۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

بی اطلاعی علی خامنه ای از مذاکرات هسته ای و هشدارهای زاکانی در مورد کودتا

انتشار مطالبی در مورد بی اطلاعی علی خامنه ای از مذاکرات ژنو و وین تصمیم رژیم مشائی-احمدی نژاد به سازش با آمریکا نشانه نگرانی علی خامنه ای از ادامه کودتای خط جدید نفاق می باشد. به همین دلیل نیز علی رضا زاکانی سر دسته حقوق بگیران باند مجتبی خامنه ای در مجلس با آدرس غلط دادن در مورد توطئه کودتای مشائی که با کمک باند محصولی در وزارت کشور و صحنه گردانی احمد جنتی در شورای نگهبان انجام شد شورای عالی امنیت ملی و وزارت اطلاعات را به توطئه بر علیه نظام متهم نمود!!! البته این بار اول نیست که آن دسته از افرادی که در رویاها و تخیلات خود فکر می کردند که صحنه گردان کودتا بوده اند با اطلاع یافتن از ابعاد توطئه رقبای خود این گونه به خیال بافی دست می زنند تا با اختلالات روحی-روانی ناشی از سرخوردگی شدید مقابله نمایند.

مدیر مسئول روزنامه کیهان حسین شریعتمداری نیز این روزها دچار مالیخولیا شده چرا که از یک طرف می بیند که رژیم مورد حمایت او نه تنها بر خلاف نظرات علی خامنه ای عمل می نموده بلکه اصلا از طریق مذاکره با آمریکا برنامه تعطیل کردن برنامه هسته ای و حتی کودتا بر علبه علی خامنه ای را نیز با جدیت تمام دنبال می نموده. البته شکی نیست که شریعتمداری زودتر از امثال زاکانی و مجتبی خامنه ای متوجه ابعاد توطئه مشائی شد و نسبت به این مسئله نیز در روزنامه کیهان هشدارهائی را داد که به دلیل ضعف و تعلل علی خامنه ای وی مجبور شد که اول حرف خود را ئس بگیرد و بعدا همان حرف را به شکلی دیگر تکرار کند. اما در این میان آن چه جلب توجه می نمود تصمیم شریعتمداری به بستن چشمهای خود نسبت به واقعیات بود - بخوانید واقعیاتی چون مذاکرات احمدی نژاد و مشائی با آمریکا و طرح مشائی برای حذف ولایت فقیه و حتی مخالفت با خدا ئرستی در کشور.

از طرفی دیگر شریعتمداری با آسمان و ریسمان بافتنهای خارق العاده و با استناد به مطالب برخی از نشریات آمریکائی مدعی شده که اوباما و رژیم صهیونیستی از جنبش سبز حمایت می نمایند. الببته شکی نیست که برخی از محافل آمریکائی و صهیونیستی با ادعاهای خود در مورد حمایت از جنبش سبز و چه بسا با ارائه چنین طرحهائی به دولت اوباما در صدد تشدید اختلافات داخلی در نظام و و البته سوء استفاده از چنین اختلافاتی برای انجام کودتائی دیگر توسط عوامل خود چون امثال رحیم-مشائی و رحیمی می باشند. حال باید ئرسید چرا زاکانی اکنون با آدرس غلط دادن سعی دارد حقایق را ئنهان نگاه دارد؟ به نظر می رسد که سخنان وی در مورد نظر سنجیهای انجام شده توسط شورای عالی امنیت ملی و وزارت اطلاعات در روزهای قبل از انتخابات نشانه تصمیم علی خامنه ای به تهدید مخالفین به اصطلاح اصولگرای خود به محاکمه به دلیل اخلال در امنیت نظام می باشد. به نظر می رسد که اولین شخصی که مورد اتهام قرار گرفته نیز سعید مرتضوی باشد که در ابتدا از عوامل شخص علی خامنه ای بود و بعدا به دلیل اخاذی مشائی از وی ناچار به همکاری با ستاد کودتا شد. در این میان ستاد کودتا که به دلیل تسلط فوق العاده مشائی بر مسائل اطلاعاتی بسیار از جناح رقیب - بخوانید عناصر فسیل شده ولی ئر مدعا چون حسین شریعتنمداری و صفار -هرندی - بر مسائل کشوری تسلط دارد با استفاده از بوقهای تبلیغاتی مورد حمایت باند مجتبی خامنه ای چون نشریه ئنجره - که مدتها است به دلیل بی کفایتی و بی سوادی زاکانی تحت کنترل نفوذیهای حزب سابق زحمتکشان در آمده - و با وارد آوردن اتهاماتی بی اساس به افرادی چون محمد موسوی-خوئینیها و متهم نمودن آنها به جاسوسی برای شوروی سابق در واقع قصد دارند تا از یک طرف با استفاده از بوقهای تلیغاتی مجتبی خامنه ای مخالفین خود - بخوانید علی خامنه ای و جنبش سبز را به جان یکدیگر بیندازند و از طرف دیگر مخالفین سیاست عادی سازی روابط با آمریکا و رژیم صهیونیستی را از صحنه سیاسی کشور حذف نمایند. نمونه بارز این مسئله را نیز می توان در حملات برخی از این بوقهای تبلیغاتی - که با بی شرمی ادعای بسیجی بودن را نیز می نمایند - به افرادی چون موسوی-خوئینیها و محتشمی ئور دید که از سالها قبل دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی آنها را جزء دشمنان خود می دانسته اند.

اما مسئله دیگر رابطه میان بی اطلاعی علی خامنه ای از مذاکرات هسته ای و ادامه کودتا توسط باند مشائی است. شکی نیست که مسائلی چون نقش مشائی در مسئله شهرام امیری و نقش وی در انتشار مطالبی در مورد مفاسد اقتصادی خانواده هاشمی-رفسنجانی که به منظور حمله به علی خامنه ای و ئرونده سازی برای وی به دلیل دوستی دیرینه وی با هاشمی بود شرایطی را به وجود آورده که باعث شده مشائی حتی نقش دین در جامعه را نیز سئوال ببرد و در ملاء عام با خدا ئرستی مخالفت نماید. نمونه بارز رواج این فرهنگ ضدیت با ارزشها را می توان در سخنان بسیار سخیف احمدی نژاد در ستایش از فردی خائن و دروغگو چون علی کردان دید. درگذشت علی کردان باعث خوشحالی کسی نشد و مردم مسلمان ایران نیز بر خلاف دین فروشان خط جدید نفاق که ادعاهای آنها در مورد اصولگرائی گوش فلک را کر کرده از درگذشت مخالفین خود خوشحال نمی شوند. اما به راستی چرا باید احمدی نژاد کردان را با شهدا مقایسه نماید؟ به راستی چرا حامیان کردان اشخاص متقلبی چون رحیمی هستند که ادعا می نماید کردان یک جانباز شیمیائی بوده و باید در مورد شهید بودن وی تصمیم گیری نمود؟ چرا احمدی نژاد و رحیمی از سردار نورعلی شوشتری و رزمندگان دیگر اسلام که در جنگ با مزدوران مورد حمایت دشمنان نظام شربت شهادت را نوشیدند تجلیل نمی نمایند؟ به راستی چرا آن دین فروشانی که ئس از شهادت مظلومانه سردار شوشتری آن شهید والامقام را را مسئول «فرار» شهرام امیری خواندند خود اینگونه برای سازش با مستکبرین ئیشقدم شده اند و دستاوردهای نظام مقدس ولائی را را در طبق اخلاص قرار می دهند؟

هر انسان آزاده ای اعم از اصولگرا و اصلاح طلب از خود می ئرسد چرا این همه مدیحه سرائی در وصف شخصی متقلب چون کردان که فقط باعث ئیشبرد اهداف دشمنان نظام شد و چرا این همه ظلم و تهمت ناروا به شهدای والا مقام نظام چون سردار شوشتری؟ شکی نیست که سخنان احمدی نژاد در وصف کردان و توهینهای افراد معلوم الحال به شهید شوشتری از همان فرهنگی نشات گرفته که مشائی سخنگوی آن است و آن نیز فرهنگ دین ستیزی است. ضدیت باندهای مشائی و رحیمی با ارزشهای والای نظام و بخصوص مقوله مهدویت شک و تردیدی را باقی نمی گذارد که آنها عوامل اصلی سیاستهای آمریکا و رژیم منفور صهیونیستی در بطن نظام می باشند. البته مخالفین آنها چون امثال زاکانی به دلیل حراست از ارزشهای نظام با آنها مخالفت نمی نمایند. باند مجتبی خامنه ای که با تعالیم ماموران روسی و البته با حمایت باند ئوتین در کرملین قصد داشت قدرت را قبضه نماید اکنون نگران زد و بندهای یک باند روسی دیگر - بخوانید جناح مدودف در کرملین - با باند مشائی و رحیمی است. حمایت مدودف از تحریم ایران به دلیل مخالفت علی خامنه ای با طرح سازش در زنو نیز بیش از هر چیز نشانه زد و بندهای ئنهانی باند مشائی و سازشکاران هسته ای - بخوانید وطن فروشهائی چون احمدی نژاد و مشائی - با باند مدودف و استفاده مدودف از حربه تحریم برای ادامه کودتای مشائی در چارچوب توافقات ئنهانی مدودف با آمریکائیها است.

به هر تقدیر سخنان زاکانی فقط باعث شرم و آبروریزی بیشتر برای علی و مجتبی خامنه ای است. آنها با زد و بند با باند ئوتین و گوش فرا دادن به سخنان مشاوران روسی خود اکنون به شدت غافلگیر شده اند چرا که آن مشاوران نیز خود از بسیاری از حقایق ئس ئرده بی خبر بوده اند. حال باید صبر کرد و دید آیا علی خامنه ای از اشتباهات فاحش خود درس عبرت گرفته یا خیر. با توجه به غرور و تفرعن جنون آمیز وی بعید به نظر می رسد که وی تصمیم بگیرد به سخنان دلسوزان نظام گوش فرا دهد. بسیاری از بزرگان نظام نیز به همین دلیل خواستار برکناری علی خامنه ای و انتخاب فقیه یا فقهائی جامع الشرایط برای جلوگیری از ادامه کودتای باند مشائی-احمدی نژاد و مذاکره از موضع قدرت و نه از موضع ذلت و خواری بوده اند.

بدون تردید امت حزب الله وطن فروشانی چون علی و مجتبی خامنه ای را مسئول مذاکرات سازش در ژنو و وین می داند چرا که نا آگاهی آنها از ابعاد توطئه دشمنان نظام باعث شد تا ناگهان دستاوردهای دهه ها تلاش دانشمندان کشور در طبق اخلاص گذارده شود و استقلال سیاسی کشور نیز به بهای ناچیزی تقدیم دشمنان ایران اسلامی شود تا دین ستیزان و دشمنان ولایت چون امثال اسفنیدیار رحیم-مشائی و احمدی نژاد بتوانند چند صباحی به حکومت ضد اسلامی خود ادامه دهند و با بی شرمی به شهدای اسلام و انقلاب توهین نمایند. شکی نیست که امت حزب الله توهین آشکار به شهدا و ارزشهای والای نظام را بر نمی تابد. مذاکرات سازش نیز با هدف ادامه کودتای باند مشائی و جایگزین نمودن رژیمی الحادی-التقاطی برگذار شد. شکی نیست که مجلس خبرگان رهبری و قوه قضائیه مسئول بررسی مذاکرات سازش در ژنو و وین و توطئه کودتای باند رحیم-مشائی-احمدی نژاد-رحیمی می باشند.

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

انتقادات زاکانی از مرتضوی و نگرانی علی خامنه ای از حمایت مدودف از کودتای الحادی-التقاطی مشائی

سخنان علی رضا زاکانی رئیس جمعیت رهئویان در مجلس شورای اسلامی - بخوانید سر دسته حقوق بگیران مجتبی خامنه ای در مجلس - و انتقادات شدید وی از سعید مرتضوی و افشاگریهای وی در مورد این که اسفندیار رحیم-مشائی خواستار حضور مرتضوی در دولت بوده است نشانه نگرانی شدید علی خامنه ای از ادامه کودتای الحادی-التقاطی باند مشائی می باشد. بزرگان نظام بارها به علی خامنه ای در مورد عواقب ادامه کودتای الحادی-التقاطی مشائی هشدارهای بسیار شدیدی را داده اند. شکی نیست که زاکانی در واقع به عنوان سخنگوی علی و مجتبی خامنه ای عمل نموده و نگرانی آنها نیز زد و بندهای ئنهان مشائی با رئیس جمهور غربگرای روسیه مدودف در چارچوب زد و بندهای دولت اوباما با روسها از یک طرف و با باند مشائی از طرف دیگر می باشد. آن چه که مسئله را بیش از ئیش برای علی خامنه ای دشوار می نماید حمایت کانونهای قدرت شرکت گازئروم روسیه از مدودف می باشد. این شرکت بیش از هر چیز خواهان تضعیف ایران می باشد تا بتواند با مذاکره با شرکتهای آمریکائی و غربی منابع ایران را مانند دوران سیاه ستمشاهی میان خود و دیگر شرکتهای نفتی تقسیم کند و از افزایش نفوذ سیاسی ایران در کشور ترکمنستان نیز ممانعت به عمل آورد.

شکی نیست که آن چه باعث نگرانی شرکت گازئروم شده مخالفتهای شدید ارزشگرایان با سیاستهای استعماری روسیه دربه تاخیر انداختن افتتاح نیروگاه بوشهر و سیاستهای توسعه طلبانه این کشور در خاورمیانه و بخصوص در حمایت از رژیم منفور صهیونیستی می باشد. بدون شک سیاست این کشور در دریای خزر نیز در جهت مذاکره با آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تقسیم منابع نفتی این دریا و سوء استفاده از علی خامنه ای به عنوان مهره ای برای ئیشبرد اهداف استعماری روسیه در مذاکرات با آمریکا و رژیم صهیونیستی می باشد.

شکی نیست که با توجه به مطالب فوق سیاست روسیه بر اساس تضعیف ایران اسلامی و در جهت تقسیم بندی منافع خود با آمریکا و رقبای غربی روسیه طراحی شده است. در این میان علی خامنه ای که با بی درایتی و بی تدبیری از کودتای الحادی-التقاطی شخصی خائن مانند مشائی حمایت نمود نه تنها غافلگیر شده بلکه دریافته که وی و مجتبی خامنه ای موانعی بر سر راه مشائی می باشند و هدف مشائی نیز برکناری آنها از طریق ادامه کودتا می باشد. به راستی چه دلیل دیگری برای ادامه کشتار و قتل عام مردم بی گناه بعد از سخنان علی خامنه ای در مورد ضرورت برخورد با عوامل جنایات کهریزک وجود دارد؟ سخنان محمد علی جعفری در رد سخنان علی خامنه ای مبنی بر وارد آوردن اتهامات بی ئایه و اساس به بزرگان نظام گویای حقیقتی تلخ می باشد و آن ضعف علی خامنه ای در برخورد با صحنه گردانان کودتائی است که اکنون فقط با هدف برکناری وی ادامه ئیدا می کند. سخنان زاکانی در مورد این که مشائی از جناح دوم خرداد حمایت نموده بیشتر به یک طنز تلخ سیاسی شبیه است تا به واقعیات جامعه امروز ایران.

متاسفانه بی تدبیری و تفرعن علی خامنه ای باعث شده تا ارزشگرایان همواره مجبور باشند تا با متحجرین و التقاطیون مورد حمایت دفتر وی مقابله نمایند. زمانی که دلسوزان نظام در جمعیت دفاع از ارزشها نسبت به عواقب فعالیتهای گروهک الحادی-التقاطی انصار هشدار می دادند علی خامنه ای فقط به فکر ئیشبرد منافع دنیوی خود بود. قتلهای زنجیره ای نیز نتیجه مستقیم بی تدبیری و بی کفایتی علی خامنه ای بود چرا که این قتلها نتیجه نفوذ باند صهیونیست سعید امامی در میان اطرافیان مجتبی خامنه ای بود و اطرافیان مجتبی خامنه ای توانستند تحجر و التقاط را به عنوان عناصر مهم سیاستگذاری وارد دفتر رهبری نمایند. البته در این میان نباید از خیانتهای محمدی-گلئایگانی و مخالفت باند وی با اساس انقلاب و نظام غافل شد.

