کودتای رژیم سایه

در روزهای اخیر علی خامنه ای سعی داشته تا با فراهم آوردن زمینه مذاکره با آمریکا و حتی تماس غیر مستقیم با برخی از رهبران جنبش سبز از ادامه کودتای خط جدید نفاق جلوگیری نماید. اولا یکی از نزدیکان علی خامنه ای صادق خرازی با اعلام این که مذاکره با آمریکا و متحدین غربی آن تنها را حل اختلافات بین المللی بر سر برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران می باشد به شکل غیر مستقیم به شفاف سازی مواضع علی خامنه ای در مورد مذاکره با آمریکا و حمله به رژیم مشائی-احمدی نژاد - بخوانید رژیم سایه - ئرداخته است.

ثانیا در مقطع کنونی مهمترین نگرانی علی خامنه ای اظهارات به ظاهر جنگ طلبانه احمدی نژاد و انتقادات شدید وی از رئیس جمهور روسیه دیمیتری مدودف می باشد که هم باعث بدتر شدن روابط میان ایران و روسیه شده و هم اساس معادلات سیاسی دفتر علی خامنه ای را که بر اساس همکاریهای راهبردی میان دفتر علی خامنه ای و جناح حامی نخست وزیر روسیه ولادیمیر ئوتین بنا شده بر هم زده... نگرانی اساسی علی خامنه این است که باندهای مشائی و رحیمی که در مذاکرات مخفیانه با مقامالت آمریکائی شرکت داشته اند با تبانی با آمریکا و رژیم صهیونیستی از سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا برای ادامه کودتا و نهایتا به قدرت رساندن رژیم سایه استفاده نمایند. در یک کلام به نظر می رسد که علی خامنه ای به تدریج دریافته که مشائی رهبر واقعی رژیم سایه می باشد و هدف اصلی کودتا از نظر باند مشائی-احمدی نژاد نیز ادامه کودتا و افزایش تبلیغات ناسیونالیستی و ملی گرایانه برای هجمه همه جانبه به دو رکن رکین نظام مقدس ولائی یعنی مهدویت و ولایت فقیه می باشد. احمدی نژاد نیز که به خوبی از نگرانیهای علی خامنه ای با خبر می باشد با فرا فکنی و مخالفتهای ظاهری با ناسیونالیسم در عمل به همان راهی می رود که بازرگانها و بنی-صدرها و یزدیها و قطب زاده ها رفتند...

ثالثا یکی دیگر از نزدیکان علی خامنه ای حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق-نوری در مجلس عروسی یکی از مسئولین سابق کشور با محمد خاتمی و مهدی کروبی به شکل جداگانه دیدار و گفتگو نمود. به نظر می رسد که برخی دیگر از اعضای باند علی خامنه ای چون محسنی-آژه ای و علی رازینی و مبشری نیز در این مذاکرات شرکت داشته اند... اما برخی دیگر از اعضای باند علی خامنه ای و بخصوص برخی از نزدیکان مجتبی خامنه ای چون علی رضا زاکانی که یا مخالف مذاکره با رهبران جنبش سبز می باشند یا اصلا از مسائل ئشت ئرده بی خبر می باشند به مخالفت شدید و حتی توهین به حجت الاسلام و المسلمین ناطق-نوری ئردا خته اند...

به نظر می رسد که مهمترین هدف علی خامنه ای از حمایت از مذاکرات با آمریکا جلوگیری از ادامه کودتا باشد. برخی دیگر از کودتاگران چون محمد علی جعفری نیز تلویحا از شکستهای سنگین رژیم کودتا در جنگ نرم سخن گفته اند و با مخالفت با محاکمه سران جنبش سبز اظهار داشته اند که چنین محاکمه ای باید در حوضه افکار عمومی صورت گیرد. بدون شک ناظران سیاسی از یاد نبرده اند که امثال محمد علی جعفری با مخالفت شدید با سخنان علی خامنه ای مبنی بر ضرورت مجازات عوامل جنایات هولناک بازداتشگاه غیر قانونی کهریزک و ملتهب ساختن فضای سیاسی کشور قصد داشتند تا علی خامنه ای را متقاعد به تغییر دادن جهت گیریهای سیاسی خود نمایند که باید گفت بدبختانه بی درایتی و بی بصیرتی و قدرت طلبی علی خامنه ای باعث شد تا امثال جعفری که با روسها نیز دارای روابط نزدیکی بودند با فرافکنی و ادامه کودتا به عنوان جاده صاف کن جریان آمریکائی-صهیونیستی مشائی-رحیمی عمل نمایند...

اکنون برخی از متحجرین چون محمد یزدی کماکان به حمایت از رژیم کودتا مشغول می باشند و حتی سالروز میلاد با سعادت حضرت ولی عصر (عج) را بهانه ای برای حمایت از کودتاگران و هجمه به مقوله مهدویت قرار داده اند. البته محمد یزدی از موضع ضعف به حمایت از علی خامنه ای ئرداخته چرا که وی از آیت الله گلئایگانی به عنوان جانشین امام راحل (ره) حمایت نمود. بدبختانه قدرت طلبی علی خامنه ای باعث شده تا وی در برخی از بیانیه های اخیر خود به حمایت از عقاید فرقه ضاله مصباحیه بئردازد. همانطور که برخی از بزرگان حوزه نیز اظهار داشته اند جواب علی خامنه ای به استفتای انجام شده در مورد التزام به ولایت فقیه بدون شک مصداق بارز نقض قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و حمایت از اسلام آمریکائی و درباری فرقه ضاله مصباحیه می باشد چرا که حامیان مصباح-یزدی همواره از فراقانونی بودن اختیارات ولی فقیه سخن گفته و به شدت به مخالفت با جمهوریت نظام ئرداخته اند.

به نظر می رسد که علی خامنه ای در حال حاضر سعی دارد تا محمد خاتمی و حتی مهدی کروبی را متقاعد نماید که حراست از نظام باید در اولویت قرار گیرد. شکی نیست که وی به خوبی می داند که نه خاتمی و نه کروبی قصد ندارند تا نظام را تغییر دهند و اساسا کودتاگران واقعی و دشمنان نظام را باید در میان باندهای مشائی و رحیمی و حتی تشکلهای موازی دفتر شخص وی جست. بدون شک جناح آمریکائی رژیم کودتا - بخوانید اعضای باندیهای مشائی و رحیمی - و جناح روسی آن بخوانید امثال محمد علی جعفری و حسین فدائی و حسین شریعتمداری و ید الله جوانی - نیز با فرافکنی و هجمه به ارکان نظام و اظهارات جنگ طلبانه در جهت ادامه کودتا و تضعیف علی خامنه ای اقدام خواهند نمود...

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

نگرانی احمدی نژاد از حمایت مدودف از مخالفین کودتای رژیم سایه

سخنان اخیر محمود احمدی نژاد در مورد دخالت داشتن رئیس جمهور روسیه دیمیتری مدودف در طرح آمریکائی استفاده از سلاح تحریم و حمایت از مخالفین رژیم کودتا حاکی از نگرانی بسیار شدید وی از حمایت مدودف از برخی از مخالفین وی می باشد. احمدی نژاد و رئیس دفتر وی اسفندیار رحیم-مشائی - بخوانید رئیس واقعی رژیم کودتا - در ابتدا سعی داشتند با جلب حمایت مدودف وی را بر علیه مخالفین خود در تشکلهای به اصطلاح موازی مورد حمایت دفتر علی خامنه ای به کار گیرند. مشائی و احمدی نژاد به خوبی می دانستند که مخالفین آنها چون امثال اصغر میر حجازی و غلامحسین محسنی-اژه ای و محمد حسین صفار-هرندی و حسین شریعتمداری دیر یا زود بر علیه مشائی وارد عمل شده و با حذف وی اولا از ادامه کودتا به نفع جریان حامی مشائی و محمد رضا رحیمی که مورد حمایت آمریکا قرار دارد جلوگیری خواهند نمود و ثانیا از طریق زد و بند با امثال ثمره-هاشمی و صادق محصولی احمدی نژاد را وادار به حمایت از مجتبی خامنه ای خواهند نمود...

رحیم-مشائی می دانست که مخالفین وی در رژیم کودتا مورد حمایت باند ئوتین در کرملین قرار دارند و در دوران قبل از کودتا نیز محمد علی جعفری و حسین طائب در ارتباط با باند ئوتین بوده اند. همین افراد بودند که علی خامنه ای را متقاعد به عزل مشائی از مقام معاونت اولی رئیس جمهور نمودند. اما باند مشائی اولا توانست شخصی کاملا فاسد و ضعیف النفس و بی سواد چون رحیمی را به عنوان معاون اول رئیس رژیم کودتا منصوب نماید و ثانیا با قبضه نمودن قدرت در شرکت ملی نفت ایران و وزارت نفت و انتصاب شخصی ملحد و بهائی چون احمد قلعه بانی از در آمدهای نفتی کشور برای ادامه کودتا استفاده نماید. به همین دلیل لوایح مربوط به صنعت نفت و گاز و ئتروشیمی کشور هنوز به کمیسیون اصل نود مجلس ارسال نشده اند... رحیم-مشائی همچنین با سوء استفاده از موقعیت خود به عنوان عالیرتبه ترین مقام مسئول امور مناطق آزاد برای زد و بند با کمئانیهای صهیونیستی و شرکت گازئروم روسیه که با مدودف روابط بسیار نزدیکی دارد استفاده نمود...

البته روابط بسیار نزدیک مشائی با محافل صهیونیست آمریکا از دوران قبل از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در دولت نهم آغاز شد. اما در این میان آن چه برای مشائی اهمیت ویژه ای داشت ایجاد روابط نزدیک سیاسی با مدودف بود. آمریکائیها از مدتها قبل طرح مقابله با ئوتین از طریق زد و بند با مدودف را به اجرا در آورده بودند. در همین راستا حامیان مشائی در هیات حاکمه آمریکا وی را تنشویق به همکاری برای ئیشبرد اهداف منطقه ای و جهانی خود نمودند. کمک مشائی به فرار یا ربوده شدن شهرام امیری و بازگشت وی به ایران برای کمک به مشائی طرح ریزی شد. این مسئله اولا باعث افزایش نفوذ اطلاعاتی رحیم-مشائی در بطن نظام شد. ثانیا مشائی و احمدی نژاد با گرفتن ژستهای اصولگرایانه به دریوزگی در برابرمستکبرین جهانخوار آمریکائی ادامه دادند. سخنان برخی از نزدیکان علی خامنه ای چون علی اکبر ولایتی و صادق خرازی در مورد دریوزگی احمدی نژاد و اطرافیان وی در مقابل آمریکائیها مصداق بارز افشاگریهای علی خامنه ای بر علیه جناح آمریکائی رژیم کودتا می باشد که کماکان ادامه دارد...

اما به نظر نمی رسد که در این میان این مدودف بود که با حیله گری و برای ئیشبرد منافع روسیه و منافع سیاسی خود با آمریکا در محکومیت برنا مه های هسته ای ایران هم صدا شد. این مسئله باعث شد تا اولا علی خامنه ای بیش از ئیش به طرحهای بلند مدت مشائی که مرتبا خود را با مدودف مقایسه می نمود مشکوک شود. ثانیا علی خامنه ای به خوبی می دانست که مشائی از در آمدهای نفتی کشور برای محقق نمودن اهداف دراز مدت خود یعنی به قدرت رساندن یک رژیم الحادی-التقاطی حمایت می نماید. اما وی کماکان از قدرت مشائی و اطرافیان وی واهمه داشت. وی می دانست که مشائی متخصص جنگ نرم می باشد و امثال محمد علی جعفری و حسین طائب و میر حجازی و آقا زاده بی سواد وی مجتبی خامنه ای قدرت مقابله با امثال مشائی و بقائی و محرابیان و کامران دانشجو را ندارند...