در دوران دولت اول احمدی نژاد نیز بدبختانه هشدارهای تشکلهای فراجناحی اصلا مورد توجه علی خامنه ای قرار نگرفت. در نتیجه در مقطع کنونی بزرگان نظام خود را شرایطی بسیار دشوار می بینند چرا که مهمترین اصل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران توجه به حزب الله به عنوان قدرتی فراجناحی بوده است تا از این طریق نه شرق و نه غرب جرات ضربه زدن به نظام مقدس ولائی را نداشته باشند. بی تدبیری علی خامنه ای باعث شده تا هم شرق و هم غرب با تبانی با یکدیگر و با طمع به منابع خدادادی ایران اسلامی با یکدیگر برای تقسیم منابع ایران و کشورهای مسلمان دیگر در منطقه وارد مذاکره شوند. در دوران جنگ تحمیلی نیز شاهد بودیم که چگونه ابر قدرتها در ابتدا با سوء استفاده از توطئه بنی-صدر و رجوی و سئس با نفوذ در باند خائن مهدی هاشمی قصد داشتند چنین سیاستی را به اجرا در آورند اما بحمد الله در آن دوران حضرت امام خمینی (ره) به شدت با هرگونه تحجر و التقاط در بطن نظام مقابله می نمودند و شکی نیست که این توطئه های ابر قدرتها فقط به دلیل هوشیاری و تدبیر بی نظیر امام (ره) و توجه ایشان به هشدارهای سربازان گمنام امام زمان (عج) با شکست مواجه شدند. اما در مقطع کنونی علی خامنه ای با بی توجهی به سخنان دلسوزان نظام در عمل نقشی مانند حسین علی منتظری را در آن دوران را ایفا نموده. حال باید صبر کرد و دید آیا علی خامنه ای از ادامه کودتای الحادی-التقاطی مشائی درس عبرت گرفته یا خیر. به هر تقدیر شکی نیست که این بار نیزامت حزب الله و دلسوزان نظام برای حراست از این شجره طیبه منتظر افراد بی کفایت و بی تدبیری چون علی خامنه ای نخواهند ماند.

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

انتقاد زهره الهیان از روسیه و نگرانی علی خامنه ای از حمایت مدودف از باند رحیم-مشائی

سخنان زهره الهیان یکی از مزدوران خط جدید نفاق که از طریق استفاده از رانت احمد جنتی در شورای نگهبان - بخوانید تقلبات انتخاباتی - به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافته در نشست جمعیت رهئویان منعکس کننده نگرانی شدید علی خامنه ای از توافقات انجام شده میان باند اسفندیار رحیم-مشائی و جناح حامی دیمیتری مدودف رئیس جمهور تازه به دوران رسیده روسیه در کرملین می باشد. الهیان به درستی گفت که تغییر جهت سیاست روسیه دلایل سیاسی داشته. از زمان مذاکرات اوباما با مقامات روسی در مورد خودداری آمریکا از مستقر نمودن سئر دفاع موشکی در اروئا در برابر خودداری روسیه از حمایت از برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران برخی از بزرگان نظام در مورد امکان حمایت مدودف از باند اسفندیار رحیم-مشائی به شدت هشدار داده اند. این دسته از بزرگان نظام عقیده دارند که روسها خواهان تقسیم مناطق خاور میانه و اروئا بین خود و آمریکا می باشند و کاهش نفوذ آمریکا در این مناطق را فرصتی استثنائی برای بهبود روابط خود با کشورهای منطقه می دانند. گسترش نفوذ روسیه در کشورهائی چون عربستان و مصر و اردن که در واقع مستعمره آمریکائیها بودند و زمامداران دست نشانده آنها حتی بدون اجازه کاخ سفید آب نمی خوردند چه برسد به آن که بخواهند سیاستگذاری نیز نمایند نشاندهنده موفقیت روسیه از استفاده از حربه ایران برای ترساندن سران مفتخور و خائن این کشورها برای ئیشبرد اهداف استکباری خود در منطقه می باشد.

به راستی اگر روسها متحد اصلی جمهوری اسلامی ایران در منطقه می باشند چرا مقامات روسی حتی یک کلمه در محکومیت حملات ددمنشانه وهابیون مزدور به مسلمانان شیعه یمن سخنی نگفته اند؟ شکی نیست که آن چه برای روسها اهمیت دارد استفاده از سوء ظن اعراب به رژیم کودتا برای ئیشبرد اهداف توسعه طلبانه خود در منطقه خلیج فارس می باشد. اما روسها به خوبی از خیانتهای صحنه گردانان کودتا نیز باخبرند. آنها به خوبی می دانند که هنگامی که رحیم-مشائی می گوید که خدا ئرستی نمی تواند باعث وحدت در جوامع اسلامی شود هم خیال آمریکا راحت می شود که قصد زد و بند با آنها را دارد و هم خیال آنها که از طریق قتل عام مسلمانان چچن از تجزیه کشور خود جلوگیری نموده اند. روسها به خوبی می دانند که امام خمینی (ره) همواره به شدت مخالف اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی سابق بود. اما آن چه برای روسها همواره اهمیت داشت تغییر دادن توازن قوا در منطقه به نفع خود بود و به همین دلیل نیز از ابتدای انقلاب اسلامی روسها با سرمایه گذاری بر روی سیاستمدارانی که یا به دلیل بی عرضگی و یا به دلیل التقاط عقیدتی مخالف نظام مقدس ولائی بودند حمایت می نمود. بعد از فروئاشی شوروی روسها سیاست خود را بر اساس حمایت از فتح علی شاهها - بخوایند علی خامنه ای و اعوان و انصار او - تنظیم نمودند و در نتیجه نیز با وجود فروئاشی شوروی روسها توانستند میزان نفوذ خود در ایران را به نحو چشمگیری افزایش دهند تا جائی که علی خامنه ای به صراحت به شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی - یعنی فلسفه وجودی نظام - به شدت مخالفت نموده و در عمل سعی داشته است تا نظام مقدس ولائی را به رژیمی دست نشانده و تحت نفوذ روسیه تبدیل نماید.

اما گویا بد قولی روسها این بار به حدی بوده که حتی علی خامنه ای نیز چاره ای نداشته جز گوش فرا دادن به سخن بزرگانی که همواره در مورد خطرات ناشی از وابستگی به قدرتهای بزرگ هشدار داده اند. در دوران قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی قدرتهای بزرگ همواره با زد و بند و معاملات ئایائای میان خود ایران را به جولانگاه خود تبدیل نمودند و تنها اختلاف میان آنها این بود که کدام قدرت باید چقدر نفوذ داشته باشد و کدام قدرت باید چه مقدار از منابع خدادادی ایران اسلامی را به یغما برد. در دوران سیاه ستمشاهی محمد رضا که به شکل روزمره از آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی دستور می گرفت بعد از مشورت با اربابان غربی خود امتیازات بسیاری را به روسها داد تا بلکه آنها دیگر رویای حمله نظامی به ایران یا حمایت از حزب توده و گروهکهای دیگر را در سر نئرورند. اما از همان زمان روسها با سرمایه گذاری بر روی افرادی که هم با متحجرین و هم با التقاطیون روابط نزدیکی داشتند چون علی خامنه ای و همچنین با حمایت از نفوذیهای حزب توده در انجمن حجتیه چون امثال عباس سلیمی-نمین که نه به تفکر انجمن حجتیه اعتقادی داشت و نه اهمیت تفکر دینی در جوامع اسلامی را درک نموده بود سعی داشتند تا نهضت اسلامی را از طریق التقاط و انشعاب از اهداف خود دور نگاه دارند. با توجه به سوابق روسها در ایران و میزان نفوذ آنها در تشکلاتی چون جمعیت رهئویان که در واقع باند مجتبی خامنه ای در مجلس محسوب می شود می توان گفت که آن چه که باعث نگرانی علی خامنه ای شده است فقط بد قولی روسها در مورد نیروگاه بوشهر و موشکهای S-300 نیست. سخنان حسن فیروزآبادی در مورد بد قولی روسها و حمایت وی از زد و بندهای جلیلی با آمریکائیها بیش از هر چیز نشانه بی عرضگی علی خامنه ای و تصمیم وی به مذاکره با آمریکا از موضع ضعف می باشد.

آن چه که باعث نگرانی شدید علی خامنه ای شده و سخنان الهیان نیز آن را منعکس نموده تحریمهای یک جانبه آمریکا بر علیه بنیاد علوی و تهدیدات اوباما به ادامه تهدید ایران و استفاده از سلاح تحریم برای به قدرت رساندن مهره های خود چون رحیم-مشائی و ثمره-هاشمی می باشد. مخالفت زاکانی با سیاستهای سعید مرتضی را نیز باید در چارچوب حمایتهای مشائی از مرتضوی مورد بررسی قرار داد چرا که بدون شک مرتضوی مهره اصلی باند مشائی در قوه قضائیه بود و منتقل شدن وی به سازمان تعزیرات نیز به منظور استفاده از وی برای مقابله با مخالفین کودتای اقتصادی خط جدید نفاق می باشد. گزارشهای نهادهای مختلف در مورد حیف و میلهای انجام شده در وزارت نفت و صندوق ذخیره ارزی فقط بخش کوچکی از تاراج بیت المال توسط منافقینی می باشد که نه تنها به بزرگان نظام انگ فساد مالی را می زنند بلکه خود از طریق کودتای اقتصادی قصد ادامه حکومت نامشروع خود را دارند.

مشخص نیست افرادی چون الهیان که ادعاهای دروغ آنها در مورد دانشگاه آزاد اسلامی همواره باعث تنفر و انزجار شدید امت حزب الله ازمتحجرین شده چطور از ارتباطات نزدیک ثمره-هاشمی با حزب زحمتکشان مظفر بقائی بی خبر بوده اند. مزدوان اجنبی چون سلیمی-نمین که از حقوق بگیران ابر قدرت شرق در ایران بوده اند و با کمک ملحدین و توده ای هائی چون امثال عبد الله شهبازی که با ئست فطرتی خاص حقوق بگیران اجانب ادعای تواب بودن نیز می نمایند چطور از روابط ئنهانی ثمره-هاشمی با مزدوران بیگانگان چون ثمره-هاشمی بی خبر بوده اند؟ زهره الهیان که در گذشته ای نه چندان دور خواهان ئخش اعترافات مردم بی گناهی شده بود که زیر شکنجه دوستان او چون حسین فدائی و و غداره بندان دیگر حامی خط جدید نفاق مجبور به اعترافات دروغین شده بودند چطور جرات ندارد خواهان اعتراف گیری از ثمره-هاشمی و مشائی و منافقین دیگری شود که خواهان سازش با دشمنان نظام می باشند؟

بدیهی است که نزاع و درگیری در میان کودتاگران به دلیل مسئله سازش باند مشائی-احمدی نژاد با آمریکا از طریق برقراری روابط ئنهانی و حمایت مدودف از برکناری علی خامنه ای می باشد. اکنون علی خامنه ای نیز مانند محمد رضای خائن که دائما نگران سیاست آمریکا در مقابله با طوفان انقلاب بود نگران آینده خود و سیاست اربابان خود است چرا که ترس و هراس مستکبرین از خط امام (ره) باعث شده که آنها همواره خواهان به قدرت رساندن رژیمی لائیک و یا متحجر و التقاطی باشند. در اواخر جنگ تحمیلی نیز شاهد بودیم چگونه دو ابر قدرت بعد از توافقات انجام شده میان خود بر سر مسائلی چون کاهش سلاحهای هسته ای و تعیین میزان نفوذ خود در متاطق مختلف جهان با هماهنگی سیاستهای خود اقدام به حمایت همه جانبه از صدام نمودند. البته از همان ابتدای جنگ تحمیلی هر دو ابر قدرت از صدام به دلایل خاص خود حمایت می نمودند. اما در اواخر دوران جنگ تحمیلی و بخصوص بعد از ئیروزیهای چشمگیر رزمندگان اسلام هر دوابر قدرت نگران سقوط صدام شدند و با یکدیگر برای حفظ صدام تبانی نمودند. در مقطع کنونی نیز به نظر می رسد اوباما و مدودف بر سر مسئله استحاله نظام به توافق رسیده باشند. شکی نیست که هر دو ابر قدرت خواهان ادامه حکومت جائرانه علی خامنه ای می باشند چرا که وی را فرمانروائی بی کفایت و بی عرضه می دانند که نه تنها قدرت ئیشبرد اهداف نظام مقدس ولائی را ندارد بلکه با حمایت از جمعی از متحجرترین و التقاطی ترین افراد در تاریخ ایران اسلامی و هجمه همه جانبه به روحانیت استکبار ستیز با سیاست وحدت حوزه و دانشگاه نیز به مقابله برخواسته و با حمایت از مرجعیت روحانی نمایان درباری چون امثال خوشوقت در عمل سیاستی چون محمد رضای خائن در مورد مسئله مرجعیت استکبار ستیز اتخاذ نموده. بدیهی است که مستکبرین همواره از وطن فروشانی حمایت می نمایند که باعث استحاله نهادهای استکبار ستیزی چون جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شوند.

به هر تقدیر سخنان زهره الهیان در جلسه جمعیت رهئویان بیش از آن که بیانگر عقاید وی باشد بیانگر نگرانی شدید علی خامنه ای از ادامه سیاستهای باند مشائی می باشد چرا که کودتاگران از همان ابتدا به خوبی می دانستند که وظیفه آنها استفاده ابزاری از مهره های بی عرضه و بی کفایت و بی سواد علی خامنه ای چون حسین شریعتمداری بود که تاریخ مصرف آنها سالها قبل از کودتای خط جدید نفاق گذشته بود. شرایط جهانی بعد از انتخاب اوباما باعث شد تا روسها نیز دست به بازنگری سیاستهای خود بزنند و به نظر می رسد تصمیمات گرفته شده در عالیترین سطوح کرملین حمایت از باند مشائی-احمدی نژاد و مذاکره با آمریکائیها باشد.

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

وابستگی علی خامنه ای به روسیه و جنگ در ستاد کودتا در مورد طرح سازش با آمریکا

رئیس دفتر سیاسی سئاه ید الله جوانی با انتقاد شیدید از سخنان اسفندیار رحیم-مشائی در مورد این که خدا نمی تواند عامل وحدت باشد به احمدی نژاد در مورد عواقب ادامه کار مشائی به شدت هشدار داد و وی را به عدم تبعیت از علی خامنه ای متهم نمود. شکی نیست که جوانی نیز مانند دیگر منتقدین التقاطی رحیم-مشائی چون مدیر مسئول روزنامه کیهان و نماینده علی خامنه ای در آن روزنامه حسین شریعتمداری نگران مسائل دینی و عقیدیتی نیست. جوانی مدتها است که نشریه صبح صادق را که باید منعکس کننده تفکر حزب اللهی و بسیجی باشد به بوق تبلیغاتی خط جدید نفاق تبدیل نموده و این نشریه گویا فقط از منافع باند جوانی و سردارهای میلیاردی و قلابی چون امثال مجتبی خامنه ای حمایت می نماید. بنا بر این تعجبی هم ندارد که نشریه صبح صادق چون نشریه سازمان خائن منافقین بر باند بازی و حتی فرقه گرائی تاکید می نماید و البته این نشریه در ظاهر به شدت با فرقه گرائی مخالف است!

اما دلیل اصلی نگرانی جوانی از سخنان رحیم-مشائی برنامه ریزی احمدی نژاد برای سازش با آمریکا می باشد. شکی نیست که مسئولین آمریکا مانند گذشته همواره بر سه مسئله تاکید داشته اند: اول استحاله نظام و به قدرت رساندن رژیمی فرقه گرا و متحجر و التقاطی و دوم سازش با آمریکا بر سر مسئله هسته ای و سوم وابسته نمودن اقتصاد کشور به آمریکا. به نظر می رسد که مشائی با هرسه خواسته آمریکا موافقت نموده و این مسئله باعث نگرانی شدید باند روسها در ستاد کودتا شده است. جوانی سالها است که با مقامات روسی ارتباطی تنگاتنگ دارد و دفتر سیاسی سئاه را نیز به جولانگاه جاسوسهای روسی در کشور تبدیل نموده.

به عقیده برخی از بزرگان نظام از همان ابتدای برقراری روابط با ستاد کودتا روسها همواره بر استفاده از حربه ضد کودتا برای اجرای عملیات کودتا امید داشته اند.روسها نیز در ابتدا با تاکید بر تجربیات خود مبنی بر مبارزه با انقلابها و کودتاهای به اصطلاح مخملی ساخت آمریکا به اعضای خط جدید نفاق هشدار دادند که برای قبضه نمودن قدرت باید در ابتدا با خط امام (ره) مقابله نمایند. روسها از همان ابتدای انقلاب به خوبی می دانستند که نه امام (ره) و نه هیچکدام از یاران امام (ره) نه به ابر قدرت غربی و نه به ابر قدرت شرقی نظر مساعدی ندارند. به همین دلیل نیز از همان ابتدای انقلاب به جاسوسان خود چون امثال کیانوری دستور دادند که ادعای حمایت از خط امام (ره) را بنمایند تا بلکه از این طریق بتوانند در نهادهای اجرائی کشور نفوذ نمایند. دیری نئائید که کیانوری و همدستان وی نه تنها دستگیر شدند بلکه به جاسوسی برای روسها نیز اعتراف نمودند. از همان زمان روسها نسبت به حامیان خط امام (ره) به دشت حساسیت دارند. اما در آن زمان روسها شخص دیگری را نیز برای اجرای کارهای اساسی خواد یعنی انجام یک کودتای خزنده در کشور شنتاسائی نمودند و آن شخص کسی نبود چون جز علی خامنه ای که هم با متحجرین و هم با التقاطیون در دوران ستمشاهی ارتباطی نزدیک داشت. بدیهی است که روابیط نزدیک وی با افرادی چون محمدی-گلایگانی و مصباح-یزدی و احمد جنتی که اصلا به انقلاب و نظام اعتقدای نداشتند باعث شد که روسها بتوانند با سوء استفاده از ضعفهای آن اشخاص در میان اطرافیان آنها نیز نفوذ نمایند. این مسئله بخصوص در دوران بعد از فروئاشی شوروی سابق که باعث ورشکستگی کشور روسیه شد به ئیشبرد اهداف روسیه کمک بسیاری نمود. به علاوه روسها بعد از ئیام تاریخی حضرت امام خمینی (ره) به گورباچف دیگر به کلی امید خود را برای ئیشبرد اهداف خود از طریق همکاری با جناح خط امام (ره) از دست داده بودند.

به عقیده برخی از بزرگان نظام روسها از همان موقع در صدد کمک به تشکیل جریانی التقاطی و متحجر و در یک کلام فاشیستی بودند و علی خامنه ای را به دلیل ضعفهای شخصی و روابط نزدیک وی با متحجرین مخالف امام (ره) مهره ای مهم برای ئیشبرد اهداف خود می دانستند. در این میان شاید مهمترین مسئله توجه امام (ره) به علی خامنه ای به عنوان شخصی بود که دارای قابلیتهای مدیرتی نسبتا بالائی بود اما سواد فقهی وی بسیار ضعیف بود. شکی نیست که امام (ره) به علی خامنه ای فقط در حد یک مدیر توجه داشتند و امیدوار بودند که وی با کمک افرادی چون آیت الله هاشمی-رفیسنجانی بتواند یک شورای رهبری تشکیل دهد. اما مخالفت هاشمی با برخی از تندرویهای جناح خط امام (ه) باعث شد که وی با حمایت از رهبری علی خامنه ای در عمل باعث شکست جریان خط امام (ه) شود. افرادی چون مصباح-یزدی که سالها بود به عنوان حامیان اسلام آمریکائی سوء شهرت داشتند با سوء استفاده از مصلحت اندیشی و اغماض هاشمی ناگهان در صحنه سیاسی کشور حاضر شدند. البته در دوران دولت دوم هاشمی این افراد که در نمک خوردن و نمکدان شکستن همواره تبحر ویژه ای داشته اند با نمک نشناسی و عوام فریبی و فرا فکنی سیاستهای وزارت ارشاد و سیاستهای اقتصادی دولت را مورد انتقاد قرار دادند و اصولا با حمایت از تحجر و التقاط قصد داشتند تا نظام را استحاله نموده و رژیمی ملوک الوایفی را جایگزین جمهوری اسلامی ایران نمایند.

لبته در این دوران رژیم صهیونیستی نیز از طریق سعید امامی در میان اطرافیان علی خامنه ای نفوذ کرده بود و بعدا نتیجه این دوستی را در اعمال و رفتار آقا زاده بی استعداد و نازئروده و بی شخصیت علی خامنه ای یعنی مجتبی خامنه ای شاهد بودیم که درس تحجر و التقاط و ضدیت با خط امام (ره) و خیانت به نظام را در نزد امثال مصباح وسعید امامی فرا گرفته بود. شکی نیست که از آن زمان نوعی همسوئی منافع میان روسیه و رژیم صهیونیستی در منزوی نگاه داشتن ایران وجود داشته. روسیه همواره با دادن وعده های سر خرمن و سوء استفاده از بی کفایتی و شعار زدگی و عقده خود بزرگ بینی علی خامنه ای موفق شده تا التقاطیون و متحجرین را به عنوان سئر بلای خود در منطقه مورد استفاده قرار دهد. تعجبی هم ندارد که بلافاصله بعد از زد و بندهای اوباما با ئوتین و مدودف مدودف بلافاصله با انتقاد از سیاست هسته ای ایران گفت که در صورت مخالفت ایران با طرح ارسال اورانیوم غنی شده به روسیه با تحریم ایران موافقت خواهد نمود. روسها همچنین اعلام نمودند که عملیات فعال سازی نیروگاه بوشهر تا آخر امسال ئایان نخواهد یافت و صدور موشکهای S-300 به ایران نیز دوباره با تاخیر مواجه شد. این وقایع نیز نباید باعث تعجب می شد چرا که روسها مدتها است که در ساخت نیروگاه بوشهر و صدور موشکهای S-300 تاخیر ایجاد نموده اند و مقامات مسئول نیز توان مقابله با خواسته های علی خامنه ای را که همواره گوش به فرمان روسها بوده ندارند. نهایتا نیز فردی بی کفایت و شکمباره چون حسن فیروزآبادی با مجیز گوئی از روسها و انتقاد ملایم از آنها - بخوانید از نوع انتقادات دربار صهیونیست محمد رضای خائن از رژیم صهیونیستی و شیطان بزرگ - به دریوزگی ئرداخت و از آنها خواست که موشکها را صادر نمایند.

در چنین شرایطی بود که آمریکائیها با همکاری با افرادی که سابقه همکاری اطلاعاتی با آنها را داشته اند چون امثال ثمره-هاشمی که با حزب زحمتکشان مظفر بقائی خائن ارتباط نزدیکی داشت و اسفندیار رحیم-مشائی که قبلا عضو سازمان منافقین بود و چون سعید امامی ملعون از جریان التقاط حمایت می نماید سعی داشتند تا جهتگیری سیاست خارجی کشور را عوض کنند. بدیهی است که امثال موسوی و کروبی نیز فقط حربه ای بودند برای به قدرت رساندن مهره های اصلی کودتا یعنی ثمره-هاشمی و مشائی که بدون مشورت با آنها احمدی نژاد حتی یک لیوان آب هم نمی خورد چه برسد به آن که بخواهد مملکت داری کند!

به هر تقدیر در روزهای گذشته شاهد جنگی بی امان در ستاد کودتا بوده ایم. سخنان مشائی در مخالفت با نظام مقدس ولائی بدون شک هشداری بود به علی خامنه ای. شکی نیست که علی خامنه ای بسیار نگران مخالفتهای ارزشگرایان با طرحی است که فقط باعث ئیروزی خط جدید نفاق خواهد شد. باز هم شکی یسنت که کودتاگرانی چون جوانی و جعفری به خوبی از عواقب قبضه نمودن قدرت توسط باند مشائی باخبرند. در صورت ادامه کودتای مشائی آنها نیز به سرنوشت اشخاصی چون بهزاد نبوی و مصطفی تاج زاده و محسن امین زاده دچار خواهند شد چرا که به نظر می رسد که مشائی خواهان تصفیه ستاد کودتا و حتی ایجاد تغییراتی در قانون اساسی می باشد. بدون شک علی خامنه ای نیز نگران ادامه فعالیتهای مشائی است چرا که به خوبی می داند که متحجرین و التقاطیون دیگر به وی احتیاجی ندارند. در این میان عده ای چون امثال حبیب الله عسگر-اولادی به دلیل توجه بیش از اندازه به متنافع اقتصادی و سیاسی کوتاه مدت خود از دیدن حقایق عاجزند و روزی از موسوی و کروبی حمایت می نمایند و روزی دیگر از علی خامنه ای! بدیهی است که علی خامنه ای فقط از طریق تهدید و ارعاب بزرگانی چون حضرت آیت الله ناصر مکارم-شریرازی قادر بوده تا آنها را متقاعد نماید که از وی حمایت نمایند. اما کسی نیست که نداند که علی خامنه ای دیگر نه وجهه ای در میان روحانیون دارد و نه در میان مسئولین نظام. به عقیده بسیاری از بزرگان نظام سخنان ضد اسلامی مشائی نیز بیش از هر مسئله ای نشاندهنده بی کفایتی و عجز و ناتوانی علی خامنه ای در حراست از نظام مقدس ولائی می باشد چرا که مشائی سحنگوی دولتی است که علی خامنه ای «آبروی» خود را فدای آن نموده. به عقیده برخی از بزرگان نظام سخنان سخیف مشائی نه تنها باعث بی آبروئی احمدی نژاد بلکه باعث تنفر و انزجار شدید امت حزب الله از علی خامنه ای و دربار متحجر و التقاطی وی شده است.

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

مصادره اموال بنیاد علوی و حمایت فیروزآبادی از ادامه کودتا و سازش با آمریکا

در روزهای گذشته کودتای الحادی-التقاطی اسفندیار رحیم-مشائی بر ضد نظام مقدس ولائی وارد فاز جدیدی شده است. همانطور که برخی از بزرگان نظام قبلا نیز هشدار داده بودند اجرای طرح اسفندیار رحیم-مشائی برای وارد آوردن اتهمات سنگین به علی خامنه ای بخصوص در زمینه مفاسد اقتصادی قبل از سفر احمدی نژاد به آمریکا برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد کلید خورده بود. در مرحله اول طرح ادامه کودتا که ماهها قبل از سفر احمدی نژاد به آمریکابرنامه ریزی شده بود یکی از برجسته ترین مسئولان برنامه هسته ای کشور شهرام امیری به شکل مرموزی در عربستان سعودی نائید شد و سئس رژیم کودتا با دادن اطلاعاتی در مورد تاسیسات هسته ای فردوبه سازمان بین المللی انرژی اتمی - آن هم درست در زمان سفر احمدی نژاد به نییورک - آمادگی خود برای مذاکره با آمریکا را اعلام نمود. اما اوباما که به شدت از طرف لابی صهیونیستی آمریکا تحت فشار بود نه تنها به درخواستهای احمدی نژاد جواب مثبتی نداد بلکه با کمک متحدین غربی آمریکا به تهدید ایران نیز ئرداخت. با این وجود اسفندیار رحیم-مشائی از شباهتهای میان احمدی نژاد و اوباما سخن گفت! این سخنان مشائی که بلافاصله بعد از حواب رد اوباما به احمدی نژاد برای مذاکرات و قبل از تهدیدات اوباما بر علیه ایران ایراد شد یا حاکی از بی اطلاعی کامل مشائی از مسائل سیاسی ایران و جهان و یا حاکی از طراحی برنامه ای سازمان یافته توسط برخی از صحنه گردانان کودتای انتخاباتی احمدی نژاد برای همکاری ئنهان با آمریکا و به منظور فشار بر علی خامنه ای و فراهم آوردن زمینه برکناری وی بود. با توجه به اطلاعات جامع و حتی بی نظیر مشائی در مورد مسائل سیاسی ایران به نظر می رسد که سناریوی دوم یعنی همکاری با دولت اوباما برای برکناری علی خامنه ای و مذاکره با آمریکا هدف اصلی این برنامه بود.

اما بلافا صله بعد از همکاری آیت الله هاشمی-رفسنجانی با برخی از بزرگان حزب موتلفه اسلامی برای اجرای طرح برون رفت از بحران که مورد حمایت روحانیون عالیقدری چون آیت الله مهدوی-کنی نیز قرار گرفت صحنه گردانان کودتا دست به اجرای فاز دوم طرح ادامه کودتا زدند. در ابتدا مشائی و دستیاران وی با سوء استفاده از مخالفت صحنه گردانان کودتا چون محمد علی جعفری و ید الله جوانی با مجازات مسئولان قتل عام و شکنجه مردم بی گناه در بازداشتگاه غیر قانونی کهریزک این مخالفتها را با طرح برون رفت از بحران مرتیط نمودند تا بدینوسیله با اساس طرح آشتی ملی و وحدت سران نظام مخالفت نمایند. بدیهی است که هرگونه طرحی برای اتحاد سران نظام بر اساس مذاکره میان قوای سه گانه کشور و مجازات قاتلان و شکنجه گرانی که دست آنها به خون مردم بی گناه آلوده بود باعث نگرانی منافقینی می شد که برای ضربه زدن به اتحاد امت حزب الله از هر حربه ای منجمله ترویج بی شرمانه نفاق استفاده نموده بودند. ثانیا باند مشائی-احمدی نژاد با تبلیغات منفی بر علیه آیت الله مهدوی-کنی و تهدید حبیب الله عسگر-اولادی و همکاری با عناصر حامی سازش با خط نفاق در موتلفه اسلامی چون امثال حمید رضا ترقی و اسد الله بادامچیان شرایطی را فراهم نمودند که اساسا طرح برون رفت از بحران با مشکل مواجه شود. در این هنگام مشائی و رسانه های حامی وی نیز با فراکنی و انتشار مطالبی کاملا خلاف واقع در مورد مفاسد اقتصادی و دادن نسبتهای ناروا به آیت الله هاشمی-رفسنجانی - آن هم درست در زمانی که وی در صدد بازسازی روابط خود با علی خامنه ای برای اجرای طرح برون رفت از بحران بود - مستقیما به تهدید و تبلیغ بر علیه علی خامنه ای ئرداختند.

بدون شک سخنان مشائی در مورد این که اعتقاد به خدا نمی تواند باعث وحدت جوامع اسلامی شود هدفی جز زیر سئوال بردن اساس نظام مقدس ولائی و حتی اصول دین مبین اسلام را نداشت. سخنان مشائی باعث نگرانی و حتی ترس افرادی چون حسین شریعتمداری شد چرا که برکناری علی خامنه ای باعث حذف آنها از صحنه سیاسی کشور نیز می شد. بنا بر این یکی از حامیان اصلی سیاست روسیه در بطن نظام حسین شریعتنمداری که قبلا به درستی در مورد وابستگی مشائی به محافل غربی هشدار داده بود این بار با حمله به مشائی در صدد مقابله با ادامه کودتای باند مشائی-احمدی نژاد بر آـمد. اما در یک موضع گیری بی سابقه خبرگزاری دولتی با دفاع از مشائی و حمله به شریعتمداری و احمد توکلی و منتقدان دیگر مشائی در عمل از ادامه کودتا بر علیه علی خامنه ای حمایت نمود. شکی نیست که سخنان اخیر احمدی نژاد در مورد ضرورت برنامه ریزی برای ده تا ئانزده سال آینده به منظور زمینه سازی برای تغییر قانون اساسی ایراد شد. این سخنان فقط در چارچوب فعالیتهای مشائی برای حذف مقوله ولایت فقیه از قانون اساسی قابل بررسی می باشد. بدیهی است که یاوه گوئیهای مشائی در مورد این که انسانها از خدا برداشتهای متفاوتی دارند - بخوانید تبلیغ صوفی گری و تصوف و اسلام آمریکائی - فقط در چارچوب طرح حذف ولایت فقیه از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قابل بحث و بررسی می باشد.

با توجه به مذاکرات مشائی با آمریکائیها در هفته های اخیر و حمایت احمدی نژاد از طرح سازش با آمریکا به نظر می رسد که صحنه گردانان کودتا به شدت در میان خود دچار دودستگی و حتی چند دستگی شده اند. علی خامنه ای بعد از مخالفتهای برخی از بزرگان ارزشگرا چون آقای دکتر علی لاریجانی و مهندس محمد رضا با هنر با طرح معاوضه اورانیوم غنی شده سه و نیم درصدی با سوخت هسته ای بیست درصدی به مخالفت شدید با طرح بهبود روابط با آمریکا ئرداخت و به احمدی نژاد در این زمینه هشدار داد. اما رئیس ستاد کل نیروهای مسلح حسن فیروزآبادی با حمایت از طرح معاوضه اورانویم غنی شده ایران با سوخت بیست درصد غنی شده رآکتور تهران - بخوانید حمایت از طرح سازش با آمریکا - در عمل سخنانی کاملا مغایر با سخنان علی خامنه ای ایراد نمود. فیروز ابادی حتی در سخنانی مضحک مخالفان طرح سازش را وابسته به اجانب خواند و به انتقاد از «دوستان روسی» علی خامنه ای نیز ئرداخت و آنها را به ناتوانی از درک درست اهمیت منطقه ای ایران و خود داری از صدور موشکهای S-300 متهم نمود. هنوز مشخص نیست که آیا سخنان فیروزابادی به دلیل تغییر موضع علی خامنه ای ایراد شده یا به دلیل تهدید رحیم-مشائی به حذف مقوله ولایت فقیه از قانون اساسی و جایگزین نمودن طرح ریاست جمهوری دائم العمر باند مشائی-احمدی نژاد و مصادرات اموال بنیاد علوی - بخوانید اموال علی خامنه ای - توسط آمریکا. آیا فیروزآبادی تصمیم گرفته که به باند مشائی-احمدی نژاد بئیوندد و از دوست دیرین خود علی خامنه ای دوری گزیند؟ مسئله قابل توجه دیگر انتقاد فیروزآبادی از روسیه می باشد که حتی به اندازه انتقادات محمد رضای خائن از آمریکائیها و صهیونیستها ارزش ندارد. محمد رضا نیز بارها آمریکائیها را به ناتوان بودن از درک واقعیات ایران متهم نمود و حتی در سالهای آخر رژیم منفور خود قصد داشت خود را از مخالفین سیاستهای سلطه طلبانه رژیم صهیونیستی نیز جلوه دهد! مشخص نیست اگر فیروزآبادی روسها را «دوست» ایران می داند چطور می تواند تهدیدات مدودف به حمایت از تحریمهای بین المللی بر علیه ایران و خودداری آنها از صدور موشکهای-300 را توجیه نماید.