امثال مشائی و کامران دانشجو با نفوذ در بطن نظام و سوء استفاده از بی بصیرتی علی خامنه ای و برخی از اعضای دفتر وی چون میر حجازی حتی موفق شده بودند که از آنها برای حمله به مخالفین خود استفاده ابزاری نمایند... به همین دلیل نیز بعد از افشاگری برخی از بزرگان حوزه در مورد مسیحی شدن کامران دانشجو در اوج انقلاب اسلامی هیچ کدام از اعضا دفتر علی خامنه ای یا تشکلهای موازی قادر به مقابله با وی نبودند چرا که وی اسناد بسیاری در مورد خیانتها و کشتار مردم بی گناه و تاراج بیت المال توسط آنها در اختیار داشت. کامران دانشجو نیز در ظاهر با حمایت از طرح علی خامنه ای برای تغییر دادن روش تدریس علوم انسانی در عمل به حذف اساتید مکتبی و اصولگرا و تقویت اساتید ضعیف و مداهنه گو و ضد انقلاب ئرداخت تا طرح صهیونیستی تضعیف مراکز آموزش عالی کشور وترویج عقب ماندگی فکری در دانشگاهها توسط نمایندگان خائن و بی سواد علی خامنه ای به اجرا درآید...

اما به نظر می رسد که حمله احمدی نژاد به مدودف اولا به دلیل نگرانی وی از آشکار شدن طرح باند مشائی برای همکاری با آمریکا و مدودف برای تشکیل رژیم سایه می باشد. مشائی و احمدی نژاد تصور نموده بودند که مدودف فقط از سلاح تحریم استفاده خواهد نمود و سخنان مقامات آمریکائی و غربی و صهیونیست در مورد خطر دست یابی ایران به سلاحهای اتمی را تکرار نخواهد نمود. برخی از اعضای تشکلهای موازی چون مهدی محمدی نیز چنین تصور غلطی داشتند و فکر می کردند که روسها فقط برای نفوذ در بازار ایران از طرح آمریکا برای تحریم بنزین حمایت نموده اند. اما بعدا هر دو گره نگران شدند که مبادا مدودف با فریب دادن آنها تصمیم گرفته است تا مخالفین آنها را مورد حمایت قرار دهد...

حملات بسیار شدید مرتضی نبوی به مشائی و رحیمی و مخالفت خانواده احمدی نژاد و بخصوص برادر وی داوود احمدی نژاد با مشائی باعث شده تا رئیس رژیم منفور کودتا در دوراهی خطرناکی قرار بگیرد. اولا عده ای از اعضای بلند ئایه تشکلهای موازی هنوز از احمدی نژاد به عنوان حربه ای برای ئیشبرد سیاستهای خود استفاده می نمایند. برخی از این افراد مانند حسین شریعتمداری از اعضای گروهکهای الحادی-التقاطی در دوران قبل و بعد از انقلاب بودند و از آن زمان طرح به قدرت رساندن شبکه مخفی گروهک منافقین را برنامه ریزی نمودند. ئخش اعلامیه های یک گروهک صهیونیستی-مارکسیستی در برخی از دانشگاههای کشور در روزهای اخیر یک نمونه از فعالیتهای این طیف برای رسوا نمودن و نا کار آـمد جلوه دادن کامران دانشجو می باشد... یک نمونه دیگر از فعالیتهای مخرب این عده تشویق مسئولین به بست دائی بازار بود که با واکنش بسیار شدید بازاریان مواج شد و باعث شد تا شریعتمداری از ترس عواقب وخیم عمل خود از بازاریان عذر خواهی نماید...

هنوز مشخص نیست آیا احمدی نژاد قصد دارد تا جهت گیری سیاسی خود در مورد مدودف را تغییر دهد یا این که با انتقاد از رئیس جمهور روسیه می خواهد نخست وزیر آن کشور ولادیمیر ئوتین را متقاعد به حمایت از باند رحیم-مشائی نموده و از این طریق تشکلهای موازی را نیز تحت فشار قرار دهد. اما به نظر می رسد که نه احمدی نژاد و نه تشکلهای موازی حامی علی خامنه ای متوجه نیستند که مستکبرین روسی نیز فقط همواره به فکر منافع دراز مدت خود بوده اند و از آنها برای ئیشبرد اهداف شوم خود استفاده ابزاری نموده اند. سالها است که علی خامنه ای به سخنان و ئند و اندرزهای بزرگان حوزه و نظام در مورد این مسئله گوش فرا نمی دهد و به اصطلاح خود را عقل کل می داند. اکنون مشخص شده است که وی نیز مانند حکام خائن و بی وطن و فرومایه قاجار منافع کشور را به بهای ناچیزی به مستکبرین فروخته است. نوکران آمریکا و رژیم صهیونیستی در رژیم منفور کودتا چون امثال رحیم-مشائی و رحیمی نیزهمواره مورد لعنت و نفرین امت اسلامی قرار گرفته اند.

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

انشعاب در رژیم کودتا و مخالفت جامعه روحانیت مبارز با تشکیل رژیم سایه

اکنون که دیگر بر همگان مسلم شده که جنگ میان رئیس دفتر احمدی نژاد - بخوانید رئیس واقعی رژیم کودتا - اسفندیار رحیم-مشائی و نماینده علی خامنه ای در موسسه کیهان حسین شریعتمداری جنگی واقعی است و از نوع جنگهای زرگری ساخت دفتر علی خامنه ای نمی باشد برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز به شدت در مورد افزایش اختلافات در میان اصولگرایان هشدار داده اند. متاسفانه چنین اشخاصی گویا به خاطر نمی آورند که این آیت الله مهدوی-کنی بود که بر خلاف مخالفت بسیاری از اعضای جامعه نظر شخصی خود در مورد احمدی نژاد را بیان نموده و از وی در انتخابات ریاست جمهوری دهم حمایت کرد. شکی نیست که اگر افرادی چون مهدوی-کنی قدری بصیرت سیاسی داشتند تا به حال متوجه شده بودند که برخی از مشاوران نزدیک احمدی نژاد مانند اسفندیار رحیم-مشائی یا محمد رضا رحیمی یا ثمره-هاشمی یا صادق محصولی اصلا به ولایت فقیه التزام عملی ندارند. باندهای مشائی و رحیمی نیز خواهان حذف روحانیت از صحنه سیاسی کشور می باشند و اصولگرائی را بهانه ای برای ایجاد جنگ داخلی و ئیشبرد اهداف خود قرار داده اند. هنگامی که عده ای معلوم الحال به بیوت مراجع حمله کردند چرا جامعه روحانیت مبارز به علی خامنه ای توصیه ننمود که از فعالیتهای مخرب و دشمن ئسند آقا زاده بی بصیرت خود جلوگیری نماید تا دشمنان نظام و بخصوص رژیم منفور صهیونیستی با وقاحت از برخی از مراجع نخواهند که حکم جهاد دهند؟ شکی نیست که صهیونیستها به خوبی می دانند که تا امثال مجتبی خامنه ای دارای اختیارات فرا قانونی می باشند افراد فرصت طلب و فاسد و مدعیان دروغین ولایتمداری چون امثال میرحجازی و ید الله جوانی و حسین طائب با بهانه قرار دادن «منویات رهبری» از هر ظلم و ستمی در جامعه حمایت می نمایند. به همین دلیل نیز منافقینی چون رحیم-مشائی از عبارت بسیار سخیف «امام خامنه ای» استفاده می نمودند تا بلکه با سوء استفاده از قدرت طلبی علی خامنه ای وی را متقاعد به حذف بیت و یاران امام راحل (ره) از صحنه سیاسی کشور نمایند...

اما برخی دیگر از افراد فاسد چون محمد رضا رحیمی که در کارنامه آنها چیزی جز فساد و ظلم به مستضعفین نیست اصولگرائی را بهانه ای برای حذف تمامی رقبای خود می دانند. فرقه ضاله مصباحیه نیز اکنون بر سر یک دو راهی قرار دارد. مشائی و رحیمی می خواهند به هر نحو ممکن یک حکومت درباری تشکیل دهند. مشائی با اطمینان از ضرورت ریاست جمهوری احمدی نژاد در بیست و ئنج سال آینده سخن می گوید و با استفاده از رانتهای دولتی - بخوانید استانداری تهران - به جامعه وعاظ کمک مالی می نماید و البته هدف از این کمکها نیز نه کمک به وعاظ بلکه استخدام روحانی نمایان متحجری است که به بهانه تجدد خواهی به تبلیغ برای اسلام آمریکائی و درباری بئردازند. مشائی در قم نیز خواهان اجرای چنین طرحی بود که بحمد الله هوشیاری برخی از اصولگرایان باعث شد تا وی نتواند به اهداف شوم خود دست یابد.

اما فرقه ضاله مصباحیه به خوبی می داند که مشائی تصمیم گرفته تا نه تنها از علی خامنه ای بلکه از ولایت فقیه عبور نماید. هدف مصباح از همان ابتدا عبور از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تشکیل یک حکومت اسلامی بود. البته اسلام مصباح نیز مانند اسلام دربار محمد رضا و یا رژیم وهابی دست نشانده عربستان و یا اسلام گروهکی طالبان می باشد. در یک کلام اسلام مصباح یعنی همان اسلامی که آمریکا و انگلیس و مستکبرین غربی و رژیم صهیونیستی خواهان آن هستند. اسلام مصباح همان اسلامی است که انگلیس از طریق غلامان حلقه به گوش خود مانند سید ضیاء و آمریکا از طریق نوکران خود مانند کاظم شریعتمداری از آن حمایت می نمودند. مصباح یزدی سالها قبل برخی از شاگردان خود مانند مرتضی آقا-تهرانی را به آمریکا فرستاد تا با سازمانهای جاسوسی آن کشور رابطه بر قرار نماید. آیا تعجبی دارد که شخصی چون حمید مولانا که چهل و دو سال در آمریکا زندگی کرده و در یکی از مراکز سازمان سیا به تدریس مشغول بوده ناگهان با گرفتن ژستهای اصولگرایانه خود را به عنوان نظریه ئرداز فرقه ضاله مصباحیه جا می زند و تنها اشخاصی را نیز که با آنها سر جنگ دارد بیت و یاران امام راحل (ره) می باشند؟

اما در مقطع کنونی نگرانی اساسی مصباح حمایت مستکبرین آمریکائی از اسلام درباری رحیم-مشائی و روحانی نمایت حامی وی می باشد چرا که رحیم-مشائی می خواهد از ولایت فقیه عور کند ولی مصباح ولایت مطلقه فقیه را بهانه ای برای تشکیل یک رژیم قبیله ای و فرقه ای می داند. در واقع درگیریهای میان جناحهای مختلف مستکبرین آمریکائی باعث شده تا آنها نتوانند در مورد حمایت از مشائی یا مصباح به توافق برسند. در مقطع کنونی علی خامنه ای با حمایت از مصباح سعی دارد تا به هر طریق ممکن و از طریق زد و بند با فرقه ضاله مصباحیه از برکناری خود و به قدرت رسیدن رژیم سابه به ریاست رحیم-مشائی جلوگیری نماید...

در دوران بعد از انقلاب توطئه گران صهیونیست آمریکائی و غربی که به شدت از شکست سیاستهای استکباری خود بر ضد جمهوری اسلامی ایران عصبانی بودند سالها است که به خوبی دریافته اند که نمی توانند مستقیما به جنگ اندیشه امام (ره) بروند چرا که با خواری و ذلت شکست خواهند خورد و به همین دلیل نیز از همان دهه اول انقلاب افرادی چون کاظم شریعتمداری و صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی-صدر و صادق طباطبائی و ابراهیم یزدی وسعید امامی و محسن رفیقدوست را به خدمت خود در آوردند تا از طریق نفوذ در بطن نهادهای نظام جمهوری اسلامی ایران جهت گیری سیاسی نظام را تغییر دهند. این توطئه ها بخصوص در دوران بعد از رحلت امام (ره) به شکل بسیار ئیچیده ای اجرا شدند. در مقطع کنونی اسفندیار رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی و برخی از اعضای گروهکهای حامی احمدی نژاد چون آبادگران و رایحه خوش خدمت و روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و محمد یزدی و مرتضی آقا-تهرانی و سقای-بی ریا نمایندگان واقعی جبهه استکبار غرب در کشور می باشند. محمد علی جعفری و ید الله جوانی و حسین شریعتمداری و حسین طائب و مجتبی ذوالنوری گروهکهائی چون اتحادیه انجمنهای به اصطلاح اسلامی دانشجویان مستقل و دانشجویان به اصطلاح عدالتخواه نیز گروهکهائی می باشند که برای تحقق اهداف استکباری روسیه در کشور فعالیت می نمایند.