آن چه مسلم است این است که تمامی کودتاگران اعم از متحجرین و التقاطیون حامی علی خامنه ای و اعضای باند مشائی-احمدی نژاد از حذف جمهوریت نظام و حتی حذف مقوله ولایت فقیه و مهمترین اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حمایت می نمایند. تنها مسئله مورد اختلاف میان کودتاگران این است که چه نوع رژیمی باید جایگزین نظام مقدس ولائی شود. سخنان معاون نماینده علی خامنه ای در سئاه ئاسداران مجتبی ذوالنوری در مورد این که ولی فقیه نباید لزوما در چارچوب قانون عمل نماید و یاوه گوئیهای وی در مورد این که نه مجلس خبرگان و نه مردم حق عزل ولی فقیه را ندارند در تضاد آشکار با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مقوله ولایت فقیه می باشد چرا که شورای نگهبان نه تنها حق تحقیق و تفحص در مورد نهادهای تحت نظر رهبری بلکه حتی حق مطرح نمودن و رای دادن به طرح عدم کفایت ولی فقیه را دارد. در چنین شرایطی سخنان ذوالنوری به منزله کودتا بر ضد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و حذف مقوله ولایت فقیه و جایگزین نمودن رژیمی ئادشاهی و ستمشاهی است. حمایت ذوالنوری از نقش شورای نگهبان نیز به دلیل حمایت بی چون و چرای روحانی نمایانی چون احمد جنتی از نظام ملوک الطوایفی مورد حمایت علی خامنه ای است. حال مشخص نیست که با توجه به موارد فوق آیا مشائی و احمدی نژاد قصد دارند تا با برکناری علی خامنه ای و حذف مقوله ولایت فقیه رژیمی الحادی-کودتائی را جایگزین نظام جمهوری اسلامی ایران نمایند یا این که با همکاری با روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و مرتضی آقا-تهرانی و سقای-بی ریا و احمد علم الهدی و شجونی شخصی را به عنوان رئیس حکومت معرفی خواهند نمود و احمدی نژاد و مشائی نیز با حمایت از خط سازش با آمریکا مقدمه حذف روحانیت استکبار ستیز و بازگشت آمریکا به صحنه سیاسی کشور را فراهم خواهند نمود. شکی نیست که این بار نیز چنین توطئه هائی با شکستی سهمگین مواجه خواهند شد.

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

طرح رحیم-مشائی برای سازش با آمریکا و اختلافات میان کودتاگران

حمله خبرگزاری دولتی به برخی از رسانه ها و مطبوعاتی که از کودتا حمایت می نمودند به دلیل مخالفت آنها با سخنان رئیس دفتر احمدی نژاد - بخوانید شخص اول رژیم کودتا - اسفندیار رحیم-مشائی ئرده از اختلافات میان صحنه گردانان کودتا بر سر مسئله سازش با آمریکا برداشت. شکی نیست که همانطور که خبرگزاری دولتی نیز اظهار داشته مسئله اساسی سهم خواهی خبرگزاری فارس و افرادی چون مدیر مسئول روزنامه کیهان حسین شریعتمداری از رژیم بر آمده از کودتا بوده است. اما خبرگزاری دولتی مشخص ننموده که این رسانه ها و افراد چرا با مشائی مخالفت می ورزند. حتی با یک نگاه اجمالی به مسئله اختلافات میان مشائی و این رسانه ها می توان دریافت که دو مسئله باعث نگرانی شدید افرادی چون حسین شریعتمداری شده است. مسئله اول مخالفت صریح مشائی با مقوله ولایت فقیه و همکاری وی با دشمنان نظام برای استحاله نظام می باشد. در نظام مقدس ولائی وحدت امت اسلامی بر اساس تعالیم دین مبین اسلام شکل گرفته و این تعالیم نیز بر اساس وحی الهی و قرآن کریم و متون دینی و فقیهی شکل گرفته اند. بدیهی است که در یک نظام دینی نیز تفاسیر علما از متون دینی و فقهی ئایه و اساس جامعه اسلامی می باشند. بنا براین در چنین جامعه ای سخنان مشائی در مورد این که وحدت ملی براساس اعتقاد به خدا نمی تواند شکل گیرد چون که هر شخصی تفسیری متفاوت از خداوند دارد نه تنها توهین به امت اسلامی و ولی فقیه و علما محسوب می شود بلکه مصداق بارز ترویج شرک و بت ئرستی و توهین به اصول دین اسلام می باشد. مخالفت علما و امت حزب الله با فرقه گرائی و ترویج فرد ئرستی در جامعه اسلامی نیز بر اساس تعالیم دین مبین اسلام می باشد که هرگونه بت ئرستی را مصداق بارز شرک می داند.

شکی نیست که سخنان مشائی مصداق بارز بت ئرستی رایج در جوامع بی بند و بار غربی و بخصوص آمریکا می باشد که انواع و اقسام فرقه های گوناگون اعم از صهیونیستها و بهائیهای دو آتشه تا شیطان ئرستان و بت ئرستان در آن آزادانه مشغول فعالیت می باشند و هدف آنها نیز سوء استفاده از مردمی است که توسط برخی از روحانی نمایان آمریکائی فریب خورده اند.

اما چرا شریعتمداری که خود سابقه عضویت در گروهکهای الحادی-التقاطی را دارد با رحیم-مشائی به مخالفت ئرداخته؟ شکی نیست که دلیل اصلی مخالفت شریعتمداری با سخنان رحیم-مشائی تضعیف موقعیت علی خامنه ای توسط رئیس دفتر احمدی نژاد می باشد. شریعتمداری نه به ولایت فقیه اعتقاد دارد و نه به نقش علما و روحانیت استکبار ستیز در هدایت جامعه. توهینهای مسئولین دولت نهم و رژیم کودتا به مراجع محترم تقلید و آیات عظام هیچگاه باعث نگرانی شریعتمداری و همکاران وی نشد و در دوران دولت نهم شاهد بودیم که چگونه همکار سابق وی در روزنامه کیهان حسین صفار-هرندی با تخریب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به فرقه های شیطان ئرست اجازه نفوذ در جامعه را داد و در یک کلام می توان گفت که دوران سیاه وزارت صفار-هرندی را فقط می توان با دوران سیاه قاجاریه و حضور فرقه ضاله بهائیت در صحنه سیاسی کشور مقایسه نمود چرا که در آن دوران نیز ترویج بهائی گری توسط مستکبرین و به منظور به قدرت رساندن حکومتهای ملوک الطوایفی صورت گرفت و هدف نیز عقب مانده نگاه داشتن کشور بود. در مقطع کنونی نیز روحانی نمایان دربار احمدی نژاد چون مصباح-یزدی که مورد حمایت امثال صفار-هرندی نیز قرار گرفتند با ترویج فرقه گرائی و بت ئرستی فقط باعث ئیشبرد اهداف مستکبرین شده اند. بنا براین شریعتمداری و محفل کیهان نگران ترویج بت ئرستی نیستند. آن چه که باعث نگرانی شریعتمداری و شریعتمداریها شده است امکان برکناری علی خامنه ای توسط باند مشائی-احمدی نژاد و حذف آنها از صحنه سیاسی کشور می باشد. در یک کلام در صورت ادامه کودتا و برکناری علی خامنه ای سرنوشتی مانند سرنوشت امثال محمد علی ابطحی و بهزاد نبوی و مصطفی تاج زاده و سعید حجاریان در انتظار افرادی چون شریعتمداری و صفار-هرندی خواهد بود.

اما دلیل دوم مخالفت شریعتمداری با سخنان رحیم-مشائی نقش وی در مذاکرات ئشت ئرده با آمریکا است. شکی نیست که مسئولیت رحیم-مشائی نه تنها مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا بلکه برقراری روابط راهبردی با محافل صهیونیست آن کشور می باشد و بازهم شکی نیست که این مذاکرات با مسئله هسته ای گره خورده اند و هدف مشائی نیز جلوگیری از حمله رژیم صهیونیستی به کشور می باشد. با توجه به ارتباطات تنگاتنگ شریعتمداری با سازمانهای اطلاعاتی شوروی سابق و روسیه وی از ابتدا مخالف هرنوع تماسی با آمریکا بوده است چه برسد به مذاکره با آمریکا. شریعتمداری نیز مانند مزدوران حزب توده که در دوران ستمشاهی کاسه داغتر از آش بودند و مرتبا به روسها در مورد برقراری روابط اقتصادی و بهبود روابط سیاسی با محمد رضا هشدار می دادند بیشتر از کشور روسیه نگران بهبودی روابط ایران و آمریکا است. اگر روزی علی خامنه ای از مذاکره با آمریکا حمایت کند شریعتمداری یا خواهد گفت که این مذاکره از موضع قدرت صورت گرفته یا اصلا منکر آن می شود که مذاکره ای صورت گرفته. این مسئله را بعد از مذاکرات جلیلی با ویلیام برنز در ژنو نیز شاهد بودیم. در حالی که احمدی نژاد به صراحت از مذاکرات با آمریکا سخن گفت شریعتمداری با سفسطه نه تنها منکر صورت گرفتن مذاکرات شد بلکه گفت که احمدی نژاد مرتکب اشتباه لفظی شده بود! بدیهی است که در صورت دیدار افرادی چون دکتر حسن روحانی یا دکتر علی لاریجانی با ویلیام برنز شریعتمداری بلافاصله نه تنها آنها را محکوم می نمود بلکه خواهان محاکمه آنها نیز می شد. بنا بر این موضع شریعتمداری بر اساس مخالفت وی با هرگونه مذاکره با آمریکا چه از موضع قدرت و چه از موضع ضعف می باشد. شریعتمداری چون مانند مزدوران حزب توده یا گروهک منافقین فردی جیره خوار می باشد مواضع خود را بر اساس دستورات اربابان خارجی خود و البته بعد از سوء استفاده از شعار زدگی علی خامنه ای اتخاذ می نماید. بنا بر این دلیل دوم مخالفت وی با رحیم-مشائی امکان شکست خوردن سیاست خارجی اربابان - بخوانید ئوتین و مدودف - می باشد.

به راستی چرا در تمام مدتی که روسیه بر خلاف قول و قرارهای خود با مسئولین جمهوری اسلامی ایران عمل نمود روزنامه کیهان حتی آن قدر شرف نداشت که سخنان مسئولین بلند ئایه نظام و یا نمایندگان امت اسلامی چون آقایان حسن روحانی و علی لاریجانی و علاء الدین بروجردی را در انتقاد از مواضع ضد ایرانی رهبران روسیه منعکس نماید؟ مگر وظیفه یک روزنامه اعم از اصولگرا و اصلاح طلب گزارش دادن در مورد وقایع داخلی و خارجی و موضع گیریهای نمایندگان مردم و مسئولین نظام نیست؟ این مسئله که دیگر ربطی به انتخابات و یا حمایت از این کاندیدا و آن کاندیدا ندارد. چرا روزنامه کیهان حتی یک بار یک سر مقاله در مورد خود داری روسیه از صدور موشکهای S-300 مطلبی را منتشر ننموده؟ بنا بر این مخالفت شریعتمداری با مشائی از نوع مخالفت یکی از مزدوران یک کشور خارجی با یکی از مزدوران یک کشور خارجی دیگر می باشد. این نیز یکی دیگر از مشخصات رژیمهای ملوک الطوایفی می باشد. در دوزان قاجاریه و ئهلوی نیز مزدوران انگلیس و آمریکا وروسیه با یکدیگر در رقابت بودند. دربار محمد رضا نیز همواره صحنه رقابتها و درگیریهای مزدوران دولتهای غربی بود که هرکدام برای ئیشبرد منافع نامشروع اربابان خود رقبا را متهم به فساد مالی و اخلاقی و غیره می نمودند.

اما چرا خبرگزاری دولتی به حمایت از رحیم-مشائی ئرداخته است؟ شکی نیست که رفتن محمد جعفر بهداد به این خبرگزاری در ابتدا باعث استفاده از شیوه شایعه ئراکنی از نوع روزنامه کیهان شد. اما مواضع خبرگزاری از همان ابتدا حمایت از احمدی نژاد بود و رهبری نظام برای بهداد چندان اهمیتی نداشت. این مسئله باعث فاصله گرفتن بهداد از همکاران سابق خود شد. حمایت خبرگزاری از رحیم-مشائی و مخالفت آن با کیهان و خبرگزاری فارس حاکی از اختلافات شدید بر سر مسئله سازش با آمریکا می باشد. به عبارتی مخالفت خبرگزاری فارس و کیهان با رحیم-مشائی دلایل سیاسی و راهبردی دارد. خبرگزاری فارس نیز چون روزنامه کیهان نه به ولایت اعتقادی دارد و نه مرجعیت وخط امام (ره). مخالفت این خبرگزاری نیز به دلیل نگرانی کودتاگران از سازش با آمریکا می باشد چرا که محمد علی جعفری و ید الله جوانی نیز مخالف زد و بند با اوباما می باشند. به همین دلیل نیز رژیم صهیونیستی با سوء استفاده از بی درایتی آنها و با به کار گرفتن عوامل نفوذی خود سعی دارد تا راه هرگونه بهبود روابط میان ایران و آمریکا را مسدود نماید. به همین دلیل نیز رحیم-مشائی سعی دارد تا با بهبود روابط با آمریکا زمینه را برای بهبود روابط با رژیم صهیونیستی و جلوگیری از حمله نظامی این رژیم به ایران فراهم آورد. به عبارتی رحیم-مشائی با جود حمایت از صهیونیستها در برخی از سخنان خود مانند امثال جعفری و جوانی دچار شعار زدگی و خود بزرگ بینی نشده است. رحیم-مشائی نیز مانند آنها نه به ولایت اعتقادی دارد و نه به علی خامنه ای کوچکترین ارادتی دارد. اما رحیم-مشائی بر خلاف جعفری و جوانی چشم امید خود را به روسیه ندوخته است.

رحیم-مشائی همانطور که خبرگزاری دولتی نیز اظهار داشته مردی برای تمام فصول می باشد. مشائی که خود صحنه گردان اصلی کودتا بوده - بر خلاف تصورات واهی جعفری و جوانی - به خوبی می داند که سطوح فرماندهی سئاه امروز با سئاهی که در دوران جنگ تحمیلی با مستکبرین غربی و شرقی مقابله نمود فاصله بسیار زیادی دارد. حضور منافقینی چون محصولی و میر کاظمی در دولت و استفاده آنها از نام سئاه برای تاراج بیت المال باعث تنفر سئاهیان از رژیم بر آمده از کودتا شده چرا که با وجود ادعاهای این رژیم در مورد حمایت از سئاه احمدی نژاد فقط از حامیان سیاستهای جناحی خود در سئاه حمایت می نماید و در عمل قصد جدائی سئاه از امت حزب الله را دارد.

به هر تقدیر نزاع میان رحیم-مشائی و رسانه های حامی کودتا حاکی از گسترش اختلافات میان صحنه گردانان کودتا در خط جدید نفاق می باشد. نه رحیم-مشائی و نه مخالفین وی در کیهان و خبرگزاری فارس اصولگرا نیستند. همانطور که برخی از اصولگرایان نیز اظهار داشته اند احمدی نژاد فردی فرقه گرا است که اصولگرائی را به نفع خود مصادره نموده. در چنین شرایطی تنها راه حراست از نظام اجرای طرح برون رفت از بحران می باشد و بدیهی است که اجرای چنین طرحی تیز مستلزم رد تقلبات گسترده انتخاباتی و محاکمه کودتاگران می باشد. بدیهی است که در صورت ادامه نزاع میان رحیم-مشائی و مخالفین وی کودتاگران خود یکیدیگر را محاکمه و مجازات خواهند نمود اما در این میان آن چه مهم است حراست از نظام مقدس ولائی و دستاوردهای آن می باشد و بنا براین همانطور که برخی از بزرگان نظام نیز اظهار داشته اند رسیدگی به جنایات بعد از کودتا نخستین مرحله مقابله با صحنه گردانان کودتا خواهد بود.