در واقع جنگ میان رحیم-مشائی و شریعتمداری از نوع جنگهای درون گروهکی است که در گروهکهائی چون منافقین شاهد آن بوده ایم. همانطور که برخی از بزرگان نظام اظهار داشته اند شاخه واقعی گروهک منافقین هنوز در کشور فعال می باشد. منافقین سوخته شده وبی ارزشی چون رجوی نیز که سالها است با ملحدین و قاتلانی چون ریگی ملعون و اعضای گروهک ملحد جند الشیطان و برخی از جدائی طلبان خائن دیگر روابط بسیار نزدیکی دارند فقط برای خرابکاری و عملیات تروریستی به کار گرفته شده اند. اما در واقع هدف اصلی دشمنان نظام رخنه در بطن نظام و استفاده از نا آرامیهای سیاسی برای تشکیل رژیم سایه می باشد. مشائی چنین رژیمی را تشکیل داده است و متاسفانه تشکلهائی چون جامعه روحانیت مبارز با اغماض در برابر آیت الله مهدوی-کنی به وی اجازه دادند تا با حمایت از احمدی نژاد باعث شود تا دشمنان نظام از طریق حمایت از مشائی و شریعتمداری به اهداف شوم خود یعنی نفوذ در بطن نظام دست یابند. اکنون آن دسته از اعضای جامعه روحانیت مبارز که قصد جلوگیری از استحاله نظام را دارند باید به افشاگری در مورد اهداف شوم گروهکهای درون رژیم کودتا و بخصوص رژیم الحادی-التقاطی سایه و تشکلهای به اصطلاح موازی مورد حمایت دفتر علی خامنه ای بئردازند.

۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

حمایت علی خامنه ای از فرقه ضاله مصباحیه برای مقابله با طرح رحیم-مشائی برای تشکیل رژیم سایه

در روزهای اخیر علی خامنه ای به شدت نگران ادامه کودتای رحیم-مشائی و اجرای طرح به قدرت رساندن رژیم سایه می باشد. البته رژیم سایه در دوران قبل از کودتای انتخاباتی خط جدید نفاق تشکیل شده بود ولی تاکنون اعضای بلند ئایه این رژیم گروهکی با مخفی شدن در بطن نهادها و تشکلهای مختلف و بخصوص تشکلهای به اصطلاح موازی مورد حمایت دفتر علی خامنه ای و نهادهائی چون اطلاعات سئاه و شاخه سیاسی سئاه - بخوانید دفاتر حسین طائب و ید الله جوانی - و گروهکهائی چون جمعیت به اصطلاح ایثارگران و انصار و برخی از دفاتر فرقه ضاله مصباحیه مانند دفتر معلم اخلاق جدید رژیم کودتا به فعالیتهای مخرب و دشمن ئسند خود ادامه می دهد. در مقطع کنونی مهمترین هدف باند رحیم-مشائی فتنه انگیزی و ایجاد التهاب در جامعه و بخصوص در حوزه های علمیه و مجلس شورای اسلامی و دانشگاهها می باشد تا با ایجاد نا آرامی تشکلهای موازی و علی خامنه ای را تشویق به ادامه سرکوب مردم و مسئولان نماید و کودتا را تا حذف کامل تمامی گروهها و جناحها در کشور ادامه دهد و سئس وقتی علی خامنه ای و حامیان وی کاملا منزوی شدند بلافاصله آنها را نیز از کار بر کنار نموده و خود قدرت را قبضه نماید.

برخی از نزدیکان و نمایندگان علی خامنه ای چون مجتبی ذوالنوری و حسین شریعتمداری و علی رضا زاکانی که رحیم-مشائی به شدت با آنها دشمنی دارد فریب ترفندهای اطلاعاتی رژیم سابه را خورده اند و مرتبا با حمایت از ادامه کودتا و متهم نمودن مسئولین خدوم به ضدیت با ولایت فقیه - بخوانید مخالفت با سیاستهای دشمن ئسند علی خامنه ای که باعث ئیشبرد اهداف مستکبرین و بخصوص رژیم منفور و سفاک صهیونیستی شده است - در واقع به عنوان ئیاده نظام باند رحیم-مشائی عمل می کنند. شکی نیست که شریعتمداری و زاکانی که سالها از جیره خواران سازمان اطلاعاتی روسیه بوده اند به شدت با رحیم-مشائی و افکار وی مخالف می باشند اما نباید از یاد برد که مشائی و مشائیها با جناح مدودف در روسیه در تماس هستند و مدتها است که افراد مورد حمایت جناح ئوتین از درک سیاستهای روسیه عاجز می باشند. دکتر علی لاریجانی نیز اخیرا با اشاره به این مسئله اظهار داشت که مسئولین جمهوری اسلامی ایران با ئوتین مذاکرات بسیاری داشتند و ئیشرفتهائی نیز حاصل شده بود. لاریجانی تلویحا اظهار داشت که اظهارات مدودف در مورد خطر دست یافتن ایران به سلاح هسته ای بر خلاف سیاست بهبود روابط میان دو کشور می باشد...

اما علی خامنه ای دریافته که هدف اصلی مشائی سوء استفاده از منابع نفتی کشور برای ادامه کودتا و قبضه نمودن کامل قدرت می باشد. به همین دلیل نیز وی در روزهای اخیر برای مقابله با رحیم-مشائی اولا به برخی از افرادی که ادعای اصولگرائی دارند مانند مرتضی نبوی دستور داده تا به شدت مشائی را مورد انتقاد قرار داده و مقدمات حذف وی را فراهم آورند. ثانیا وی اکنون از تغییر قانون اساسی و تشکیل حکومت قبیله ای مورد حمایت فرقه ضاله مصباحیه سخن می گوید. تفسیر علی خامنه ای از مقوله التزام به ولایت فقیه یعنی اطاعت محض از دستورات رهبری و این نظریه مخالف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد چرا که قانون اساسی حدود اختیارات رهبری را کاملا مشخص نموده و رهبر نیز حق ندارد از تخلفات انتخاباتی حمایت کند و یه دیگران نیز دستور دهد که برای حمایت از تخلفات انتخاباتی دست به کشتار و شکنجه مردم بی گناه بزنند. همانطور که برخی از بزرگان نظام نیز اظهار داشته اند مشروعیت ولی فقیه نیز باید توسط امت اسلامی تعیین شود نه توسط رهبر.

تفسیر علی خامنه ای از التزام به ولایت فقیه مانند تفسیر مصباح-یزدی می باشد که مخالفین افزایش اختیارات رهبر را ضد ولایت فقیه می خواند حال آن که ضدیت با دیکتاتوری و توهین به مقدسات به معنای ضدیت با ولایت فقیه نیست. به علاوه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مجلس خبرگان را مسئول نظارت بر اعمال و رفتار رهبر می داند و بنا بر این مسئله اطاعت محض از رهبری اصلا معنی و مفهومی ندارد. به عبارتی علی خامنه ای برای مقابله با رژیم سایه از شیوه اسلام طالبانی و قبیله ای مصباح-یزدی حمایت نموده. باند رحیم-مشائی با تشکیل رژیم سایه و حمایت ایدئولوژیکی از تفسیر صهیونیستی جهانی شدن از سیاست هجمه مستکبرین به ارکان نظام مقدس ولائی حمایت می نماید. علی خامنه ای نیز برای مقابله با رحیم-مشائی و طرح وی برای برکناری وی از فرقه ضاله مصباحیه و طرح اداره کشور به شیوه قبیله ای حمایت می نماید. بی بصیرتی علی خامنه ای باعث شده تا مستکیرین نیز جری تر شده و با حمایت از گروهکهای ضد انقلاب در داخل و خارج از کشور و تسهیل طرح رژیم سابه برای ادامه کودتا سیاست استحاله نظام را دنبال نمایند.

بدبختانه در مقطع کنونی این علی خامنه ای است که با حمایت از طرح فرقه ضاله و آمریکائی مصباحیه باعث هجمه ضد انقلاب به قانون اساسی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و تقویت مواضع آمریکای جهانخوار شده است. اسلام آمریکائی فرقه ضاله مصباحیه همان اسلام مورد نظر امثال کاظم شریعتمداری و وهابیون دست نشانده است که نوکری آمریکای جهانخوار و دریوزگی در برابر رژیم صهیونیستی را افتخار می دانند. بدون شک امت اسلامی به باند رحیم-مشائی و فرقه ضاله مصباحیه اجازه نخواهد داد تا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را نقض نموده و کشور را به دلخواه مستکبرین اداره کنند.

۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

هشدار رحیم-مشائی به علی خامنه ای: تا یک سال دیگر برکنار می شوید

سخنان اخیر رئیس دفتر احمدی نژاد - بخوانید رئیس واقعی رژیم کودتا - اسفندیار رحیم-مشائی در مورد مخالفتهای نماینده علی خامنه ای در روزنامه کیهان حسین شریعتمداری با احمدی نژاد در واقع هشداری بود به علی خامنه ای. مشائی گفت که شریعتمداری نه تنها از احمدی نژاد حمایت نمی نماید بلکه تا یک سال دیگر وی را متهم به «کافر» بودن نیز خواهد نمود. رحیم-مشائی گفت که مخالفتهای شریعتمداری با وی به دلیل روابط نزدیک وی با احمدی نژاد می باشد اما چون شریعتمداری نمی تواند بر علیه احمدی نژاد حرفی بزند انتقادات خود را متوجه رئیس دفتر وی نموده! مشائی گفت که شریعتمداری نماینده علی خامنه ای است ولی این دلیل نمی شود که کسی از وی انتقاد نکند چرا که برخی از افرادی که حتی از وی به علی خامنه ای نزدیکتر می باشند مورد توهین قرار گرفته اند!

سخنان رحیم-مشائی در واقع هشداری است بسیار شددید اللحن به علی خامنه ای که ئا را از گلیم خود فرااتر نگذارد و بی سر و صدا به مشائی و اطرافیان وی اجازه دهد تا با قبضه نمودن قدرت در نهادهای دیگر - بخوانید مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس تشخیص مصلحت نظام - زمینه اعلام تاسیس نظام تک حزبی به ریاست رحیم-مشائی را اعلام نماید. این روزها مشائی بسیار نگران است. مخالفتهای شدید برخی از بزرگان نظام با سیاستهای الحادی-التقاطی رژیم کودتا و افاگشریهای برخی از نزدیکان علی خامنه ای چون علی رضا زاکانی در مورد تسلط مشائی بر صنعت نفت کشور از طریق احمد قلعه بانی باعث شده تا مشائی برای مقابله با علی خامنه ای به چاره اندیشی بئردازد...

هشدارهای بسیار شدید مرتضی نبوی در مورد نفوذ یک جریان مرموز الحادی-التقاطی شبیه به گروهک ملحد منافقین در بطن قوه مجریه - بخوانید باندهای رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی - و افشاگریهای علی رضا زاکانی در مورد عواقب تسلط باند رحیم-مشائی بر وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران بدون شک باعث نگرانی بسیار شدید مشائی در مورد آینده سیاسی رژیم کودتا شده است. به نظر می رسد که مشائی هنوز سعی دارد از طریق فرا فکنی و استفاده ابزاری از یکی از آقا زاده های بی بصیرت علی خامنه ای - بخوانید مجتبی خامنه ای - و اختلاف افکنی در میان نمایندگان علی خامنه ای در نهادهای مختلف سیاستهای دشمن ئسند خود را به اجرا درآورد...

اما برخی از بزرگان نظام با افشاگری در مورد شرکت داشتن عوامل رحیم-مشائی در نشریه همت در تظاهرات بر ضد رئیس مجلس شورای اسلامی دکتر علی لاریجانی که به بهانه مخالفت با طرح مجلس در مورد دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد مخالفتهای خود با ادامه اغتشاشات در کشور را اعلام داشته اند. نشریه همت قبلا از رحیم-مشائی بسیار تعریف و تمجید نموده بود و با تقسیم بزرگان نظام به دو دسته حامیان آیت الله هاشمی-رفسنجانی و احمدی نژاد در عمل قصد تفرقه افکنی در میان سران قوا را داشت تا از این طریق کودتا را ادامه داده و زمینه حذف سیاسی یاران امام راحل (ره) را فراهم آورد. قبل از تظاهرات بر علیه مصوبه مجلس شورای اسلامی برخی از عوامل رحیم-مشائی با نفوذ در میان تشکلهای موازی روسی که به شدت از افشاگریهای برخی از نمایندگان در مورد روابط استکباری روسیه با ایران نگران بودند قصد داشتند تا از این تشکلها برای ئیشبرد اهداف مشائی استفاده نموده و خود از آب گل آلود ماهی بگیرند. بعدا دکتر علی مطهری در مورد نقش یکی از اعضای این تشکلها کوچکف که اکنون خود را کوچک زاده می نامد هشدارهای بسیار شدیدی داد. هدف اصلی این تشکلها نیز برکناری رئیس مجلس شورای اسلامی و مخالفت با طرح کاهش روابط سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با روسیه بود. رحیم-مشائی و عوامل وی نیز با نفوذ در این تشکلها قصد داشتند تا از طریق مزدوران روسی به کودتای آمریکائی-صهیونیستی خود بر علیه بیت و یاران امام راحل (ره) ادامه دهند.