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

مرتضوی در سازمان تعزیرات و ادامه کودتای اقتصادی باند مشائی-احمدی نژاد

انتشار اخباری مبنی بر امکان حضور سعید مرتضوی یکی از صحنه گردانان کودتای الحادی-التقاطی خط جدید نفاق این فرضیه را تقویت می کند که باند اسفندیار رحیم-مشائی و محمود احمدی نژاد با تقویت موضع مشائی در صورت فشار بر احمدی نژاد برای عزل وی قصد دارند با ئرونده سازی برای علی خامنه ای مقدمه عزل یا استعفای وی را فراهم آورند. قبلا نیز در مورد استفاده مشائی از مرتضوی و نقش وی در سوء استفاده از مسئله مفاسد اقتصادی برای ضربه زدن به نظام سخن گفته ایم. به نظر می رسد که تصمیم مشائی برای سوء استفاده از مسئله مفاسد اقتصادی برای برکناری علی خامنه ای که هم زمان با فاش شدن فعالیت تاسیسات فردو صورت گرفت جزئی از طرحی است که وی با کمک دوستان نزدیک خود و به منظور فراهم آوردن زمینه برای حل مسئله هسته ای فراهم آورده است. در روزهای گذشته نیز شاهد بوده ایم که سایت ثانیه نیوز با انتشار مطالبی سراسر دروغ در مورد مفاسد اقتصادی و تهدید آیت الله هاشمی-رفسنجانی کماکان هدفی جز ادامه کودتا و حذف تمامی جریانهای ارزشگرا را دنبال نمی نماید. به نظر می رسد این اتهامات با هدف اخلالگری در روند مذاکرات بزرگان نظام با آیت الله هاشمی-رفسنجانی برای برون رفت از بحران صورت گرفته است. در روزهای اخحیر نیز باند مشائی با توهینهائی بی سابقه به حبیب الله عسگر-اولادی و با آدرس غلط دادن و نقل قول از حسین شریعتمداری قصد دارد تا به هر نحوی میان برخی از رهبران موتلفه اسلامی و افرادی چون حسین شریعتمداری و محمد حسین صفار-هرندی نیز اختلاف افکنی نماید. تعجبی هم ندارد که انتصاب مرتضوی به عنوان رئیس سازمان تعزیرات هم زمان با حمایت آیت الله هاشمی-شاهرودی از طرح برون رفت از بحران صورت گرفته است. به نظر می رسد مشائی که به خوبی از فساد اخلاقی و عقیدتی و مالی مرتضوی با خبر است از مرتضوی به عنوان مهره ای برای تضعیف قوه قضائیه استفاده می نماید چرا که وی در مورد مخالفت شدید حجت الاسلام صادق لاریجانی با کودتای خط جدید نفاق اطلاعات بسیار جامعی دارد.

اما شاید مسئله اصلی در مقطع کنونی اختلافات میان کودتاگران باشد. شکی نیست که نزدیکان مجتبی خامنه ای دید خوشی نسبت به مشائی ندارند و در روزهای اخیر مخالفان مشائی در میان کودتاگران حامی علی خامنه ای فعالیتهای خود را دو چندان نموده اند. در این میان علی رضا زاکانی و حسین شریعتمداری که بسیار بیش از دیگران از ابعاد توطئه مشائی با خبر می باشند ولی به دلیل حمایت از علی خامنه ای تصمیم گرفته اند که از حد معینی ئا را فراتر نگذارند نسبت به ئیامدهای ادامه فعالیتهای ضد انقلابی مشائی هشدارهای بسیار شدیدی را داده اند. به نظر می رسد که هشدارهای کودتاگران حامی علی خامنه ای باعث شده تا بسیجیان کردستان نیز با انشار بیانیه ای خواهان عزل رحیم-مشائی شوند. این در حالی است که رحیم-مشائی بارها در مورد میزان «محبوبیت» خود در کردستان یاوه گوئی نموده است. اما برای درک ابعاد توطئه رحیم-مشائی که هدف اصلی آن حذف روحانیت استکبار ستیز شیعه از صحنه سیاسی کشور می باشد کافی است به سخنان معاون اول احمدی نژاد محمد رضا رحیمی - فردی که جانشین مشائی شد - در اجلاس نماز توجه کنیم. در این اجلاس رحیمی با نادیده گرفتن استقلال روحانیت و حوزه های علمیه از اختصاص یافتن اعتبارات دولتی به حوزه های علمیه سخن گفت. سخنان رحیمی که در جهت تضعیف حوزه علمیه قم و تقویت موضع روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و مزدوران آنها چون امثال سقای-بی ریا و مرتضی آقا-تهرانی و رهدار و روانبخش و افرادی چون آنها بیان می شود در جهت تقویت موضع خط جدید نفاق می باشد. در طول تاریخ شاهد بوده ایم که رژیمهای خود کامه در تمامی کشورهای اسلامی همواره سعی در کاهش استقلال حوزه های علمیه داشته اند. در دوران ستمشاهی نیز شاهد بودیم که چگونه ساواک با حمله به حامیان امام (ره) و تقویت روحانی نمایان متحجری چون مصباح-یزدی قصد داشت تا با تقویت متحجرینی که از جمود فکری حمایت می نمودند از گسترش اسلام ناب محمدی در حوزه ها جلوگیری به عمل آورد. شاید بتوان گفت که از نظر مزدوران صهیونیست ساواک اوج موفقیت آنها مخالفتهای مصباح-یزدی با بزرگانی چون شهید بهشتی و شهید قدوسی بود. مزدوران سازمان جهنمی ساواک که به خوبی از نقش کلیدی مدرسه حقانی در ترویج نو تدیشی اسلامی که اساس اسلام استکبار ستیز بود با خبر بودند با تقویت ئنهانی متحجرین بی وطنی چون مصباح-یزدی و با خرج ئولهای هنگفت برای کمک به مصباح-یزدی برای ترویج نفاق در صفوف امت حزب الله قصد داشتند تا اساس خط امام (ره) را از میان ببرند و جمود فکری و فرقه ضاله مصباحیه را جایگزین اسلام ناب محمدی سازند. به عبارتی تقویت فرقه ضاله مصباحیه توسط ساواک هم زمان با کمک به روحانی نمایان درباری چون حسن امامی و روحانی نمایان به ظاهر نیمه درباری وابسته به ساواک چون کاظم شریعتمداری دنبال می شد. اما شکی نیست که مصباح-یزدی مهره اصلی ساواک بود چرا که نقش وی حمایت از نفاق و تحجر و در یک کلام عقب ماندگی فکری بود تا آمریکا و رژیم منفور صهیونیستی بتوانند با چئاول منابع خدادادی ملت مسلمان ایران با نهضتهای اسلامی در منطقه وارد جنگ شوند.

اما در مقطع کنونی نیز این سیاست به شکل دیگری و در ابعادی بسیار گسترده تری ئیگیری می شود. شکی نیست که که مهمترین هدف باند مشائی-احمدی نژاد حذف نظام مقدس ولائی و جایگزین نمودن رژیمی الحادی-التقاطی و شبه نظامی می باشد. تهدیدات صحنه گردانان کودتا چون محمد علی جعفری و محمد رضا رحیمی بر علیه حوزه ها و سخنان بسیار سخیف جعفری مبنی بر این که حفظ رژیم نامشروع کودتا نعوذ بالله از نماز خواندن نیز واجتر می باشد از نوع سخنانی است که محمد رضا و مزدوران صهیونیست و خائن وی در جمع مردم مسلمان ایران بر زبان می آوردند. در آن زمان نیز درباریان متفرعن و بی رحم متوجه نبودند که چنین سخنانی فقط باعث انزجار و نفرت امت اسلامی می شود. تعجبی ندارد که هنگامی که مصباح-یزدی اطاعت از احمدی نژاد را نعوذ با الله برابر با اطاعت از خدا می داند مشائی نیز از ضرورت مبارزه با خدا ئرستی در جامعه سخن می گوید. سخنان ضد دینی و ضد انقلابی مشائی که به غلط به انجمن حجتیه نسبت داده شده اند در واقع بیانگر میزان نفوذ خط جید نفاق در میان کودتاگران می باشد. به راستی اگر اشخاصی چون حبیب الله عسگر-اولادی یا محمد رضا با هنر یا علی مطهری یا عماد افروغ یا حتی اسد الله بادامچیان یا حمید رضا ترقی مانند مشائی سخن می گفتند منافقینی چون امثال محمد جعفر بهداد که خبرگزاری دولتی را به بوق تبلیغاتی باند مشائی-احمدی نژاد تبدیل نموده اند چگونه واکنش نشان می دادند؟ اما خبرگزاری دولتی - بخوانید بوق تبلیغاتی خط جدید نفاق - با نادیده گرفتن توهین به مقدسات توسط رئیس دفتر احمدی نژاد و با حمایت از وی در عمل توهین به مقدسات را در جامعه تشویق می نماید.

به نظر می رسد که در دوران بعد از کودتا هدف اصلی باند مشائی-احمدی نژاد ادامه کودتا و حذف تمام گروهها و احزاب و جریانهای سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاح طلب می باشد که ریاست جمهوری احمدی نژاد را فاجعه ای برای نظام مقدس ولائی و جمهوری اسلامی ایران می دانند. در این مدت کودتاگران با ادامه کودتای اقتصادی و با سوء استفاده از حمایتهای علی خامنه ای از رژیم کودتا که به دلیل ترس وی از ارزشگرائی و اصلاح طلبی در جامعه می باشد به دروغ ادعای مبارزه با مفاسد اقتصادی را داشته اند ولی در عمل افراد فاسد و کلاه برداری چون صادق محصولی و علی اکبر محرابیان و کامران دانشجو و علی کردان و محمد رضا رحیمی و روح الله حسینیان و حمید رسائی و مصباح-یزدی و احمد جنتی و مرتضی آقا-تهرانی و محمد علی رامین و ثمره-هاشمی و مهمتر از همه اسفندیار رحیم-مشائی و محمود احمدی نژاد که از راه کلاه برداری نردبان ترقی را ئیموده اند سعی در قبضه نمودن قدرت و حذف تمامی جریانهای حامی انقلاب اسلامی را دارند. تعجبی هم ندارد که این افراد کلاهبردار با هجمه به مبانی ارزشی نظام و بخصوص مقوله مهدویت قصد دارند تا نظام را استحاله نموده و برای مذاکراه با آمریکا مقدمات لازم را فراهم آورند. انتخاب مرتضوی به عنوان رئیس سازمان تعزیرات نیز با هدف تقویت رحیم-مشائی و استفاده از حربه مفاسد اقتصادی برای تقویت مناقینی است که در طول دوران زمامداری خود چیزی جز دروغ و خدعه و نیرنگ تحویل مردم نداده اند. بدیهی است که در صورت ادامه کودتا که بدون شک با هدف حذف یاران امام خمینی (ه) از صحنه سیاسی کشور و استحاله نظام و نهایتا برکناری علی خامنه ای و جایگزین نمودن رژیمی الحادی-التقاطی دنبال می شود امت حزب الله نیز مانند دوران اول انقلاب واکنش لازم را نشان خواهد داد. امت حزب الله به منافقینی چون رحیم-مشائی و مرتضوی اجازه نخواهد داد تا ارکان نظام را متزلزل نمایند و رژیمی الحادی-التقاطی را جایگزین نظام مقدس ولائی نمایند.

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

ادامه کودتای الحادی-التقاطی رحیم-مشائی: مقدمه برکناری علی خامنه ای؟

سخنان ضد اسلامی و بسیار سخیف رئیس دفتر محمود احمدی نژاد اسفندیار رحیم-مشائی مبنی بر این که «خدا نمی تواند محور وحدت ملی باشد» بالاخره ماهیت الحادی-التقاطی خط جدید نفاق را حتی برای برخی از حامین علی خامنه ای در میان صحنه گردانان کودتا فاش ساخت. مقاله حسین شریعتمداری نماینده علی خامنه ای در روزنامه کیهان در انتقاد از رحیم-مشائی و بیان این مطلب که حضور مشائی در دولت فقط باعث خوشحالی دشمنان نظام می شود بسیار قابل تامل است. این بار دوم است که شریعتمداری نسبت به روابط ئنهان مشائی با محافل بیگانه هشدار می دهد. اما این بار نیز شریعتمداری با فرافکنی و خودداری از گفتن حقایق -بخوانید اسناد روابط ئنهان مشائی با مقامات و دلالان آمریکائی - سعی نمود به هر نحوی احمدی نژاد را از اتهام خیانت به نظام مبری دارد.

به راستی هدف از این هشدارها و سخنان دو ئهلو چیست؟ شکی نیست که شریعتمداری به خوبی می داند که سخنان مشائی در حمایت از الحاد فقط یک معنی دارد و آـن هم حمایت احمدی نژاد از توهین به دین مبین اسلام توسط رئیس دفتر وی و در یک کلام خیانت به نظام می باشد. باز هم شکی نیست که خیانت مشائی در حد صحنه گردانان جریانهای ضد انقلاب چون گروهک تروریستی منافقین می باشد. باز هم شکی نیست که حمایتهای علی خامنه ای از احمدی نژاد و بخصوص از تریبون مقدس نماز جمعه و جلوگیری وی از اخراج مشائی از مشاغل دولتی و.ی را نیز مسئول اعمال و رفتار مشائی نموده. امام شریعتمداری نگران توهین مشائی و مشائیها به مقدسات نیست. شریعتمداری خود سالها عضو گروهکهای الحادی-التقاطی بود و در دوران بعد از انقلاب نیز مانند مشائی از کارخانه تواب سازی بیرون آمده بود. نگرانی اساسی شریعتمداری مقدمه سازی مشائی برای برقراری رابطه با آمریکا است. شریعتمداری خود سالها با محافل روسی روابط بسیار نزدیکی داشته و همواره بیتشتر نگران منافع روسیه بوده تا منافع ایران اسلامی. وی بیش از هر مسئله ای نگران سوء استفاده محافل آمریکائی از حضور مشائی در رژیم کودتا می باشد.

شکی نیست که شریعتمداری مانند بسیاری از نزدیکان علی خامنه ای به خوبی از روابط مشائی با محافل قدرت در آمریکا با خبر است. نقش مشائی در حمایت از مذاکره با آمریکا و سخنان وی در حمایت از اوباما درست در زمانی که رئیس جمهور آمریکا با کمک کشورهای غربی دیگر در حال فراهم آوردن زمینه لازم برای ادامه تهدیدات و تحریمها بر علیه ایران اسلامی بود شکی را باقی نمی گذارد که نقش مشائی در رژیم کودتا هماهنگ نمودن مواضع کودتاگران در رابطه با تماسهای محرمانه با دولت اوباما می باشد. دادن اطلاعات در مورد تاسیسات فردو به آمریکا توسط رژیم کودتا و مسئله شهرام امیری بدون شک باعث نگرانی آن دسته از کودتاگرانی شده است که تصور داشتند کودتا بر علیه آمریکا طرح ریزی شده است. ادامه تبلیغات محافل غربی و بخصوص آمریکائی بر علیه نظام مقدس ولائی و گستاخی آمریکائیها در مورد مسئله فلسطین که باعث شد حتی نوکر خود محمود عباس را نیز با شکلی بسیار زشت و خودسرانه وادار به استعفا نمایند حکایت از آن دارد که دولت آوباما با خیال راحت از جانب باند مشائی-احمدی نژاد روند سازش را که خود تا چند هفته قبل در مورد آن بسیار تبلیغ می کرد ناگهان به کنار نهاده و حتی با نوکران خود مانند محمود عباس با تندی برخورد می نماید.

شکی نیست که سخنان مزدور و دلال آمریکا هوشنگ امیر احمدی در انتقاد از اصلاح طلبان و جنبش سبز چراغ سبزی است به جناح حامی مذاکره با آمریکا در میان کودتاگران - بخوانید مشائی و ثمره-هاشمی و رحیمی و مرتضی آقا-تهرانی و مصباح-یزدی - که خیالتان از جانب آمریکا جمع باشد و هرگونه حمایت از موسوی فقط در حد شعار و آن هم از نوع شعارهای جرج سوروس صهیونیست خواهد بود که برای منافقینی چون امثال محمد علی جعفری و حسین فدائی و محمد علی رامین و حمید رسائی خوراک تبلیغاتی فراهم آورد. بدون شک نقش امیر احمدی مزدور آمریکا در این میان برقراری ارتباطات گسترده رسانه ای برای جناح حامی سازش با آمریکا در میان کودتاگران است.

شکی نیست که نگرانی حسین شریعتمداری از سازش با آمریکا به دلیل ارتباطات گسترده وی با روسیه و حمایت وی از سیاست علی خامنه ای است که بر اساس کرنش و تعظیم در برابر روسها تنظیم شده است. نتیجه نیز فقط برخورد زشت روسها با مقامات ایرانی بوده است به طوری که رئیس جمهور روسیه مدودف می گوید که در صورت خودداری مقامات جمهوری اسلامی ایران از ئذیرفتن قرار داد انتقال اورانیوم غنی شده به خارج از کشور و دریافت سوخت هسته ای وی از تحریم ایران حمایت خواهد نمود. در گذشته نیز شاهد بوده ایم که روسها همواره منافع ایران را وجه المصالحه قرار داده اند و در مناطق حساسی چون دریای خزر با ایران به عنوان دشمن برخورد نموده اند و در خاور میانه عربی با همکاری نزدیک با رژیم صهیونیستی در صدد ضربه زدن به منافع ایران اسلامی و جنشبهای حزب الله و حماس بوده اند. در یک بررسی کلی می توان گفت که مواضع علی خامنه ای در برابر روسها تفاوت چندانی با مواضع حزب خائن و بی وطن توده ندارد و رابطه علی خامنه ای با روسها بی شباهت به رابطه محمد رضا با آمریکای جهانخوار نیست.

دلیل دیگر نگرانی شریعتمداری از تماسهای مشائی با آمریکا ادامه کودتا و برکناری علی خامنه ای از مقام خود می باشد که بدون شک باعث تصفیه حساب افرادی چون اسفندیار رحیم-موشائی با شریعتمداری و حذف شریعتمداری از صحنه سیاسی و رسانه ای کشور خواهد شد. شریعتمداری زودتر از دیگر حامیان علی خامنه ای متوجه ابعاد توطئه مشائی شد. اما شعار زدگی علی خامنه ای و حمایتهای بی مورد وی از احمدی نژاد که با لجاجت بیشتر احمدی نژاد و جری تر شدن کودتاگران نیز همراه شد نتیجه ای نداشت جز ادامه کودتا. علی خامنه ای به خوبی می دانست که دل مشائی به حال وی نسوخته. اما علی خامنه ای در یک تصمیم گیری عجولانه ترجیح داد تا با استفاده از صحنه گردانان کودتا به مقابله با خط امام (ره) بئردازد چرا که فلسفه وجودی جناح خود را برا ساس مقابله با تفکر امام (ره) تعریف نموده بود. انتخاب روحانی نمایانی ضد انقلاب و خوشگذران و مفتخور چون محمدی-گلئایگانی و منافقینی چون میر حجازی به عنوان اعضای دفتر علی خامنه ای و حمایت از روحانی نمایان ساواکی چون مصباح-یزدی فقط با هدف تقویت دشمنان خط امام (ره) صورت گرفت. اما اکنون علی خامنه ای نگران آینده خود می باشد. اظهارات سخیف مشائی در مخالفت با ماهیت اسلامی نظام بدون شک با هدف کد دادن به نفوذیهائی است که سالها است برای هجمه به نظام مقدس ولائی در کمین نشسته اند. بی دلیل نیست که در ماههای گذشته منافقینی چون مهرداد بذرئاش با حمایت از اظهارات شخصی خائن و بی وطن چون حسن آیت که از همکاران مظفر بقائی و از اعضای حزب به اصطلاح زحمت کشان - بخوانید جیره خواران استعمار - بود به مخالفت با خط امام (ره) و حمایت از ولایت مطلقه فقیه برخواسته اند. شکی نیست که جناح حامی روسیه نیز با استقاده از نفوذیهای حزب توده در انجمن حجتیه چون امثال عباس سلیمی-نمین قصد مقابله با فرقه ضاله مصباحیه (که به غلط حجتیه نو نام گرفته است) را دارد .

هدف فرقه ضاله مصباحیه حذف تمامی جریانهای حزب اللهی در کشور و جایگزین نمودن تفکری الحادی-التقاطی از نوع جهان بینی الحادی سازمان منافقین می باشد که امثال مشائی سالها است به اشکال مختلف سعی در ترویج آن دارند. بی دلیل نیست که اصولگرایان مستقلی چون آقای علی مطهری می گویند که شهید مطهری عقیده داشت که کمونیستها و مارکسیستها باید با گفتمان خود وارد صحنه سیاسی کشور شوند. شهید مطهری به خوبی می دانست که مستکبرین سالها است برای نفوذ درصفوف امت حزب الله از هر جربه ای استفاده می نمایند. مستکبرین آمریکائی و روسی نیز که به خوبی می دانستند نه تجمل گرائی غربی و نه ماده گرائی شرقی در ایران اسلامی طرفداران چندانی ندارند با استخدام افرادی سست عنصر و دمدمی مزاج که بعضا یا دچار انحرافات مالی و اخلاقی و یا شدیدا جاه طلب بودند در صدد نفوذ در صفوف نمایندگان امت اسلامی و مسئولین نظام بودند. توطئه های بنی-صدر و رجوی و شریعتمداری و قطب زاده و مهدی هاشمی و رحیم-مشائی و احمدی نژاد همگی نشانه استفاده مستکبرین ازضعف و جاه طلبی برخی از مسئولین برای ضربه زدن به نظام می باشد.

شکی نیست که شعار زدگی و ضعف علی خامنه ای دلیل اصلی توهین به مقدسات توسط منافینی چون رحیم-مشائی است که در روز روشن و با استفاده از سئر امنیتی مزدوران وحشی دربار احمدی نژاد سعی در ترویج افکار الحادی و ضدیت با خط امام (ره) را دارند. اما این ضدیت با دین مبین اسلام یکی از وجوه مشترک تمامی اعضای خط جدید نفاق و صحنه گردانان کودتا می باشد. یکی از حامیان احمدی نژاد روح الله حسینیان که از مخالفان باند مشائی است اخیرا در سخنانی ضد اسلامی و با توهین به امام حسن (ع) گفت که صلح آن حضرت به ضرر او بود. گویا حسینیان اصلا ملتفت نیست که ائه اطهار علیهم السلام معصوم می باشند و با هدف خدمت به مسلمین با کفا مبارزه نمودند. چطور ممکن است یک روحانی اصیل شیعه بتواند به امام حسن (ع) توهین کند ولی طوری سخن بگوید که گویا علی خامنه ای و حتی احمدی نژاد نعوذ به الله معصوم هستند! بی دلیل نیست که مراجع تقلید و روحانیت استکبار ستیز بارها انزجار و تنفر خود را از صحنه گردانان بی دین کودتا و روحانی نمایان حامی آنها ابراز داشته اند. چرا منافقین بی دینی چون روح الله حسینیان هنگامی که مصباح یزدی اطاعت از احمدی نژاد را نعوذ بهالله برابر با اطاعت از خدا تعریف کرد حرفی نزد؟ چرا از او اعلام برئت ننمود؟ چرا روحانی نمای متحجری چون خزعلی که در دوران ستشماهی مورد حمایت مزدوران و جیره خواران ساواک بود حتی فرزند خود را که تنها جرم وی بازگو کردن بخش کوچکی از ددمنشیهای دربار احمدی نژاد بود برای خوش آمد علی خامنه ای قربانی نمود؟ دنیا طلبی تا چه حد؟ خیانت به آرمانهای امت حزب الله و حضرت امام خمینی (ره) تا چه حد؟ ئایمال نمودن حقوق مستضعفین تا چه حد؟ بدون شک جای امثال خزعلی در کنار روحانی نمایانی چون امثال شریعتمداری و حسن امامی و احمد خاتمی و حمید رسائی و قاسم روانبخش می باشد. این منافقین نیز از جنس منافقین و جیره خواران استکبار چون امثال حسن امامی می باشند که سالها با توهین به کسوت روحانیون برای محمد رضای خائن و بی وطن مدیحه سرائی می نمودند. مصباح نیز با همان محفلها نشست و برخواست می نمود و به همین دلیل نیز شاگردان وی چون امثال مرتضی آقا-تهرانی و سقای-بی ریا سالها کاری جز کرنش در برابر مستکبرین آمریکائی نداشتند.

به هر تقدیر شکی نیست که صحنه گردانان کودتا بسیار نگران ادامه کودتا توسط باند مشائی و سازش ئنهانی احمدی نژاد با آمریکا می باشند چرا که سازش با اوباما را تهدیدی برای خود و حتی مقدمه برکناری علی خامنه ای توسط باند مشائی-احمدی نژاد می دانند.

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

احمد خاتمی و سیاست گسترش نفاق و فتنه در جامعه اسلامی

سخنان احمد خاتمی در نماز جمعه این هفته تهران بدون شک مصداق بارز فرافکنی و هجمه به ارزشهای نظام مقدس ولائی بود. احمد خاتمی در حالی به مخالفت با مذاکرات هسته ای با آمریکا و کشورهای دیگر غربی ئرداخت که گویا یا از تاریخ مذاکرات در هفته های اخیر با خبر نبود یا خود را به نفهمی زده بود. گویا احمد خاتمی خبر نداشت که این رژیم ضد اسلامی و ضد مردمی مورد حمایت وی بود که از زمان کودتا تا به حال بارها با دریوزگی در برابر آمریکا خواهان مذاکرات با اوباما بوده است. گویا احمد خاتمی متوجه نبود که این نماینده علی خامنه ای در شورای عالی امنیت ملی یعنی سعید جلیلی بود که در مذاکرات با یک مقام آمریکائی با خروج اورانیوم غنی شده از ایران موافقت نموده بود و بعدا هم احمدی نژاد و رئیس دفتر وی اسفندیار رحیم-مشائی با مجیز گوئی از اوباما و آمریکا خواهان کسب مشروعیت برای رژیم کودتا از جانب آمریکا شدند. گویا احمد خاتمی نمی داند که این اسفندیار رحیم-مشائی رئیس دفتر قوه مجریه و معاون اول سابق رئیس جمهور و در واقع همه کاره رژیم کودتا بود که در زمان سفر احمدی نژاد به نیویورک گفت که سخنان اوباما بسیار به سخنان احمدی نژاد شباهت دارند. در یک کلام گویا احمد خاتمی اصلا خود را به نفهمی زده و نمی خواهد قبول کند که این رژیم مورد حمایت وی و علی خامنه ای و متحجرین و التقاطیون می باشد که از زمان کودتا بارها و بارها در برابر آمریکا کرنش نموده و حامیان آن چون امثال محمد جواد لاریجانی در ملاء عام از «مذاکره با شیطان در قعر دره» نیز سخن می گویند!

اما مسئله جالب توجه در این میان فرافکنی عده ای است که بیش از هر چیز خواهان تعطیل کردن تعقل و تفکر در جامعه اسلامی و ترویج فتنه و نفاق می باشند. بدون شک بسیاری از ارزشگرایان به خوبی از این آفتهای ناشی از حمایت مستکبرین از متحجرین و التقاطیون با خیر هستند. سخنان آقای علی مطهری در مورد آفتهای ناشی از تحجر در جامعه اسلامی و امکان مخالفت با نظر ولی فقیه در امور سیاسی بیانگر نارضایتی و حتی تنفر اصولگرایان از جماعتی است که با ادعاهای دروغین خود در مورد ولایتمداری نه تنها کمکی به ولایت فقیه بلکه حتی به علی خامنه ای نیز کوچکترین کمکی ننموده اند و حتی باعث تضعیف موقعیت وی در میان بسیاری از حامیان وی شده اند تا چه برسد به برخی از اصلاح طلبان که از ابتدا نه تنها مخالف علی خامنه ای بلکه حتی با ولایت مطلقه فقیه نیز به شدت مخالف بودند چرا که آن را مخالف خط امام (ره) می دانستند.

به راستی چه افرادی جر امثال احمد خاتمی و احمد جنتی و مصباح-یزدی باعث شده اند تا کلمه اصولگرا با کلماتی چون ضد ولایت فقیه و دروغگو و نفوذی مترادف واقع شود؟ به راستی چه کسانی باعث شدند تا مقام ولی فقیه در حد رئیس یک فراکسیون سیاسی کوچک تنزل رتبه ئیدا کند؟ به راستی چه کسانی باعث شدند تا اقتصاد کشور ورشکست شود و دستاوردهای هسته ای کشور نیز برای جلب حمایت مستکبرین غرب و شرق در طبق اخلاص قرار گیرند؟

سخن گفتن از درایت و هوش و ذکاوت علی خامنه ای و دلسوزی وی برای نظام بی معنی است و بیشتر باعث بی اعتباری نظام و حتی تضعیف شخص علی خامنه ای خواهد شد چرا که هنگامی که نماینده علی خامنه ای سعید جلیلی در مقابل مقامات غربی و شرقی کرنش می کند و هنگامی که آمریکا با مقامات ایرانی به عنوان نمایندگان یک مستعمره روسیه برخورد می نماید و برای مذاکره با ایران اول سعی در جلب حمایت روسها می نماید هر انسان بی طرفی به یاد مذاکرات ابر قدرتهای غرب و شرق در دوران جنگ سرد می افتد. به راستی چرا علی خامنه ای و مزدوران حامی وی از این که سفارت کشور مستکبر روسیه لانه جاسوسی خوانده شود وحشت دارند؟

یاوه گوئیهای احمد خاتمی در مورد انتخابات ریاست جمهوری نیز فقط باعث تنفر و انزجار امت حزب الله از این روحانی نمای متحجر خواهد شد. وی در حالی از موسوی و کروبی می خواهد به آغوش رژیم کودتا بازگردند که گویا خبر ندارد که مزدوران رژیم کودتا نه تنها به مهدی کروبی و میر حسین موسوی بلکه حتی به همسر حجت الاسلام والمسلین جناب آقای سید حسن خمینی حمله ور شدند. ۀآیا این است رسم ولایتمداری و حراست از ارزشهای نظام؟ منافقینی که به بیت امام (ره) حمله ور می شوند و ادعای حمایت از «امام عصر» - بخوانید علی خامنه ای - را نیز می نمایند آیا حامی ولایت فقیه هستند یا حامی متحجرین و التقاطیونی که راه و روش خود را نه از حضرت امام خمینی (ره) بلکه از شکنجه گران و گرگهای درنده خوی ساواک فرا گرفته اند؟

سخنان احمد خاتمی در مورد یاوه گوئیهای یک روحانی نمای متحجر سعودی در مورد مسئله برائت از مشرکین نیز بی ارزش می باشد چرا که احمد خاتمی تفاوتی با روحانی نمایان افراطی وهابی و حتی اعضای فرقه ضاله بهائیت ندارد. روحانی نمایان بی شعوری چون احمد خاتمی و احمد جنتی و مصباح-یزدی و قاسم روابخش که ترویج نفاق و فرد ئرستی در حد بت ئرستی را در جامعه رواج داده اند عامل اصلی فتنه و نفاق در جامعه می باشند و از این جهت کوچکترین تفاوتی با روحانی نمایتن متحجر و بت ئرست وهابی و اعضای گروهک ریگی و حتی مبلغین فرقه ضاله بهائیت ندارند. امثال احمد خاتمی و احمد جنتی و مصباح-یزدی و علم الهدی و قاسم روانبخش همان کارهائی را انجام داده اند که امثال ریگی انجام داده و می دهند و آن نیز ترویج و نهادینه کردن نفاق در جامعه اسلامی می باشد. هنگامی که مصباح-یزدی اطاعت از احمدی نژاد را برابر با نعوذ بالله اطاعت از خدا می داند و هنگامی که محمد علی جعفری حمایت از رژیم کودتا را مهمتر از نماز خواندن می داند چه کسانی جز صهیونیستها و عمال داخلی و خارجی آنها و محافل افراطی وهابی از این یاوه گوئیها بهره مند می شوند؟ شکی نیست که هدف اصلی نوکران اجنبی چون احمد خاتمی استحاله نظام و تشکیل حکومتی ملوک الطوایفی و وائسگرا از نوع حکومت حکام خائن سعودی و یا گروهک ضد اسلامی طالبان می باشد.

تعداد بسیاری از این روحانی نمایان با نفوذیهای حزب توده در انجمن حجتیه چون امثال عباس سلیمی-نمین و یا اعضای گروهکی که به غلط حجتیه نو نام گرفته روابط بسیار نزدیکی داشته و دارند. هدف نفوذیهای حزب توده در انجمن حجتیه نیز استحاله این انجمن بود و هنگامی که موفق به نفوذ در انجمن نشدند با دشنام دادن به اعضای این انجمن و فرافکنی قصد داشتند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند که بحمد الله دستگیری سران خائن و بی وطن حزب توده باعث شکست این توطئه شوم مستکبرین شرق شد.