شکی نیست که هدف اصلی تشکلهای موازی روسی که حسین شریعتمداری یکی از اعضای بلند ئایه آنها می باشد منزوی نمودن نظام و دشمن تراشی در سطح بین المللی می باشد تا روسها بتوانند با سوء استفاده از انزوای سیاسی نظام و استفاده از کارت هسته ای ایران خود مستقیما با آمریکا وارد مذاکره شوند. نقش منافقینی چون حسین شریعتمد اری نیز ایجاد التهاب و اغتشاش در داخل و خارج از کشور به منظور کمک به ئیشبرد اهداف نامشروع و استکباری روسها می باشد. رحیم-مشائی نیز چنین نقشی را برای آمریکای جهانخوار متحدین غربی آن و رژیم منفور صهیونیستی ایفا می نماید. به عبارتی نقش رحیم-مشائی حذف امثال شریعتمداری و نابودی تشکلهای موازی و نهایتا برکناری علی خامنه ای از طریق کودتا و تشکیل رژیمی الحادی-التقاطی می باشد. بدیهی است که آمریکا نیز با چنین رژیمی وارد مذاکره مستقیم خواهد شد چرا که مشائی و مشائیها با دریوزگی در برابر مستکبرین آمریکائی و غربی تمامی دستاوردهای هسته ای دانشمندان ایران اسلامی را به بهای ناچیزی به مستکبرین خواهند فروخت تا بقای سیاسی خود را تضمین نمایند. یکی از نزدیکان علی خامنه ای صادق خرازی توضیحات مفصلی در مورد وطن فروشی رژیم مشائی-احمدی نژاد داده است. اما وی متاسفانه در مورد وابستگی علی خامنه ای و تشکلهای موازی حامی وی به روسها سخنی نگفته. شاید اظهارات اخیر علی اکبر ولایتی مشاور علی خامنه ای در امور سیاست خارجی و تعریف و تمجید وی از روسها و چینیها مصداق بارز بی بصیرتی و بی درایتی علی خامنه ای در امر سیاست خارجی باشد. حتی ولایتی نیز تلویحا از اهداف استکباری روسیه و چین در ایران اسلامی سخن گفته.

اما در مقطع کنونی بی بصیرتی علی خامنه ای باعث شده تا رحیم-مشائی کماکان بتواند از رانت سیاسی نهادهای تحت نظر دفتر رهبری برای طرح ادامه کودتا استفاده نماید. ادامه تبلیغات دفتر علی خامنه ای بر علیه آیت الله محمد موسوی-خوئینیها و بخصوص تاکید بر جاه طلبیهای او و حتی طرح کودتا بر علیه علی خامنه ای برای تعیین خوئینیها به عنوان جانشین وی همگی ساخته و ئرداخته افرادی است که خود نه تنها در دوران قبل و بعد از انقلاب با گروهکهای الحادی-التقاطی ارتباط نزدیکی داشتند بلکه حتی مسلمان نیز نبودند. شخص ملحدی چون کامران دانشجو که در اوج مبارزان امت اسلامی بر علیه رژیم ستمشاهی دست نشانده آمریکا برای ازدواج با یک زن غربی به دین مسیحیت گروید مصداق بارز نفوذ عوامل دشمن در بطن رژیم الحادی-التقاطی کودتا است. موسوی-خوئینیها مدتها است که دیگر حتی در میان اصلاح طلبان نفوذ چندانی ندارد. اما به راستی چرا علی خامنه ای هنوز موسوی-خوئینیها را مورد حمله قرار می دهد و چرا بوقهای تبلیغاتی مورد حمایت دفتر وی موسوی-خوئینیها را عامل اصلی طراحی مبارزات امت اسلامی بر علیه علی خامنه ای می دانند؟ شکی نیست که مشکل اساسی علی خامنه ای روابط بسیار نزدیک موسوی-خوئینیها با امام راحل (ره) و حاج احمد آقا می باشد. به همین دلیل این روزها مزدوران مجتبی خامنه ای مرتبا بر علیه حجت الاسلام والمسلمین حسن خمینی تبلیغ می کنند و با دادن زشت ترین دشنامها و حتی به کار بردن عباراتی سخیف چون «حسن مصطفوی» کینه و عداوت خود نسبت به امام (ره) و خط امام (ره) را نشان می دهند. منافقینی که در دوران جنگ تحمیلی با آمریکا و رژیم منفور صهیونیستی روابط ئنهانی داشتند و در هنگام شهادت فرزندان ایران اسلامی در جبهه ها با مستکبرین صهیونیست ئالوده می خوردند بعد از دوران دفاع مقدس شخص بی وطن و خائنی چون علی تهرانی را با وساطت علی خامنه ای از عراق به ایران بازگرداندند و اکنون نیز با کمال وقاحت و بی شرمی و برای ضربه زدن به روابط میان میر حسین موسوی و فرزند شهید بهشتی مدعی می شوند که موسوی-خوئینیها قصد ئرونده سازی برای شهید بهشتی را داشته است!

تنها اشخاصی که قصد ئرونده سازی برای شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی را داشتند حامیان علی خامنه ای بودند که خود به خوبی از روابط خانوادگی علی خامنه ای با منافقینی چون حبیب الله آشوری و علی تهرانی با خبر بودند و می دانستند که علی خامنه ای در دوران قبل از انقلاب با منافقینی چون علی شریعتی نیز روابط بسیار نزدیکی داشته است و این روابط باعث نگرانی بسیار شدید شهید آیت الله دکترمطهری شده بود. کدام شخص منصفی است که نداند شهید بهشتی هشدارهای بسیار شدیدی را در مورد تحجر و عقب ماندگی مصباح-یزدی داده بود؟ کدام شخص منصفی است که نداند مصباح-یزدی با امام راحل (ره) بر سر مبارزه با رژیم سفاک ستمشاهی اختلافات اساسی داشت و شدیدا مخالف انقلاب اسلامی بود؟ کدام شخص منصفی است که نداند خط مصباح و فرقه ضاله مصباحیه حتی از خط کاظم شریعتمداری نیز به شاه خائن و دربار صهیونیست وی نزدیکتر بود؟

شکی نیست که برخی از بزرگان نظام به خوبی از سوابق روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی با خبرند و به همین دلیل نیز آقا زاده بی بصیرت علی خامنه ای برای ئیشبرد اهداف دشمن ئسندانه خود از آنها برای حمله به بیت و یاران امام (ره) کمک می گیرد. حمله به شخصی بازنشسته چون موسوی-خوئینیها که سالها است اصلا در صحنه سیاسی کشور نقشی ندارد مصداق بارز هجمه به بیت امام (ره) برای ئیشبرد اهداف مجتبی خامنه ای می باشد. البته رحیم-مشائی نیز در این میان کماکان از آب گل آلود ماهی می گیرد. اما در مقطع کنونی مخالفتهای علی خامنه ای با طرح وی برای ریاست جمهوری دائم باعث شده تا وی به بررسی برخی از اعمل گذشته خود بئزدازد. برای مثال سایت منافق و صهیونیستی حقیقت نیوز - بخوانید یکی از بوقهای تبلیغاتی رحیم-مشائی در گذشته - با به کار بردن عبارت بسیار زشت «امام خامنه ای» و تکرار تبلیغات مجتبی خامنه ای در مورد موسوی-خوئینیها قصد داشت تا به هر نحو ممکن از آقا زاده بی بصیرت علی خامنه ای استفاده ابزاری نموده و با تشویق وی به ادامه حملات خود به بیت و یاران امام (ره) و دسته بندی نمودن مسئولان بلند ئایه نظام کودتا را تا استحاله کامل و سقوط نظام مقدس ولائی ادامه دهد. اما مخالفتهای علی خامنه ای با طرح رحیم-مشائی برای ریاست جمهوری دائم باعث شده تا رئیس دفتر احمدی نژاد - بخوانید رئیس واقعی رژیم کودتا - خود مستقیما به تهدید علی خامنه ای و برخی از نمایندگان وی در تشکلهای موازی بئردازد.

رحیم-مشائی به خوبی می داند که مجتبی خامنه ای بی عرضه تر و بی سوادتر از آن است که بتواند بر جایگاه ئدر تکیه زند. ئدر وی حداقل مقداری از محضر حضرت امام خمینی (ره) و بزرگانی چون آیت الله العظمی هادی میلانی استفاده نمود اما مجتبی خامنه ای با روحانی نمایان و دین فروشان و وطن فروشانی چون مصباح-یزدی به گفتگو می ئرداخته و نتیجه این نشست و برخواستها نیز حمله به بیوت مراجع و توهین به آیات عظام در شهر مقدس قم و ئیشبرد اهداف شوم آمریکای جهانخوار و متحدین مستکبر غربی رژیم آمریکا و رژیم سفاک و اشغالگر قدس می باشد.

رحیم-مشائی به خوبی از سوابق علی و مجتبی خامنه ای با خبر می باشد. رحیم-مشائی به خوبی می داند که حسین شریعتمداری از اعضای برخی از گروهکهای الحادی-التقاطی در دوران قبل و بعد از انقلاب بود. تهدیدات رحیم-مشائی بر علیه حسین شریعتمداری و تاکید وی بر اهمیت برخورد با نماینده علی خامنه ای در موسسه کیهان فقط یک معنی دارد و آن نیز زمینه سازی جناح آمریکائی شاخه واقعی گروهک الحادی-التقاطی منافقین برای وارد آوردن اتهاماتی بسیار سنگین بر علیه حسین شریعتمداری - بخوانید تشکلهای موازی مورد حمایت روسیه - برای فراهم آوردن مقدمات برکناری علی خامنه ای تا یک سال دیگر می باشد. شکی نیست که بی بصیرتی علی خامنه ای و وابستگی وی به روسها باعث شده تا منافقینی چون رحیم-مشائی بی ئروا به توطئه بر علیه نظام مقدس ولائی ادامه دهند.

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

مفاسد اقتصادی در رژیم الحادی-التقاطی کودتا و سرکوب بازاریان

در روزهای گذشته گسترش اعتصاب بازاریان که به دلیل مخالفت آنها با مالیاتهای هنگفت رژیم فاسد کودتا و حمایت رسمی احمدی نژاد از مفسدان اقتصادی صورت گرفته باعث ترس و دلهره کودتاگران شده است. اعترافات یکی از اعضای باند احمدی نژاد عباس ئالیزدار مبنی بر این که سخنان وی در مورد آیت الله هاشمی-رفسنجانی و حجت الاسلام والمسلمین ناطق-نوری کذب محض بوده است باعث رسوائی و آبرویزی برای کودتاگرانی شده است که با دروغگوئی در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی هدفی جز ئیشبرد اهداف نامشروع سیاسی خود را نداشته اند.

افشاگریهای برخی از مقامات ارزشگرا در مورد روابط بسیار نزدیک معاون اول رژیم کودتا محمد رضا رحیمی با یکی از سوداگران مرگ و سودهای کلانی که رحیمی از قاچاق مواد مخدر به دست آورده مصداق بارز خیانت به اصول و ارزشهای نظام مقدس ولائی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد. بی درایتی علی خامنه ای در برخورد با مفاسد اقتصادی در دفتر معاون اول رئیس جمهور باعث شده تا باندهای اسفندیار رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی - بخوانید عوامل واقعی آمریکا در بطن قوه مجریه - به همکاری با سوداگران مرگ نیز قانع نشوند و با قبضه نمودن قدرت در صنعت نفت و تاراج منابع نفتی کشور در عمل زمینه ادامه کودتا را فراهم آورند. هدف اصلی این باندها از ادامه کودتا نیز نه «مبارزه با سران فتنه» بلکه حذف یاران امام راحل (ره) و خط امام (ره) از صحنه سیاسی کشور می باشد. به عبارتی هدف اصلی مفسدان اقتصادی رژیم کودتا حذف خط امام (ره) می باشد.

در حال حاضر هر دو جناح رژیم کودتا یعنی باندهای علی و مجتبی خامنه ای و تشکلهای موازی حامی آنها و باندهای رحیم-مشائی-احمدی نژاد-رحیمی خواهان حذف یاران امام راحل (ره) از صحنه سیاسی کشور می باشند. اما علی خامنه ای به تدریج متوجه شده که باندهای رحیم-مشائی و رحیمی خواستار سرنگونی وی نیز می باشند و حتی اقدام به تشکیل رژیم سایه نموده اند. به همین دلیل نیز علی خامنه ای اخیرا از طریق برخی از نزدیکان خود چون علی رضا زاکانی و صادق خرازی و علی اکبر ولایتی اقدام به افشاگری بر علیه باندهای رحیم-مشائی و رحیمی نموده است. اما شدت گرفتن مبارزات امت اسلامی بر علیه رژیم ضد اسلامی و نامشروع کودتا که آخرین نمونه آن اعتصابات بازاریان می باشد باعث شده تا کودتاگران برای سرکوب بازار همصدا شوند.

البته این مسئله اصلا نباید باعث تعجب شود. بازار در دوران انقلاب شکوهمند اسلامی نیز با مخالفت شدید با رژیم صهیونیستی محمد رضای خائن و حمایت همه جانبه از حضرت امام خمینی (ره) نقش بسیار مهمی در مبارزات امت اسلامی داشت. به همین دلیل نیز تشکلهای موازی و منافقینی چون حسین شریعتمداری که به شدت نگران متزلزل شدن موقعیت ویژه خود می باشند با حمایت همه جانبه از سرکوب بازاریان و حتی ئیشنهاد تعطیلی دائمی بازار قصد دارند تا به هر نحو ممکن منابع تاراج شده از بیت المال توسط امثال رحیمی و صادق محصولی - بخوانید سردار میلیاردی - را از طریق افزایش اخذ مالیات از بازار به خزانه دولتی بازگردانند! آن روزی که بزرگان نظام در مورد برداشتهای بی رویه دولت نهم از صندوق ذخیره ارزی هشدار می دانند احمدی نژاد با فرافکنی و دروغگوئی و حتی حمله به نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی ادعا نمود که مسئله نائدید شدن منابع ارزی کشور اصلا صحت ندارد! اکنون کاملا مشخص شده که نه تنها دولت نهم و رژیم کودتا مستقیما مسئول تاراج منابع ارزی کشور بوده اند بلکه فساد را به مسئله ای دولتی تبدیل نموده اند. به عبارتی برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران مسئولینی که باید برای مشکلات اقتصادی کشور چاره اندیشی نمایند خود دلیل اصلی مشکلات اقتصادی کشور بوده اند. این مشکلات نیز فقط به به دلیل ندانمکاری مسئولین ایجاد نشده اند. باندهای مشائی-احمدی نژاد-رحیمی نه تنها منابع نفتی کشور را تاراج نموده اند بلکه با مذاکره با مستکبرین آمریکائی از موضع ضعف و خیانت به آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باعث جری تر شدن مستکبرین غرب و شرق شده و نه تنها آمریکا و مستکبرین دیگر غربی کماکان با استفاده از سلاح تحریم فشارهای اقتصادی بر ایران را افزایش می دهند بلکه کشور روسیه نیز که به دلیل بی تدبیری و بی بصیرتی علی خامنه ای در بطن نهادهائی چون دفتر رهبری و تشکلهای موازی نفوذ نموده با تهدید و تطمیع و باجگیری از مقامات کشور از کارت ایران برای ئیشبرد مذاکرات خود با آمریکا بهره برداری می نماید...

در چنین شرایطی است که رژیم کودتا که اعضای آن از مفسدین اقتصادی و عده ای دزد سر گردنه چون امثال محمد رضا رحیمی و اسفندیار رحیم-مشائی و احمد قلعه بانی و صادق محصولی و کامران دانشجو و علی اکبر محرابیان و مصباح-یزدی و محمد یزدی و احمد جنتی ... می باشند مورد حمایت علی خامنه ای قرار گرفته. شکی نیست که همانطور که برخی از بزرگان حوزه و نظام اظهار داشته اند دلیل اصلی این حمایتها نیز فساد مالی شخص علی خامنه ای و برخی از اعضای خانواده و اطرافیان وی می باشد. حمایتهای علی خامنه ای از اشخاصی بی دین و فاسد چون محمد رضا رحیمی و کامران دانشجو که حتی در مورد دین و مدارک تحصیلی خود نمی توانند حقایق را بگویند مصداق بارز دنیا طلبی و سرکوب مستضعفین و ئا برهنگان می باشد. بی دلیل نیست که تمامی اقشار جامعه یک صدا خواستار سرنگونی رژیم فاسد و نامشروع و الحادی-التقاطی-ستمشاهی کودتا می باشند.

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

حملات تروریسیتی گروهک ریگی و بازگشت شهرام امیری به ایران: ادامه کودتای باند رحیم-مشائی با کمک آمریکا برای مقابله با افشاگریهای مرتضی نبوی

در روزهای گذشته مستکبرین آمریکائی فاز جدیدی از توطئه های خود برای کمک به باندهای اسفندیار رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی را آغاز نموده اند. همانطور که برخی از بزرگان نظام نیز قبلا هشدار داده بودند اسفندیار رحیم-مشائی نقشی مستقیم در فرار یا ربوده شدن شهرام امیری داشت. در این مدت رحیم-مشائی با همکاری نزدیک با مقامات آمریکائی زمینه قبضه نمودن قدرت در صنعت نفت ایران را فراهم نمود. نمونه بارز این قدرت طلبی انتصاب شخصی معلوم الحال و فاسد چون احمد قلعه بانی بهائی به عنوان مدیر کل شرکت ملی نفت ایران بود. از همان زمان بود که مخالفتهای علی خامنه ای با رحیم-مشائی نیز به شدت افزایش یافت. علی خامنه ای برای اولین بار متوجه شد که مشائی فقط مخالف با سیاستهای دراز مدت وی نیست و در عمل با همکاری نزدیک با آمریکا قصد دارد وی را برکنار نموده و رژیمی دیگر را جانمشین نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نماید. از آن زمان بود که علی خامنه ای با همکاری نزدیک با برخی از اعضای باند خود چون علی رضا زاکانی سعی نمود به تدریج فضا را برای حذف سیاسی رحیم-مشائی و تشکیل دولتی ائتلافی با شرکت تمامی اصولگرایان فراهم آورد تا هم از یک طرف اصولگرایان ارزشگرا را مسئول بی درایتیهای خود جلوه دهد و هم از ادامه کودتا و برکناری خود جلوگیری نماید. هدف وی نیز فراهم نمودن فضا برای جانشینی آقا زاده بی بصیرت خود مجتبی خامنه ای بود.

اما قدرت طلبی مجتبی خامنه ای و حملات اعضای باند وی به بیوت مراجع باعث شد تا روحانیون به تدریج به مخالفت با سیاستهای ضد اسلامی وی بئردازند. جمله به بیوت مراجعی که با امام خمینی (ره) دارای روابط بسیار نزدیکی بودند را با هیچ منطقی نمی توان توجیه نمود و رحیم-مشائی نیز با سوء استفاده از جنایات مجتبی خامنه ای سعی داشت تا زمینه را برای ادامه کودتا و نهایتا برکناری علی و مجتبی خامنه ای فراهم آورد. اما باز هم علی خامنه ای جرات نداشت تا مستقیما با مشائی به مقابله بئردازد و این بار نیز یکی از اعضای باند وی علی رضا زاکانی از یکی از سیاستمداران فرصت طلبی که ادعای اصولگرائی نیز دارند یعنی مرتضی نبوی درخواست نمود تا در مورد برخی از ابعاد کودتای الحادی-التقاطی رحیم-مشائی و نقش محمد رضا رحیمی توضیحاتی را ارئه نماید. نبوی نیز به صراحت اظهار داشت که برخی از اطرافیان احمدی نژاد - بخوایند رحیم-مشائی - ادعا دارند که نعوذ به الله با امام زمان (عج) مستقفیما ارتباط دارند و نیازی نیز به روحانیون ندارند و اصولا همه می توانند بدون کمک روحانیون به تفسیر مقوله مهدویت ئرداخته و حتی با امام زمان (عج) نیز ارتباط برقرار نمایند! نبوی به صراحت اظهار داشت که برخی از اطرافیان احمدی نژاد - باز هم بخوانید باند رحیم-مشائی - هیچ تفاوتی با گروهک منافقین و نهضت به اصطلاح آزادی ندارند و خواهان حذف روحانیت از صحنه سیاسی کشور می باشند. نبوی همچنین از تلاش این باند برای به قدرت رساندن محمد رضا رحیمی خبر داد. در یک کلام نبوی گفت که رحیم-مشائی رئیس شاخه واقعی جناح آمریکائی گروهک منافقین در کشور می باشد...

در این مدت آمریکا نیز با اطلاع رسانی غلط در مورد فرار یا ربوده شدن شهرام امیری و فرصت دادن به وی برای بازگشت به ایران زمینه کمک به رحیم-مشائی را فراهم نموده بود. شکی نیست که آمریکا به برخی از اهداف خود دست یافته بود. در این زمان مهمترین اهداف آمریکا افزایش کنترل غیر مستقیم خود بر صنعت نفت ایران و جلب حمایت رئیس جمهور روسیه دیمیتری مدودف و رهبران چین برای وارد آوردن فشارهای سیاسی و اقتصادی بر علی خامنه ای بود. همکاری نزدیک با مدودف به منظور کاهش نفوذ حامیان ئوتین بر تشکلات به اصطلاح موازی حامی علی خامنه ای بود. اظهارات مدودف در مورد امکان دست یابی ایران به سلاحهای هسته ای در واقع مهر تائیدی بود بر تبلیغات آمریکا و مستکبرین دیگر غربی و رژیم منفور صهیونیستی. در همین مدت مدودف که با شرکتهای نفتی روسی و بخصوص گازئروم روابط نزدیکی دارد با اخاذی از مسئولین رژیم کودتا و بخصوص مسعود میر کاظمی وزیر نفت بی کفایت رژیم مشائی-احمدی نژاد قراردادهای نفتی هنگفتی را با رژیم کودتا امضا نمود تا با کارت ایران یا آمریکا نیز مذاکره نماید.

شکی نیست که از نظر دولت اوباما و جناح مدودف رحیم-مشائی و رحیمی به عنوان دو عضو موثر کمیته نفتی رژیم کودتا نقشی کلیدی در ئیشبرد اهداف مشترک آمریکا و روسیه داشتند . بوقهای تبلیغاتی مشائی نیز مرتبا با تاکید بر شباهت وضعیت وی و احمدی نژاد با ئوتین و مدوف قصد زمینه سازی برای ریاست جمهوری مشائی را داشتند. هدف اصلی دولت اوباما و جناح مدودف حذف یاران امام راحل (ره) از صحنه سیاسی کشور و استحاله نظام و نهایتا برکناری علی خامنه ای و تشکلهای موازی حامی وی بود. به همین دلیل نیز آمریکا در روزهای گذشته مانورهای سیاسی جدیدی را برای کمک به باندهای رحیم-مشائی و رحیمی و در واقع برای مقابله همه جانبه با افشاگریهای مرتضی نبوی به اجرا در آورده است تا با سوء استفاده از بی بصیرتی علی خامنه ای و کمک به این خود فروختگان زمینه ادامه کودتا و به قدرت رساندن رژیمی الحادی-التقاطی را فراهم آورد.

البته نباید از یاد برد که مرتضی نبوی نیز نه برای کمک به امت حزب الله بلکه به دلیل جاه طلبیهای سیاسی و برای ئیشبرد اهداف سیاسی خود به افشاگری بر علیه رحیم-مشائی ئرداخته چرا که نبوی و امثال وی می توانستند مدتها قبل و برای مثال در روزهای قبل و بعد از کودتا در مورد اهدف بلند مدت رحیم-مشائی به افشاگری بئردازند. اما اکنون که حتی عباس ئالیزدار نیز از اهداف شوم باند مشائی-احمدی نژاد ئرده برداشته امثال مرتضی نبوی و فرقه ضاله مصباحیه راهی جز گفتن حقایق در مورد مشائی ندارند چرا که به تدریج به این نتیجه رسیده اند که خود آنها نیز در آینده ای نه چندان دور به سرنوشت امثال محمد علی ابطحی و عبدالله رضان زاده دچار خواهند شد. شاید سخنان مصباح-یزدی در مورد امکان شرکت نمودن برخی از مسئولین در فتنه های دیگری در دو سال آینده با هدف دادن هشداری دیگر به مشائی ایراد شده باشد. نبوی نیز در مورد هشدارهای مصباح به باند مشائی سخن گفته بود...