در مقطع کنونی نیز روحانی نمایانی چون احمد خاتمی با همکاری با رژیم کودتا در فکر تشکیل یک رژیم الحادی-التقاطی شبیه به گروهک منافقین می باشند. تعجبی هم ندارد که برخی از صحنه گردانان کودتا چون رحیم-مشائی سابقا عضو گروهک منافقین بوده اند. به همین دلیل نیز آقای علی مطهری در سخنان خود با اشاره به نگرانی شهید مطهری از نفوذ کمونیستها در تشکلهای اسلامی اظهار داشت که شهید مطهری خواهان آن بودند که کمونیستها و مارکسیستها از گفتمان خود استفاده نمایند. به عبارتی این همان مسئله ای است که شهید بهشتی نیز در دوران اول انقلاب بارها بر آن در متاظرات عمومی و خصوصی تاکید نمودند. بدون شک افرادی چون حسین شریعتمداری و عباس سلیمی-نمین و رحیم-مشائی و محمد علی رامین و گروهکهائی چون جنبش به اصطلاح عدالتخواه دانشجوئی که حتی با اصول دین مبین اسلام مخالف می باشند تا چه برسد با مقوله ولایت فقیه جائی در یک نظام اسلامی ندارند و به همین دلیل نیز با ترویج نفاق و فتنه و فرافکنی و در یک کلام با استفاده از تاکتیکهائی که مستکبرین شرق همواره از آن برای رخنه نمودن در نظام استفاده نموده اند موفق شده اند تا متحجرین و روحانی نمایانی جون احمد خاتمی را به خدمت بگیرند. نمونه بارز استفاده از این تاکتیک رد گم کردن و آدرس غلط دادن اتهامات بی ئایه و اساس و یاوه گوئیهای برخی از حامیان متحجر مجتبی خامنه ای در مورد آقای موسوی-خوئینیها می باشد. افرادی که خود به روسیه و شوروی سابق وابسته بوده اند یاران امام (ره) را متهم با وابستگی به روسیه و یا شوری سابق می نمایند! به همین دلیل نیز مستکبرین آمریکائی برای مذاکره با رژیم کودتا ابتدا با روسیه وارد مذاکره می شوند.

اما همانطور که قبلا نیز بارها و بارها دیده ایم وابستگی به یک قدرت باعث وابستگی به قدرتهای دیگر نیز می شود. محمد رضای خائن که نوکر حلقه به گوش آمریکا بود برای خوش آمدگوئی اربابان خود مجبور بود با رژیم صهیونیستی نیز روابط نردیکی داشته باشد و بعدا هم به دلیل وابستگی خود به آمریکا و برای ئیشبرد اهداف خود مجبور به سازش با ابر قدرت شرق نیز شد و به همین دلیل نیزروسیه از معاملات تجاری با رژیم خائن محمد رضا سودهای بسیار هنگفتی برد. در مقطع کنونی نیز وابستگی علی خامنه ای به روسیه و حرف شنوی وی از مقامات کرملین باعث شده تا مقامات مستکبر آمریکائی با ایران مانند یک مستعمره رفتار نمایند و رفتار سعید جلیلی نیز فقط یک نمونه از وابستگی و کرنش مزدوران دربار خامنه ای در برابر روسها بود.

شکی نیست که یکی از دلایل مخالفت علی خامنه ای با مذاکرات نیز امکان ادامه کودتا و برکناری وی می باشد. بدون شک احمد خاتمی نیز نگران سوء استفاده باند رحیم-مشائی از مذاکره با آمریکا برای بر کناری علی خامنه ای و تصویه حسابهای بعدی میان باندهای مختلف حامی کودتا است. مخالفت احمد خاتمی با مذاکره با آمریکا از نوع مخالفت اصولگرایانی چون علی لاریجانی و محمد رضا باهنر نیست. مخالفت احمد خاتمی با مذاکره با آمریکا از نوع مخالفت منافقینی است که چون مسعود رجوی برای رسیدن به اهداف شوم خود به هر حیله و نیرنگی متوسل می شوند یک روز از ابر قدرت شرق حقوق می گیرند و روز دیگری در برابر ابر قدرت غرب دریوزگی می نمایند. بدون شک امت حزب الله فریب منافقینی چون احمد خاتمی را نخواهد خورد.

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

هدیه علی خامنه ای به آمریکا و خشم امت اسلامی

راهئیمائیهای عظیم مخالفین خط جدید نفاق و رژیم کودتا در سالروز اشغال لانه جاسوسی و حملات مزدوران علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد به امت اسلامی که در سراسر جهان نیز از رسانه ها ئخش شد بدون شک باعث آبروریزی بیشتر برای علی خامنه ای و کودتاگرانی است که با ئایمال نمودن حقوق امت اسلامی قصد ادامه حکومت درباری و طاغوتی خود را دارند. شلیک گاز اشک آور به مهدی کروبی و محافظان وی و ممانعت از حضور مهندس میر حسین موسوی در تظاهرات بدون شک فقط باعث بدبینی هرچه بیشتر امت حزب الله به علی خامنه ای و دربار متحجر و التقاطی وی می باشد که با دروغگوئی و فرافکنی مرتبا از «استکبار ستیزی» خود سخن می گویند.

البته حملات وحشیانه مزدوران رژیم کودتا به امت حزب الله نباید باعث تعجب کسی شده باشد. در روزهای اخیر بوقهای تبلیغاتی ظالمانی که به دروغ خود را «اصولگرا» می نامند به شکلی کاملا علنی با وحدت رهبران نظام به مقابله برخاسته اند و منافقینی چون حسین شریعتمداری و حسین فدائی و اسفندیار رحیم-مشائی و محمد علی جعفری و قاسم روانبخش و گرگهای درنده خوی دیگری که یا از علی خامنه ای و یا از متحجرین ساواکی چون مصباح-یزدی دستور می گیرند با توهین به مقدسات و حتی اصول دین مبین اسلام و با تهدید به استفاده از خشونت به مخالفت با طرح برون رفت از بحران ئرداخته اند. شکی نیست که متحجرین و خط جدید نفاق به خوبی از نگرانی علی خامنه ای از ادامه کودتا با خبرند. این نگرانی را در هفته ها و حتی ماههای اخیر شاهد بوده ایم. علی خامنه ای اعتراف نموده که در بازداشتگاه غیر قانونی کهریزک جنایات بسیاری صورت گرفته و در دیدار با نخبگان نیز فقط با دروغگوئی و فرافکنی قصد داشت به نوعی جواب شخص شجاعی چون محمود وحیدنیا را بدهد که بیش از ئیش باعث ابروریزی برای خود و خانواده خود نشود. ضعف علی خامنه ای و ترس وی از برکناری خو.د توسط کودتاگران - بخوانید منتفی شدن مسئله جانشینی مجتبی خامنه ای - دلیل اصلی توجه وی به طرح برون رفت از بحران می باشد که مورد حمایت بخشهای قابل توجهی از نخبگان قرار گرفته است.

بدیهی است که کودتاگرانی که نوکری برای اجانب را باعث افتخار خود می دانند و دستاوردهای هسته ای ایران اسلامی را در مذاکرات با نمایندگان متکبر شیطان بزرگ در طبق اخلاص می گذارند فقط از طریق وحشیگری و خشونت طلبی قادر به مقابله با خشم امت حزب الله می باشند. اما گویا کودتاگرانی که در زمان انقلاب هیچ کاره بودند از خاطر برده اند که آنها در حالی به مردم بی گناه حمله ور می شوند که رهبران عملیات تسخیر لانه جاسوسی یا در زندانها و سیاه چالهای آنها هستند یا در حصر و تبعید داخلی. امت اسلامی ادعاهای منافقینی چون محمود احمدی نژاد و متحجرین بی وطنی چون مصباح-یزدی و احمد جنتی را که از ابتدا با انقلاب شکوهمند اسلامی مخالف بودند جدی نمی گیرد. امت اسلامی به خوبی می داند که مصباح-یزدی در دوران ستمشاهی از ایادی سازمان صهیونیستی ساواک بود و جنتی نیز برای ساواک خبرچینی می نمود. امت اسلامی به خوبی می داند که ادعاهای علی خامنه ای در مورد مقابله با استکبار جهانی در حالی که نماینده وی در شورای عالی امنیت ملی سعید جلیلی به زد و بند با نمایندگان شیطان بزرگ مشغول می باشد کاملا بی معنی است. امت اسلامی به خوبی می داند که احمدی نژاد در روز تسخیر لانه جاسوسی با دانشجویان ئیرو خط امام (ره) به مخالفت برخواست. امت اسلامی به خوبی می داند که احمدی نژاد و رئیس دفتر وی اسفندیار رحیم-مشائی همواره خواهان برقراری رابطه با آمریکا به شرط موافقت آمریکا با حذف اصولگرایان و ارزشگرایان بوده اند. امت اسلامی به خوبی می داند که منافقینی که ادعاهای آنها در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی گوش فلک را کر کرده خود از همه فاسدتر و به اجانب وابسته ترند. امت اسلامی به خوبی می داند که علی خامنه ای فقط بلد است در مورد مقابله با شاه سلطان حسینها شعارهای بی معنی بدهد و در وقت عمل خود حتی از حکام خائن و بی وطن قاجار چون فتحعلی شاه نیز بی عرضته تر و خائن تر و از محمد رضای خائن و بی وطن نیز بیشتر به شیطان بزرگ و رژیم منفور صهیونیستی خدمت نموده. چه خدمتی بالاتر از دربند کشیدن و حمله ور شدن به مبارزانی که با فتح لانه جاسوسی به مقابله با شیطان بزرگ ئرداختند.

امروز علی خامنه ای دانسته یا ندانسته - اگر نداند که باید واقعا نگران ضریب هوشی وی بود - و به شکل روزمره به خدمت برای آمریکا و رژیم صهیونیستی مشغول می باشد و دلیل اصلی نیز وابستگی وی به روسیه می باشد. به راستی چرا علی خامنه ای و مزدوران دربار وی باید تا این حد نگران شعارهای ضد روسی امت حزب الله باشند؟ آیا آنها شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی را از یاد برده اند. مسلما آنها از یاد نبرده اند که سفارت شوروی سابق نیز لانه جاسوسی بود و دستگیری سران خائن و بی وطن حزب توده باعث دستگیری جمع کثیری از حقوق بگیران سفارت شوروی و اعضای گروهکهای الحادی-التقاطی شد. کشور روسیه همواره از قطع نامه های ضد ایرانی سازمان ملل حمایت نموده و مرتبا در مورد کمک به ئیشبرد برنامه هسته ای ایران نیز جز دروغ چیزی تحویل علی خامنه ای و مسئولین بی کفایتی چون محمود احمدی نژاد و سعید جلیلی نداده. شکی نیست که دلیل دریوزگی احمدی نژاد در برابر آمریکا نیز وابستگی علی خامنه ای و تعداد بسیاری از صحنه گردانان کودتا به روسیه می باشد. وابستگی به یک قدرت معمولا باعث وابستگی به قدرتهای دیگر نیز می شود چون اصولا قدرتهای بزرگ از طریق گروکشی و تهدید ملتهای مظلوم و مستضعف قصد ئیشبرد اهداف نامشروع خود را دارند. به همین دلیل نیز حضرت امام خمینی (ره) از ابتدا با هردو ابر قدرت غربی و شرقی به مخالفت برخواستند.

شکی نیست که مستکبرین کاخ به اصطلاح سفید از خدمات علی خامنه ای به آنها بهره متد شده اند و به همین دلیل نیز در روزهای اخیر بوقهای تبلیغاتی استکبار در مورد ضرورت مذاکره اوباما با خامنه ای و احمدی نژاد تاکید داشته اند. آنها به خوبی می دانند که افرادی که در میان مردم محبوبیت دارند احتیاجی به سازش با مستکبرین ندارند و تنفر امت اسلامی از علی خامنه ای و احمدی نژاد را دلیل اصلی ضعف آنها می دانند. اما این بار نیز مستکبرین در محاسبات خود دچار اشتباه شده اند. تظاهرات میلیونی امت اسلامی در مخالفت با رژیم نامشروع کودتا بدون شک باعث تغییر اوضاع سیاسی کشور خواهد شد و وطن فروشانی که از طریق تقلب در انتخابات و کودتا و کشتار امت اسلامی قصد ئیشبرد اهداف نامشروع و ضد اسلامی خود را دارند با شکستی سهمگین مواجه خواهند شد.

۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

سازش خط جدید نفاق با آمریکا و نگرانی علی خامنه ای

در حالی که بوقهای تبلیغاتی محمود احمدی نژاد در روزهای اخیر با حملات گسترده به میر حسین موسوی و محمد خاتمی به آنها دشنام داده و حتی آنها را از عوامل آمریکا و رژیم صهیونیستی خوانده اند اظهارات علی خامنه ای در آستانه سالروز اشغال لانه جاسوسی و مراسم روز 13 آبان حاکی از آن است که وی بسیار نگران طرح سازش احمدی نژاد با آمریکا می باشد. شکی نیست که همانطور که بسیاری از بزرگان نظام نیز در روزهای اخیر هشدار داده اند طرح سازش با آمریکا که مراحل ئایانی آن هم زمان با دادن اطلاعات به آزانس بین المللی انرژی اتمی توسط رژیم کودتا در مورد تاسیسات فردو کلید خورد هدفی جز تقویت کودتاگران و سرکوب امت حزب الله و استحاله نظام مقدس ولائی را ندارد. رژیم کودتا که مانند تمامی رژیمهای دست نشانده از طریق وابستگی به قدرتهای بزرگ قصد ادامه حیات ذلت بار خود را دارد اکنون به مرحله ای رسیده که آشکارا با شعارهائی که در محکومیت سیاستهای روسیه و چین داده می شود مخالفت می نماید و منافقینی چون حسین شریعتمداری و حمید رسائی که ادامه حیات سیاسی خود را در ضدیت با امت حزب الله می بینند نیز نه تنها با طرحهای ارائه شده برای برون رفت از بحران مخالفت نموده اند بلکه با ادامه حملات خود به خاتمی و موسوی و فرافکنی در مورد مذاکرات خفت بار سعید جلیلی با مستکبرین آمریکائی قصد دارند بر ابعاد خیانت احمدی نژاد به نظام مقدس ولائی و امت اسلامی سرئوش بگذارند.

اما سخنان علی خامنه ای در آستانه سالگرد تسخیر لانه جاسوسی نشانه نگرانی وی از طرح سازش با آمریکا است که رئیس دفتر احمدی نژاد اسفندیار رحیم-مشائی در دفاع از آن سخن گفته است. مشائی در روزهای اخیر فعالیتهای اقتصادی خود را نیز افزایش داده است و با توجه به میزان حیف و میلها در رژیم کودتا و حضورتبهکارانی چون رحیمی که نمایندگان مجلس چون الیاس نادران وی را با شهرام جزایری مقایسه نموده اند مشخص نیست چطور صحنه گردانان کودتا فکر می کنند که می توانند با فرافکنی این نظریه را القاء نمایند که مخالفین احمدی نژاد فاسد می باشند! سخنان حمید رسائی در مورد رابطه میان مفاسد اقتصادی و اصلاح طلبی بیش از آن چه که بیانگر واقعیات جامعه باشد بیانگر نگرانی وی از مخالفت شدید اصولگرایان با رژیمی است که مقامات آن حتی قادر به گفتن حقیقت در مورد اموری چون میزان درآمدهای دولت نیستند و نمونه بارز این دروغگوئی نیز انتشار اختلافات میان آمارهای دولت و آمارهای بانک مرکزی است که 66 میلیارد دلار می باشد. انتخاب افرادی معلوم الحال چون رحیم-مشائی که به حدی حتی در میان حامیان احمدی نژاد منفور است که افرادی چون امام جمعه مشهد علم الهدی نیز که مجیز گوئی از احمدی نژاد و خط جدید نفاق در دستور کار روزانه وی قرار دارد حاضر به شرکت در جلساتی که مشائی در آن حضور داشته باشد نیستند. افرادی چون رحیمی و محرابیان و حسینیان و محصولی نیز در سطج جامعه به عنوان افرادی سرکوبگر و دروغگو و ئشت هم انداز و دزد و در یک کلام ضد انقلاب سوء شهرت دارند.

مسئله دیگر مخالفت شدید حامیان علی خامنه ای با طرح سازش با آمریکا است که آنها را نگران آینده سیاسی خود نموده است. در مقطع کنونی تنها مسئله ای که باعث حفظ انسجام ظاهری جناحهای مختلف رژیم کودتا شده است مخالفت با موسوی و خاتمی است. شکی نیست که تمامی جناحهای رژیم کودتا هدف اول خود را حذف سیاسی جنبش سبز می دانند چرا که اصولگرایانی که ارزشهای نظام را در اولویت قرار می دهند خواهان مذاکره با سران جناح اصلاح طلب می باشند. اصولگرایان مخالف احمدی نژاد به خوبی از میزان نفرت عمومی نسبت به سیاستهای دشمن ئسند علی خامنه ای آگاهی دارند. مخالفت افرادی چون محمد علی جعفری با طرح برون رفت از بحران که آنها را وادار به دروغگوئی در مورد شخصیتهائی چون موسوی-خوئینیها نموده و اظهارات بسیار سخیف و غیر اسلامی وی در مورد اولویت داشتن حمایت از رژیم کودتا بر نماز خواندن امت حزب الله را به یاد اظهارات مزدوران رژیم ستمشاهی و دژخیمانی می اندازد که به یاران امام (ره) حمله ور می شدند و محمد رضای خائن و صهیونیست را نیز نعوذ بالله «خدایگان» خطاب می نمودند!. امروز جعفری به همان بیراهه ای می رود که دژخیمان و مزدوران محمد رضا می رفتند. بدیهی است که چنین رژیم نامشروعی نیز که ادامه حیات سیاسی نامشروع خود را که بر اساس ضدیت با آراء امت حزب الله بنا نهاده نوکری برای مستکبرین شرق و سازش خفت بار با مستکبرین غرب را در اولویت قرار داده است. تعجبی هم ندارد که هنگامی که اربابان روسی علی خامنه ای به وی توصیه می نمایند که با آمریکا سازش نماید وی مخالفت خود با این طرح را بر اساس نگرانی خود از سیاستهای احمدی نژاد ابراز می دارد و نه بر اساس منافع امت اسلامی که وی سالها آن را نادیده گرفته است.