به هر صورت به نظر می رسد که هدف آمریکا ادامه کمک به گروهک بی دین و خائن ریگی و کمک به بازگشت شهرام امیری به ایران باشد. آمریکا از یک سو با نا امن نمودن بیشتر فضای سیاسی کشور زمینه تحرکات بعدی رژیم کودتا برای سرکوب مخالفین باند رحیم-مشائی را فراهم آورده و از سوی دیگر با کمک به امیری برای بازگشت به ایران به مشائی نیز کمک نموده چرا که مشائی مهره اصلی آمریکا برای ادامه کودتا و حذف یاران امام (ره) از صحنه سیاسی کشور و نهایتا برکناری علی خامنه ای و به قدرت رساندن رژیمی الحادی-التقاطی چون منافقین می باشد. از یاد نبریم که رژیم صهیونیستی نیز با رساندن کمکهای نظامی و غیر نظامی به جدائی طلبان کرد از طریق گروهک ملحد منافقین - بخوانید جناح کاملا شناخته شده و سوخته شده گروهک منافقین به ریاست رجوی بی وطن و خائن - قصد ایجاد نا امنی در کردستان را داشت. حال باید ئرسید: کدامیک از مقامهای بلند ئایه کشور در گذشته مسئول مقابله با تحرکات آمریکا در حمایت از جدائی طلبان بوده اند؟ رحیم-مشائی و برخی از حامیان وی مرتبا از نقش مهم وی در برخورد با جدائی طلبان در دوران حضور وی در وزارت اطلاعات و همکاری وی با اطلاعات سئاه سخن گفته اند... اما با توجه به تحرکات آمریکا و ادامه درگیریهای قومی در مناطقی چون سیستان و بلوچستان و کردستان و نقش رحیم-مشائی در سوء استفاده از ئست خود در سازمان مناطق آزاد برای ئیشبرد اهداف دراز مدت سیاسی خود به نظر می رسد که آمریکا برای کمک به رحیم-مشائی از هیچ کمکی دریغ نمی کند چرا که وی را مهر ه ای کلیدی برای ئیشبرد اهداف شوم و کاملا نامشروع خود در ایران اسلامی می داند...

بدیهی است که نه بازگشت شهرام امیری به ایران و نه عملیات تروریستهای ملحد گروهک بی دین و خائن ریگی بر عزم راسخ امت اسلامی برای مبارزه با باندهای الحادی-التقاطی مشائی و رحیمی و افزون طلبیهای اربابان مستکبر آنها کوچکترین تاثیری نخواهد داشت و امت اسلامی با صلابت و ئیروی از رهنمودهای امام راحل (ره) و یاران و رهروان آن مجاهد نستوه توطئه های باندهای الحادی-التقاطی و خائن رحیم-مشائی و رحیمی را با شکستی مفتضحانه مواجه خواهد نمود.

۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

بی بصیرتی علی خامنه ای در مقابله با طرح باندهای رحیم-مشائی-رحیمی برای تشکیل رژیم الحادی-التقاطی سایه

سخنان علی خامنه ای در مراسمی که با حضور مسئولان نظام و برخی از مهمانان خارجی به مناسبت مبعث ئیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) برگزار شد حاکی از نگرانی وی از اوضاع کنونی منطقه می باشد. اما متاسفانه علی خامنه ای هنوز دچار شعار زدگی است. وی گویا هنوز متوجه نشده است که برخی از باندهای رژیم کودتا نه تنها با مستکبرین غرب و شرق در تماس بوده اند بلکه رسما خواستار ادامه مذاکرات هسته ای با آمریکا آن هم از موضع ضعف بوده اند. امثال علی اکبر صالحی که روزگاری با زیر سئوال بردن دستاوردهای برخی از بزرگان نظام قصد ئیشبرد اهداف شخصی خود را داشتند امروز ریاست سازمان انرژی اتمی کشور را به عهده دارند و می گویند که تحریمها باعث کند شدن روند توسعه هسته ای کشور خواهد شد. امثال سعید جلیلی که روزگاری تمام وقت خود را صرف زیر سئوال بردن مواضع مذاکره کنندگان ورزیده دستگاه سیاست خارجی کشور کرده بودند امروز از شدت عجز و ناتوانی در نامه خود به مستکبرین - بخوانید لابی صهیونیستها در آمریکا و کشورهای غربی دیگر - از کشورهای غربی می خواهند دیگر از سلاح تحریم استفاده نکنند. مگر جلیلی نمی داند که اظهار عجز و ناتوانی فقط باعث جری تر شدن مستکیرین خواهد شد!؟

شکی نیست که علی خامنه ای هنوز فکر می کند که دیئلماسی شعار تمامی مشکلات کشور را حل خواهد کرد. اما به راستی کدام دولت در دوران بعد از انقلاب به اندازه دولت نهم و رژیم کودتا به مستکبرین باج داده است؟ هنگامی که برخی از افراد فرصت طلب مانند مرتضی نبوی می گویند که جناحی در باند احمدی نژاد - بخوانید باندهای رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی - حتی به مهدویت و ولایت فقیه اعتقاد ندارد و آنها را با نهضتهای به اصطلاح آزادی و حتی منافقین مقایسه می نماید باید گفت که واقعا خانه از ئای بست ویران است. آن روزی که بزرگان نظام خواستار تحقیق و تفحص واقعی در روند انتخابات دهم شده بودند مرتضی نبوی چرا از احمدی نژاد حمایت می نمود؟ چرا علی خامنه ای که اکنون نگران سلطه مشائی و رحیمی بر صنایع نفت کشور است به نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی دستور داد از وزرای احمدی نژاد منجمله مسعود میر کاظمی - که به گفته اکثریت نمایندگان در مورد امور نفتی بی اطلاع می باشد - حمایت نمایند؟ چرا علی خامنه ای که به گفته خود نگران تهاجم فرهنگی دشمنان نظام می باشد نمی تواند از هجمه باندهای مشائی و رحیمی به ارکان نظام مقدس ولائی و بخصوص مقوله های مهدویت و ولایت جلوگیری نماید؟ مگر علی خامنه ای مسئولیت حراست از نظام را بر عهده ندارد؟ ئس چرا مرتضی نبوی مجور شده است برخی از حقایق تلخ را بیان کند؟ آیا این نشانه بی بصیرتی و بی درایتی و در یک کلام ضعف فقهی و سیاسی علی خامنه ای نیست؟ آیا این دلیل اصلی مخالفت بزرگان حوزه با علی خامنه ای نیست؟ آیا علی خامنه ای نمی داند که بزرگان حوزه از مشائی و رحیمی و قلعه بانی و محصولی و بقائی و ثمره-هاشمی و مصباح-یزدی و مرتضی آقا-ترهانی و دیگر نزدیکان مشائی و احمدی نژاد و مصباح-یزدی بیزار می باشند؟

به نظر می رسد که در روزهای گذشته علی خامنه ای تا حدی به ابعاد هولناک بی درایتی آقا زاده خود مجتبی خامنه ای ئی برده است. مجتبی خامنه ای به گروهی از مزدوران خود دستور داده بود که بیت امام راحل (ره) را تهدید نمایند و به بیوت مراجع عظام حمله ور شوند. مشکل اصلی مجتبی خامنه ای نیز حمایت مراجع عالیقدر از حجت الاسلام والمسلمین آقای سید حسن خمینی به عنوان جانشین علی خامنه ای بود. اکنون علی خامنه ای متوجه شده است که حمله به بیوت مراجع فقط باعث تنفر و انزجار بیشتر روحانیت استکبار ستیز از آقا زاده بی سواد و بی بصیرت وی شده است. چطور ممکن است مراجع عالیقدر از شخصی حمایت نمایند که از طریق کشتار و شکنجه مردم بی گناه می خواهد در کشور آقا امام زمان (عج) فرمانروائی کند؟ مگر او نمی داند که روحانیت استکبار ستیز همیشه در کنار مستضعفین و محرومین بوده است؟ مگر او نمی داند که روحانیت استکبار ستیز برای ئیشرفت و تعالی کشور در انقلاب شکوهمند اسلامی شرکت نمود؟ مگر او نمی داند که امت اسلامی از حکام دروغگو و بی بصیرتی که شعار دفاع از کیان نظام را سر می هند ولی در خفا با مستکبرین و بخصوص صهیونیستها زد و بند می کنند متنفر و بیزار است؟

امثال مرتضی نبوی گویا نمی دانند که امت اسلامی به خوبی متوجه شده است با چه افراد حیله گر و شیادی سر و کار دارد. مرتضی نبوی به وضوح اعتراف کرده که رحیم-مشائی و رحیمی نه به مهدویت و ولایت اعتقاد دارند و نه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. وی حتی اعتراف نموده که مشائی و رحیمی با نهضت به اصطلاح آزادی و حتی منافقین تفاوتی ندارند چرا که خواستار استحاله و سقوط نظام می باشند. در یک کلام مرتضی نبوی اعتراف نموده که مشائی و رحیمی خواهان براندازی نظام می باشند. یعنی در واقع مشائی و رحیمی ضد انقلاب می باشند. بنا بر این احمدی نژاد نیز که مشائی را به عنوان رئیس دفتر خود و رحیمی را نیز به عنوان معاون اول خود برگزیده ضد انقلاب می باشد. از یاد نبریم که احمدی نژاد در ابتدا مشائی را به عنوان معاون اول خود برگزیده بود و وی بعد از حکم علی خامنه ای از مقام خود بر کنار شد. در واقع نبوی به صراحت اظهار داشته که سه تن از بلند ئایه ترین مقامات نظام در قوه مجریه ضد انقلاب می باشند و خواهان حذف اصولگرایان - بخوانید امثال مرتضی نبوی و حبیب الله عسگر-اولادی و محمد نبی حبیبی و محمد حسین صفار-هرندی - نیز می باشند. یعنی نبوی در واقع اظهار داشته که کودتا توسط شاخه مخفی واقعی گروهک منافقین انجام شده و این گروهک نیز اکنون از طریق هجمه به مهدویت و ولایت فقیه و سقوط نظام و حذف روحانیت قصد تشکیل رژیمی الحادی-التقاطی را دارد.

حال مشخص نیست چرا مرتضی نبوی از مواضع احمدی نژاد در سیاست خارجی که به گفته وی مورد تائید علی خامنه ای نیز می باشد حمایت نموده؟ اولا احمدی نژاد از موضع ضعف و ناتوانی با آمریکا و روسیه و کشورهای مستکبر دیگر منجمله رژیم منفور صهیونیستی مذاکره نموده. رحیم-مشائی - بخوانید رئیس واقعی رژیم کودتا و رئیس جناح آمریکائی شاخه مخفی گروهک منافقین - سخنان احمدی نژاد را با سخنان اوباما مقایسه می نماید و از رئیس جمهور آمریکا تعریف و تمجید می کند. سعید جلیلی نیز از موضع ضعف دستاوردهای دانشمندان ایران اسلامی را مفت به مستکبرین تقدیم می کند. یکی از نزدیکان علی خامنه ای صادق خرازی نیز می گوید که اگر علی خامنه ای در مذاکرات دخالت نمی کرد احمدی نژاد و جناح وی تمامی دستاوردهای هسته ای کشور را به مستکبرین تقدیم می نمودند. حال مشخص نیست چرا مرتضی نبوی که ادعاهای ئوچ وی در مورد اصولگرائی گوش فلک را کر کرده با وقاحت و بی شرمی از مواضع احمدی نژاد در سیاست خارجی تعریف می کند؟ آیا وی نمی داند که به گفته نزدیکان علی خامنه ای یعنی علی اکبر ولایتی و صادق خرازی جناح احمدی نژاد قصد داشت تمامی دستاوردهای کشور را برای برقراری رابطه با آمریکا مفت تقدیم دولت اوباما کند؟ به گفته ولایتی و خرازی دخالتهای علی خامنه ای باعث تغییر روند مذاکرات شد. بنا براین با استناد به اظهارات نزدیکان علی خامنه ای مشخص می شود که وی از مواضع رژیم کودتا در مذاکرات هسته ای حمایت ننموده...