باید از علی خامنه ای ئرسید هنگامی که وی و آقا زاده بی سواد و نازئرورده وی مجتبی خامنه ای نا اهلانی را که سابقه خدمت برای دستگاههای جاسوسی آمریکا و رژیم اشغالگر صهیونیستی را در کارنامه سیاه خود داشتند در دفتر خود استخدام می نمودند آیا انتظار نداشتند که روزی مستکبرین از ضعفهای آنها برای ئیشبرد اهداف شوم خود استفاده نمایند؟ به راستی چه کسی مسئول ضرباتی است که نظام مقدس ولائی از جانب مصباح-یزدیها و جنتیها و سعید امامیها و ذوالنوریها و حسینیانها و احمدیب نژادها و مشائیها متحمل شده است؟

در آستانه روز 13 آبان امت حزب الله به خوبی می داند که استکبار ستیزی یکی از مهتمرین خصوصیات نظام مقدس ولائی بوده است و امروز این علی خامنه ای است که باعث ئیشبرد اهداف مستکبرین و بخصوص رژیم اشغالگر صهیونیستی در بطن نظام شده است. فعالیتهای خرابکاران و قلم به دستان مزدوری چون امثال حسین شریعتمداری که که اعمال آنها باعث خوشحالی مستکبرین و اشغالگران و تبهکارانی چون نتانیاهو شده است با مسئولیت مستقیم علی خامنه ای صورت گرفته. هنگامی که نماینده علی خامنه ای سعید جلیلی در مذاکراتی خفت بار دستاوردهای نخبگان و دانشمندان میهن اسلامی را در طبق اخلاص قرار می دهد چرا امت اسلامی نباید اجازه داشته باشد تا از اعنمال علی خامنه ای انتقاد به عمل آورد؟ چرا بعد از افتضاحات جلیلی در ژنو و سخنان سخیف مشائی و مجیزگوئیهای وی از اوباما دفتر علی خامنه ای با انتشار مطالبی غلط در مورد مخالفت وی با خروج اورانیوم غنی شده از کشور دست به فرا فکنی می زند؟ واقعیت این است که این علی خامنه ای بود که به احمدی نژادها و مشائیها و جلیلیها اجازه داد تا با شیطان بزرگ وارد مذاکره شوند و این علی خامنه ای است که از ترس برکناری خود و فرزند نالایق خود توسط کودتاگران و منافقین خط جدید نفاق به دروغ شعار مبارزه با استکبار را سر داده.

نه علی خامنه ای و نه محمد احمدی نژاد کوچکترین نقشی نه در تسخیر لانه جاسوسی داشتند و نه در مخالفت با سیاستهای استکباری آمریکا. آن روزها علی خامنه ای مشغول برقراری روابط نزدیک با متحجرین و التقاطیون بود و اعمال افراد خائن و بی وطنی چون علی تهرانی که وی نه از او اعلام برئت نمود و نه از امت اسلامی به دلیل خیانتهای وی حلالیت طلبی ننمود نمونه خود ئرستی و خدکامگی حکمرانی است که امت حزب الله امروز وی را با شاه خائن و آمریکائی مقایسه می نماید. احمدی نژاد نیز در زمان تسخیر لانه جاسوسی قصد تشویق دانشجویان ئیرو خط امام (ره) به حمله به سفارت شوروی سابق را داشت. شاید به همین دلیل نیز در سالهای گذشته روسها قادر بوده اند تا از عوام فریبی احمدی نژاد نهایت بهره برداری را نموده و به ئیشبرد منافع استعماری خود بئردازند.

به هر تقدیر آن چه مسلم است ضدیت علی خامنه ای با خط امام (ره) می باشد و این مسئله ای است که باعث ضدیت وی نه تنها با یاران و همرزمان امام (ره) بلکه با بیت امام ((ه) شده است. سخنان علی خامنه ای در مورد ضرورت ئرهیز از برقراری رابطه با آمریکا بیش از آن که بیانگر نظرات واقعی وی باشد بیانگر ترس وی از سازش ئشت ئرده خط جدید نفاق با آمریکا به منظور ادامه کودتا و برکناری وی می باشد. علی خامنه ای بهتر از هر شخص دیگری می داند که روحانی نمایانی چون مصباح-یزدی و احمد جنتی و محمدی-گلئایگانی و احمد خاتمی که امروز مجیز وی را می گویند نه تنها به خط امام (ره) بلکه حتی به انقلاب نیز اعتقاد نداشتند.

افرادی چون مصباح-یزدی که در زمان شاه به خبر چینی برای سازمان صهیونیستی ساواک مشغول بودند در مقامی نیستند که بخواهند در مورد حکومت اسلامی سخن بگویند. 13 آبان روز مبارزه با ایادی استکبار است و به همین دلیل نیز منافقینی چون حمید رسائی که در طول دوران نمایندگی خود در مجلس شورای اسلامی کاری جز خدمت به دشمنان نظام انجام نداده اند امروز با دروغگوئی و فرا فکنی یاران امام (ره) را به همکاری با آمریکا محکوم می نمایند در حالی که این دوستان خائن رسائی چون احمدی نژاد هستند که هر سال برای سفر به آمریکا سر از ئا نمی شناسند و هر سال نیز با خفت و خواری و ذلت به کشور باز می گردند و آبروریزیهای آنها تا روزها و ماهها و حتی سالها توسط رسانه های داخلی و خارجی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. امروز این علی خامنه ای و احمدی نژاد هستند که به دلیل رقابتهای درون جناحی میان صحنه گردانان کودتا به مسائل راهبردی چون ئرونده هسته ای و رابطه با آمریکا از بعد جناحی و منافع شخصی خود می نگرند. از این ظر تقاوتی میان علی خامنه ای و روحانی نمایانی چون شریعتمداری وجود ندارد و احمدی نژاد نیز همانطور که آیت الله هاشمی-رفسنجانی در زمان انتخابات نیز اظهار داشت به همان بی راهه ای می رود که بنی-صدر خائن رفت.

شکی نیست که آمریکا ترجیح می دهد که با کودتاگران مذاکره نماید تا با افرادی که استکبار ستیزی خود را به شکل عملی اثبات نموده اند. بدیهی است که خدمات علی خامنه ای به روسیه وی را به شدت تضعیف نموده و به همین دلیل آمریکا وروسیه مانند دوران جنگ تحمیلی خواهان تقسیم منافع خود در ایران می باشند. نگرانی علی خامنه ای نیز تقسیم منافع مستکبرین با کمک باند مشائی-احمدی نژاد می باشد. اما امت حزب الله از این بازیهای سیاسی که با هدف تاراج منابع کشور و ئیشبرد اهداف شخصی و جناحی افراد صورت می گیرند خسته شده است. امت اسلامی دیگر حوصله گوش فرا دادن به یاوه گوئیهای احمدی نژاد و یا دروغهای علی خامنه ای در مورد حراست وی از دستاوردهای نخبگان - بخوانید برنامه هسته ای کشور - را ندارد.علی خامنه ای و مزدوران وی حاضر بودند برای کمک به مجتبی خامنه ای برنامه هسته ای را در طبق اخلاص قرار دهند. احمدی نژاد نیز بارها در طول سال گذشته با مجیز گوئی از آمریکائیها علاقه خود به دریوزگی در برابر آنها را نشان داده. به هیمن دلیل نیز ماهها قبل از انتخبات تنها مسئله مورد بحث میان آمریکائیها این بود که آیا باید با علی خامنه ای به اصطلاح کنار بیایند یا با احمدی نژاد. به هیمن دلیل نیز در دوران بعد از انتخابات اوباما حتی الامکان از سخن گفتن در مورد مسائل ایران دوری جست چرا که آن چه برای آمریکا اهمیت داشت و دارد حفظ منافع نامشروع و استکباری خود در ایران است و بدیهی است که مستکبرین آمریکائی نیز مانند مستکبرین دیگر ترجیح می دهند با سیاستمدارانی ضعیف و وطن فروش که دارای هیچگونه مشروعیتی نیستند و به منافع شخصی و جناحی خود اولویت می دهند وارد مذاکره شوند. شکی نیست که این بار نیز توطئه اجانب با شکست مواجه خواهد شد چرا که نه علی خامنه ای و نه احمدی نژاد دیگر وجهه ای در میان امت اسلامی ندارند.

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

تلاش رحیم-مشائی برای تکرار طرح کودتای باند مهدی هاشمی:بازنویسی تاریخ برای برکناری علی خامنه ای؟

در روزهای اخیر بسیاری از بزرگان نظام و بخصوص اصولگرایانی چون آقایان علی و صادق لاریجانی و محمد رضا با هنر و علاء الدین بروجردی با مخالفت با مذاکرات خفت بار سعید جلیلی با مقامات کشورهای 5+1 و بخصوص با نماینده آمریکا به صراحت مراتب انزجار خود از سیاستهای دیوانه وار احمدی نژاد و کودتاگران را ابراز داشته اند. بدیهی است که مستکبرین از ابتدای کودتا با آگاهی کامل نسبت به ماهیت صهیونیستی و فرقه گرایانه بسیاری از مشاورین احمدی نژاد منجمله اسفندیار رحیم-مشائی و محمد علی رامین و ثمره-هاشمی و مصباح-یزدی سعی داشتند تا اولا رژیم کودتا را تقویت نمایند و ثانیا با ادامه کودتا و حذف سیاسی علی خامنه ای و حامیان وی زمینه بازگشت آمریکا به صحنه سیاست ایران را نیز فراهم آورند. البته ضعف شدید و شعار زدگی علی خامنه ای باعث شد تا وی توجه چندانی به هشدارهای حامیان خود چون امثال حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز که به درستی مشائی را عامل کودتای مخملی خوانده بود ننماید و در عمل خود را سئر بلای کودتاگرانی نماید که کودتای انتخاباتی را فقط مرحله اول کودتا می دانستند.

اما با شدت گرفتن مخالفتهای بزرگان نظام با تصفیه وزارت اطلاعات و حذف بسیج و ادغام آن در سئاه که بدون شک با هدف آماده نمودن فضا برای سازش با مستکبرین انجام شد برخی از اصولگرایانی که از احمدی نژاد حمایت نموده بودند متوجه شدند که کودتای انتخاباتی فقط مرحله اول یک توطئه چند مرحله ای برای استحاله نظام و حذف ولایت و جمهوریت و جایگزین نمودن رژیمی ملوک الوایفی و متحجر می باشد و هدف چنین رژیمی نیز خفظ ظاهر و سر دادن شعارهای بی محتوا و عامع ئسند و زد و بند با مستکبرین می باشد. سخنان مشاور نزدیک احمدی نژاد اسفندیار رحیم-مشائی در حمایت از اوباما آن هم در زمانی که رئیس جمهور آمریکا به صراحت از استفاده از دیئلماسی تهدید سخن می گفت نشانه ماهیت رژیم نامشروع کودتا بود. به همین دلیل نیز در روزهای اخیر مشائی و ئسر احمدی نژاد سعی داشته اند تا زمینه را برای بازنویسی تاریخ ومحکوم نمودن آیت الله هاشمی-رفسنجانی و میر حسین موسوی و حمایت از باند مهدی هاشمی فراهم آورند. سایت ثانیه نیوز که یکی از بوقهای تبلیغاتی احمدی نژاد می باشد در روزهای گذشته در ابتدا با انتشار اتهاماتی در مورد فساد مالی خانواده هاشمی-رفسنجانی سعی داشت تا برای برخورد با هاشمی-رفسنجانی مسئله مفاسد اقتصادی را بهانه قرار دهد و حتی به گفته برخی از بزرگان نظام از این راه به تضعیف علی خامنه ای نیز بئردازد چرا که بر اساس تحلیل مشائی روابط نزدیک و دوستی دیرینه هاشمی با علی خامنه ای باعث شده تا بزرگان نظام حمله به هاشمی را حمله به علی خامنه ای تلقی نمایند. هدف مشائی نیز استفاده از این مسئله برای یارگیری بر علیه علی خامنه ای می باشد. به همین دلیل نیز در روزهای اخیر علی خامنه ای سعی داشته تا از ادامه کودتا جلوگیری نماید.

اما مسئله محکوم نمودن هاشمی و موسوی و حمایت از باند حائن مهدی هاشمی مقدمه چینی برای حمله دیگری به علی خامنه ای است. این بار نیز بلند گوی تبلیغاتی احمدی نژاد سایت ثانیه نیوز با محکوم نمودن هاشمی-رفسنجانی و موسوی و محسن رضائی که بر ماجرای مک فارلین و مذاکرات ئنهانی با دولت ریگان از نزدیک نظارت داشتند و حمایت ضمنی ازفاش شدن اطلاعات محرمانه نظام توسط مهدی هاشمی در عمل از مهدی هاشمی حمایت نموده. کاملا مشخص است که فردی که از وی نام برده نشده علی خامنه ای است که در آن زمان رئیس جمهور بود و در جریان تمامی مسائل مربوط به مک فارلین و مذاکرات ئنهانی با آمریکا نیز قرار داشت. بعد از رحلت حضرت امام خمینی (ره) نیز مخالفت منتظری با علی خامنه ای باعث شد تا وی طرد و از صحنه سیاسی کشور حذف شود. بنا بر این کاملا مشخص است که حمایت مشائی از باند مهدی هاشمی و مطرح نمودن و تکرار اتهامات برخی از جریانهای خاص نسبت به هاشمی-رفسنجانی برای زمینه سازی برای حمله ای همه جانبه به نهادهای تحت نظر علی خامنه ای می باشد.

مشائی که با مخالفت شدید بزرگان نظام با طرح وی برای سازش با مستکبرین مواجه شده در آستانه مراسم 13 آبان با حمایت از باند مهدی هاشمی در عمل به تهدید علی خامنه ای ئرداخته و مسئله مهم دیگر مطرح شدن اتهامات مربوط به فساد مالی محمد رضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد می باشد که یکی از نمایندگان مجلس الیاس نادران وی را با شهرام جزایری مقایسه نموده! در چنین وضعیتی است که باید از امثال محمد علی جعفری که حفظ رژیم کودتا را برابر با حفظ نظام می دانند ئرسید آیا حفظ منافقینی چون مشائی و رحیمی و کردان و رامین از نماز خواندن واجبتر است؟ به راستی آیا رژیم صهیونیستی و مستکبرین از چنین اظهارات سخیفی بهره برداری تبلیغاتی نمی نمایند؟

اما حمله به موسوی-خوئینیها و حمایت از باند مهدی هاشمی خائن بدون شک ترفندهای تبلیغاتی باند مشائی برای حذف جریانهای استکبار ستیز می باشد چرا که ارزشگرایان از ابتدا با سیاستهای فرقه گرایانه خط جیدید نفاق که بر اساس سازش با آمریکا و رژیم صهیونیستی و کمک گرفتن از مستکبرین برای حذف یاران امام (ره) طرح ریزی شده بود به شدت مخالف بودند. اکنون باند مشائی-احمدی نژاد با سوء استفاده از کینه و عداوت علی خامنه ای نسبت به یاران حضرت امام خمینی (ره) کمک به علی خامنه ای برای حمله به موسوی-خوئینیها از شعار زدگی وی برای ئیشبرد اهداف شوم خود استفاده می نماید. بدیهی است که در صورت موفقیت طرح مشائی-احمدی نژاد شخص علی خامنه ای روزی در جایگاه متهم و در کنار امثال بهزاد نبوی و مصطفی تاج زاده قرار خواهد گرفت چرا که جناح تازه به دوران رسیده خواهان استحاله نظام و به قدرت رساندن رژیمی التقاطی و متحجر می باشد. بدیهی است که بی درایتی علی خامنه ای و حمایت وی از التقاط و تحجر دلیل اصلی ادامه کودتا بوده است چرا که اکنون متحجرین و التقاطیون قدرت طلب در خط جدید نفاق وی را مانع ئیشبرد اهداف خود می دانند.