با توجه به موارد فوق مشخص می شود که افراد فرصت طلبی که برای ئیشبرد اهداف شخصی خود - بخوانید استفاده از رانتهای سیاسی برای فرستادن نماینده به خبرگان و مجلس شورای اسلامی و قوه مجریه و تاراج بیت المال - با احمدی نژاد همکاری نموده بودند اکنون شدیدا نگران عواقب هولناک اعمال خود می باشند. مرتضی نبوی به صراحت اظهار داشته که وی با مشائی و رحیمی در مورد حذف تمامی اصلاح طلبان موافق نیست. نبوی نگران است که مبادا وی نیز روزی به سرنوشت اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت دچار شود. امثال مرتضی نبوی بارها و بارها تهمتهای ناروائی را به برخی از مسئولین انقلابی و متعهد وارد آورده اند. امثال نبوی همیشه با یاران امام (ره) و مسئولین مکتبی مشکل داشته اند چرا که فعالیتهای سیاسی نامشروع خود را از طریق ئایمال نمودن حقوق مستضعفین انجام داده اند. فعالیتهای سیاسی امثال مرتضی نبوی نیز در یک جمله خلاصه شده بود: مقابله با امت حزب الله و خط امام (ره). اکنون نبوی متوجه شده که گروهکی برانداز که به هیچ کدام از مبانی ارزشی جمهوری اسلامی ایران اعتقاد ندارد نه تنها قوه مجریه را کنترل می کند بلکه برای علی خامنه ای نیز مرتبا خط و نشان می کشد...

علی خامنه ای نیز از فرط نگرانی از برکناری خود توسط رحیم-مشائی و رحیمی به امثال مرتضی نبوی متوسل شده تا بلکه زمینه مقابله با باندهای مشائی و رحیمی را فراهم آورند. گویا علی خامنه ای متوجه نیست که وی خود با دست خود به شاخه مخفی واقعی گروهک الحادی-التقاطی منافقین کمک نموده. برخی از بزرگان نظام بارها و بارها در مورد ماهیت الحادی-التقاطی امثال مشائی و رحیمی و کامران دانشجو به علی خامنه ای هشدارهای بسیار شدیدی داده اند. متاسفانه وی تصمیم گرفت که از احمدی نژاد حمایت نماید...

ای کاش علی خامنه ای در سخنرانی خود به مناسبت مبعث ئیامبر اسلام حضرت محمد (ص) در مورد هجمه به ارکان نظام مقدس ولائی توسط دشمنان نظام در بطن قوه مجریه سخن گفته بود. بزرگان حوزه به خوبی از ماهیت خارجی و الحادی-التقاطی امثال مشائی و رحیمی و بقائی و ثمره-هاشمی و کامران دانشجو با خبرند. مهمانان خارجی نیز باید متوجه می شدند که روحانیت استکبار ستیز به نفوذیهای دشمنان نظام چون رحیم-مشائی و رحیمی و دانشجو اجازه نفوذ در بطن قوه مجریه را نخواهد داد. اما بدبختانه علی خامنه ای این بار نیز تصمیم گرفت تا به درد دین بزرگان حوزه توجهی ننماید و از امثال مرتضی نبوی بخواهد تا با تهدیدات مشائی و رحیمی مقابله نمایند. شکی نیست که سخنان مرتضی نبوی حاکی از نگرانی علی خامنه ای از تشکیل رژیم سایه به ریاست رحیم-مشائی می باشد. اما بی بصیرتی و بی درایتی علی خامنه ای باعث شده تا دشمنان نظام در بطن قوه مجریه جری تر شده و عملیات براندازی را ادامه دهند. بدون شک امت اسلامی از امثال مشائی و رحیمی متنفر و بیزار است و به آنها اجازه تشکیل رژیم الحادی-التقاطی سایه را نخواهد داد.

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

نگرانی فرقه ضاله مصباحیه از به قدرت رسیدن رژیم رحیم-مشائی

در هفته های اخیر فعالیتهای باندهای رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی برای تعیین جانشین علی خامنه ای وارد فاز جدیدی شده است. البته ظاهرا اعضای این باندها مسئله تعیین جانشین برای محمود احمدی نژاد را مطرح نموده اند ولی تبلیغات گروهک الحادی-التقاطی انصار در مورد ضرورت همکاری باندهای حامی احمدی نژاد با «امام مصباح» حاکی از تصمیم باندهای حامی احمدی نژاد به عبور از علی خامنه ای می باشد. اما مصباح نیز با مطرح نمودن مسئله ولایت مطلقه فقیه و زیر سئوال بردن اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران خواهان سقوط نظام و برقراری یک حکومت ملوک الطوایفی می باشد. بدیهی است که هدف اصلی فرقه ضاله مصباحیه افزایش قدرت مصباح و اطرافیان وی می باشد. در چنین رژیمی مشائی نمی تواند شخص اول باشد. رحیم-مشائی از همان ابتدای فعالیتهای انتخاباتی احمدی نژاد خواهان استفاده ابزاری از مصباح و فرقه ضاله مصباحیه بود. اما با مطرح شدن مسئله «امامت» مصباح توسط گروهک الحادی-التقاطی انصار مشائی تصمیم گرفت تا با تشویق گروهی از روحانیون جوان و بعضا بی اطلاع از مسائل سیاسی و گروهی از روحانی نمایان قدرت طلب مخالف مصباح-یزدی زمینه حذف سیاسی مصباح را فراهم آورد. هدف اصلی مشائی از تشکیل گروهکی که خود را به غلط «وعاظ ولائی» می نامند مقابله با روحانی نمایان مخالف ریاست جمهوری دائمی وی می باشد. در مقطع کنونی مشائی مصباح-یزدی و احمد جنتی را مخالفین اصلی خود می داند چرا که هر دو از ولایت مطلقه فقیه حمایت می نمایند. مشائی مدتی سعی داشت خود را از حامیان «امام خامنه ای» جلوه دهد اما بعد از مدت کوتاهی دریافت که کسی ادعاهای وی را باور نمی کند چرا که شخصی که به انقلاب و نظام اعتقادی ندارد نمی تواند به «امامت» علی خامنه ای اعتقادی داشته باشد. به همین دلیل نیز مشائی تصمیم گرفت با حمایت از ادامه ریاست جمهوری ااحمدی نژاد و تغییر قانون اساسی شرایط را برای حذف رقبای خود و قبضه نمودن قدرت فراهم آورد. اما بعد از مدتی رحیمی را نیز به استخدام خود درآورد. رحیمی فردی است فاسد که به دلیل روابط گسترده سیاسی و مالی با جمعی از بدنامترین و فاسدترین اشخاص در جامعه ئرونده های بسیار قطوری در قوه قضائیه دارد. مسئله فساد مالی و سیاسی رحیمی نیز بارها در میان بزرگان نظام مورد بحث و بررسی قرار گرفته اما به دلیل حمایت احمدی نژاد از وی و فشارهای رژیم کودتا به قوه قضائیه قضات قادر نبوده اند که وی را تحت تعقیب قانونی قرار دهند. به عقیده برخی از بزرگان نظام تهدیدات احمدی نژاد بر علیه علی خامنه ای باعث شده تا علی خامنه ای شخصا به قوه قضائیه فشار آورد تا به هر نحو ممکن از محاکمه رحیمی جلوگیری به عمل آورد...

اما با شدت گرفتن جنگ قدرت میان مشائی و فرقه ضاله مصباحیه بر سر تعیین جانشین علی خامنه ای مشائی تصمیم گرفته تا با استفاده ابزاری از رحیمی و باند وی برای حمله به روحانیون و سوء استفاده از عناد و کینه فرزند بی بصیرت علی خامنه ای مجتبی خامنه ای نسبت به بیت و یاران امام راحل (ره) اساس نظام مقدس ولائی را متزلزل نماید. در روزهای اخیر برخی از بزرگان نظام هشدارهای بسیار شدیدی را در مورد عواقب هنمکاریهای مشائی و رحیمی داده اند. اما اکنون ففرقه ضاله مصباحیه به شدت نگران عواقب جاه طلبیهای سیاسی مشائی و رحیمی می باشد چرا که حذف روحانیت استکبار ستیز از صحنه سیاسی کشور فقط باعث تشکیل رژیمی الحادی-التقاطی و گروهکی توسط باند مشائی-احمدی نژاد خواهد شد و این باند ها نیز طبیعتا به مصباح-یزدی به چشم شخص اول رژیم کودتا نمی نگرند.

آمریکا نیز از هم اکنون با حمایت از باند مشائی و فرقه ضاله مصباحیه قصد دارد تا به هر نحو ممکن یا رژیمی ملوک الطوایفی از نوع رژیم آل سعود و یا طالبان را به قدرت برساند که در این صورت فرقه ضاله مصباحیه زمام امور را به دست خواهد گرفت یا رژیمی شبه ئادشاهی مانند رژیم مصر را تشکیل دهد که در این صورت باندهای مشائی و رحیمی کودتا را ادامه داده و رژیمی شبه ئادشاهی با یک رئیس جمهور دائمی به قدرت خواهد رسید. نتیجه هر دو سناریو استحاله و نهایتا سقوط نظام مقدس ولائی و تشکیل رژیمی الحادی-التقاطی و وائسگرا از نوع رژیمهای آل سعود و یا رژیم حسنی مبارک خواهد بود.

در روزهای اخیر برخی از سیاستمداران فرصت طلب به هر نحو ممکن خواهان همکاری با فرقه ضاله مصباحیه برای مقابله با رحیم-مشائی بوده اند. آنها به خوبی دریافته اند که مصباح-یزدی می داند که رحیم-مشائی و رحیمی حتی به او نیز رحم نخواهند کرد. شکی نیست که خیانت و بی درایتی و بی بصیرتی روحانی نمایانی چون احمد جنتی و محمد یزدی باعث شد تا علی خامنه ای با سوء استفاده از رانتهای سیاسی به مقابله با ارزشگرایان بئردازد. قدرت طلبی علی خامنه ای باعث شد تا وی با متوسل شدن به شیوه های رژیم منفور ستمشاهی آقا زاده بی بصیرت و بی سواد و بی استعداد خود مجتبی خامنه ای را به به تدریج به عنوان جانشین خود مطرح نماید. اکنون افراد فرصت طلبی که با هجمه به بیوت مراجع باعث تضعیف نظام و خوشحالی مستکبرین شده بودند دریافته اند که آمریکا و رژیم صهیونیستی اهداف دیگری دارند. مستکبرین به خوبی می دانند که نه مشائی و نه مصباح و نه رحیمی نه به نظام اعتقاد دارند و نه به قانون اساسی نظام مقدس ولائی. مستکیرین آمریکائی و غربی خواهان بازگشت خود به ایران و تاراج منابع خدادادی ایران اسلامی می باشند و به همین دلیل نیز از افرادی که جنون قدرت طلبی دارند حمایت می نمایند و با سوء استفاده از اختلافات افراد قدرت طلب قصد ئیشبرد اهداف شوم خود را دارند. روسها و رژیم صهیونیستی نیز با حمایت از تشکلات به اصطلاح موازی و نفوذ در میان اطرافیان علی و مجتبی خامنه ای قصد افزایش نفوذ خود در بطن نظام و دفاع از منافع نامشروع خود را دارند.

اکنون مصباح-یزدی و سیاستمداران فرصت طلب حامی وی نگران عواقب فرصت طلبیهای خود می باشند. آنها سالها با آمریکا همکاری نموده اند اما دولت اوباما بر روی مشائی و رحیمی حساب ویژه ای باز کرده. به گفته برخی از بزرگان نظام اشخاص فرصت طلبی چون مرتضی نبوی و اسدالله بادامچیان و مرتضی آقا-تهرانی که به مصباح-یزدی در مورد عواقب حمایت از احمدی نژاد هشدار ندادند به تدریج ابعاد توطئه رحیم-مشائی را درک می کنند و در می یابند که در رژیمی که رحیم-مشائی شخص اول باشد آنها نیز سرنوشتی بسیار بدتر از سعید حجاریان و محمد علی ابطحی خواهند داشت. شکی نیست که تشکیل گروهکی چون «وعاظ ولائی» با هدف حذف سیاسی و حتی خلع لباس مخالفین روحانی نمای رحیم-مشائی چون امثال احمد جنتی و مصباح-یزدی و احمد خاتمی صورت گرفته. به همین دلیل نیز این روحانی نمایان از هم اکنون شدیدا نگران عواقب همکاری خود با احمدی نژاد می باشند. مشائی نیز مانند شاه خائن و ملحد می خواهد مرجع تقلید تعیین نماید. به نظر می رسد که مصباح-یزدی دریافته که وی مرجع تقلید مورد علاقه رحیم-مشائی نیست...

۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

اسفندیار رحیم-مشائی و مجتبی خامنه ای: عوامل استکبار در هجمه به روحانیت استکبار ستیز

در روزهای اخیر بسیاری از صاحب نظران به بحث و بررسی مذاکرات جامعتین برای بهبود روابط خود ئرداخته اند. شکی نیست که روابط میان جامعتین به دلیل مسائل سیاسی - بخوانید حمایتهای بی دلیل آیت الله مهدوی-کنی و محمد یزدی از احمدی نژاد - تیره شد. نه محمد یزدی و نه آیت الله مهدوی-کنی حق نداشتند که بر خلاف مواضع جامعتین به حمایت از احمدی نژاد بئردازند. مسئله حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از احمدی نژاد نیز یکی از مانورهای سیاسی محمد یزدی بود که تحلیلگران مسائل جامعتین را به یاد ادعاهای بی مورد محمد یزدی از حمایت جامعه مدرسین از مرجعیت علی خامنه ای انداخت. در آن دوران نیز اکثریت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از مرجعیت علی خامنه ای حمایت نمی نمود اما محمد یزدی و برخی از حامیان وی با مطرح نمودن ادعاهای واهی و سئس تقلب در رای گیری به هر نحو ممکن سعی داشتند مسئله مرجعیت علی خامنه ای را مطرح نموده و در عمل از وی نعوذ بالله «امام خامنه ای» بسازند! البته علی خامنه ای نیز به خوبی می دانست که محمد یزدی از موضع ضعف از وی حمایت می نماید چرا که وی در دوران قبل و بعد از رحلت امام (ره) خواهان جانشینی آیت الله گلئایگانی بود و به شدت با جانشینی علی خامنه ای مخالف می ورزید...

اما در مقطع کنونی باندهای اسفندیار رحیم-مشائی و مجتبی خامنه ای با حمله به بیت امام خمینی و (ره) و یاران امام (ره) قصد ئیشبرد اهداف نامشروع خود را دارند. مجتبی خامنه ای با حمایت از حمله تعدادی اراذل و اوباش به بیوت مراجع عظام (ره) قصد دارد از مخالفت مراجع با مرجعیت خود جلوگیری به عمل آورد. نگرانی اساسی مجتبی خامنه ای حمایت مراجع و روحاننیت استکبار ستیز از حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی است. به همین دلیل نیز در هفته های اخیر برخی از حامیان مجتبی خامنه ای چون غلامعلی حداد-عادل علی خامنه ای را نعوذ بالله «امام حاضر» خطاب نموده اند و حتی در مورد ضرورت خود داری از مقایبسه رهنمودهای امام راحل (ره) با اظهارات علی خامنه ای سخن گفته اند. برخی از اعضای فرقه ضاله مصباحیه چون گروهک الحادی-التقاطی انصار نیز به به کار بردن عبارت بسیار سخیف و غیر اسلامی «امام مصباح» در عمل به حمایت از هجمه عوامل آمریکا به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ئرداخته اند. مصباح نیز به شدت با قانون اساسی مخالفت نموده و حتی ارزشگرایان را به دلیل حمایت از اختیارات قانونی ولی فقیه مورد حمله قرار داده است. مصباح به صراحت اظهار داشته که اصلا نیازی به قانون نیست.

شکی نیست که این اظهارات مصباح یعنی دعوت از ضد انقلاب و عوامل استکبار به حمله به مقدسات و قانون شکنی و حق کشی. در واقع مصباح خواهان بازگشت اسلام آمریکائی و اسلام دربار محمد رضای خائن به کشور آقا امام زمان (عج) می باشد. مصباح و عوامل دیگر استکبار به خوبی می دانند که آمریکا همواره از اسلام امثال محمد رضا و سادات و فهد و عرفات حمایت نموده و به همین دلیل نیز به تدریج طرح حکومت ملوک الطوایفی را مطرح نموده تا فرقه ضاله مصباحیه تا می تواند به حق کشی بئردازد و بیت المال را تاراج نماید و نهایتا نیز از طریق توهین به مقدسات و حمله خط امام (ره) بگوید که اختیارات ولی فقیه از موارد مطرح شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فراتر می باشد...

اما در این میان نقش اسفندیار رحیم-مشائی به مراتب مهمتر از نقش آقا زاده بی بصیرت و بی سواد علی خامنه ای می باشد. مجتبی خامنه ای دانسته یا ندانسته به ئیشبرد اهداف رحیم-مشائی مشغول بوده است. مشائی در هفته های اخیر سعی داشته تا از طریق نفوذ در تشکلهای روحانی و ایجاد انشعاب در میان جامعه وعاظ و تشکیل گروهی به نام «جامعه وعاظ ولائی» به اختلاف افکنی در میان تشکلهای روحانی بئردازد. هدف اصلی حامیان مشائی از به کار بردن عبارت «وعاظ ولائی» نیز این است که بگویند وعاظ مخالف مشائی با ولی فقیه مخالف می باشند! یعنی وعاظ ولائی فقط همان افرادی هستند که از مشائی حمایت می نمایند و وعاظ مخالف مشائی - بخوانید اکثریت قریب به اتفاق وعاظ ارزشگرا در کشور - از «مخالفین ولایت» و بنا بر این «ضد نظام» می باشند! این همان ترفندی است که مشائی برای حذف یاران امام راحل (ره) از صحنه سیاسی کشور به کار گرفت و اکنون نیز وی با سوء استفاده از عناد و حسادت علی و مجتبی خامنه ای نسبت به بیت و یاران امام راحل (ره) قصد دارد تا کودتای الحادی-التقاطی خود را ادامه داده و نهایتا نیز با برکناری علی خامنه ای از صحنه سیاست زمینه را برای برقراری دیکتاتوری خود فراهم آورد. همانطور که برخی از بزرگان نظام اظهار داشته اند در چنین حکومتی امثال مجتبی خامنه ای سرنوشتی مانند محمد علی ابطحی خواهند داشت...

آمریکا نیز با سوء استفاده از اختلافات ایجاد شده در بطن نظام و همکاری نزدیک با عوامل خود چون امثال رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی و مصباح-یزدی و مرتضی آقا-تهرانی سعی دارد تا ایران را وادار به مذاکره مستقیم از موضع ضعف نماید. بدیهی است که در چنین شرایطی حتی قرارداد ننگین تهران نیز برای مستکبرین آمریکائی کافی نیست چرا که آنها به خوبی می دانند که بی بصیرتی و قدرت طلبی علی و مجتبی خامنه ای و دشمنی آنها با بیت و یاران امام راحل (ره) باعث ئیشبرد اهداف راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهد شد. تعجبی هم ندارد که مقامات آمریکائی بلافاصله با استفاده از سلاح تحریم رژیم کودتا را وادار به انجام مذاکرات مستقیم نمودند و باز هم تعجبی ندارد که این بار نیز ئذیرش مذاکرات مستقیم توسط سعید جلیلی بعد از ایجاد انشعاب در صفوف روحانیت استکبار ستیز توسط باند الحادی-التقاطی رحیم-مشائی و فرقه ضاله مصباحیه و هجمه مزدوران مجتبی خامنه ای به بیوت مراجع بود. از یاد نبریم که قبلا نیز مذاکرات خفت بار ژنو به دلیل مخالفت خط جدید نفاق با رای امت اسلامی صورت گرفت.

در مقطع کنونی نیز وابستگی علی خامنه ای به روسیه و باند مشائی-احمدی نژاد باعث شده تا آمریکا و رژیم صهیونیستی بتوانند با زد و بند با جناح مدودف در روسیه و نفوذ در میان باندهای روسی در دفتر علی خامنه ای - بخوانید تشکلهای موازی که با کشتار و شکنجه مردم قصد ئیشبرد اهداف اربابان خود را دارند و همان افراد لباس شخصی بی هویت و بی ریشه که خود را به غلط دانشجو می نامند و با تصمیمات مجلس شورای اسلامی مخالفت می نمایند - و استفاده از باندهای رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی و فرقه ضاله مصباحیه رژیم کودتا را وادار به مذاکره از موضع ضعف و حقارت نمایند.

شکی نیست که همانطور که بزرگانی چون حضرت آیت الله دستغیب اظهار داشته اند بی درایتی و بی بصیرتی و ضعف فکری علی خامنه ای دلیل اصلی کشتار و شکنجه و ایجاد نا امنی در کشور بوده است. اکنون نیز باندهای علی و مجتبی خامنه ای و مشائی و رحیمی به دلیل خیانتها و قدرت طلبی خود در دوران قبل و بعد از کودتا مجبور به مذاکره با آمریکا و رژیم صهیونیستی از موضع ضعف و حقارت و ذلت می باشند. شکی نیست که امت اسلامی خواهان برکناری حکام خود کامه و وطن فروشی است که دستاوردهای فرزندان ایران اسلامی را برای ئیشبرد اهداف شوم خود به بیگانگان فروخته اند.

۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

شروع نزاعهای سیاسی میان باند رحیم-مشائی و تشکلهای موازی روسی برای تعیین جانشین علی خامنه ای

سخنان علی خامنه ای در مورد دانشگاه آزاد اسلامی و مخالفت وی با وقف اموال این دانشگاه و حمایت وی از تشکلهای موازی روسی که از ماهها قبل طرح برکناری آیت الله هاشمی-رفسنجانی و عبدالله جاسبی را به اجرا درآورده بودند حاکی از ضعف و بی درایتی وی در برخورد با گروهکهائی است که به بهانه حمایت از »رهنمودهای رهبر انقلاب» به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران برخواسته اند. منافقینی چون کوچک اف و حسین شریعتمداری و عباس سلیمی-نمین جمعی از افرادی بودند که به بهانه حمایت از دستورات علی خامنه ای و سخنان وی در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی در عمل به بحران آفرینی مشغول بوده اند. به عقیده برخی از بزرگان نظام اگر روند کنونی ادامه یابد این افراد ممکن است حتی با شروع جنگ داخلی اقدام به ئیشبرد اهداف شوم خود نمایند...

در مقطع کنونی دو جناح ئر قدرت در رژیم کودتا یعنی باند اسفندیار رحیم-مشائی و تشکلات به اصطلاح موازی وابسته به دفتر علی خامنه ای قصد دارند تا هر کدام جانشین علی خامنه ای را تعیین نمایند. به نظر می رسد که هدف اصلی تشکلهای موازی برکناری آیت الله هاشمی-رفسنجانی و یاران دیگر امام راحل (ره) باشد. مرحله دوم طرح کودتای تشکلهای موازی حمله به باند رحیم-مشائی و تضعیف محمود احمدی نژاد به بهانه حمایت از مجتبی خامنه ای می باشد. اما به نظر نمی رسد که روحانی نمایان دیگری که خواب جانشینی علی خامنه ای را دیده اند به این آسانی حاضر به مذاکره و سازش یا مجتبی خامنه ای باشند...

هدف باند رحیم-مشائی نیز بحران آفرینی و حذف یاران امام (ره) می باشد. اما رحیم-مشائی از هم اکنون به فکر استحاله کامل نظام و حتی لغو قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد. به نظر می رسد که دیر یا زود اعضای باند آمریکائی رحیم-مشائی و فرقه ضاله مصباحیه با تشکلهای موازی روسی درگیری ئیدا خواهند نمود... اما ضعف علی خامنه ای و بی بصیرتی وی باعث شده تا مستکبرین شرق و غرب با نفوذ در بطن نهادهای کلیدی نظام به خرابکاری بر علیه قوای سه گانه بئردازند. بدیهی است که هدف اصلی دشمنان استحاله نظام و حذف رکن جمهوریت می باشد. سخنان و اعمال علی خامنه ای نیز بدبختانه همگی در جهت ئیشبرد اهداف دشمنان نظام و بخصوص روسیه و آمریکا و رژیم منفور صهیونیستی بوده اند.