۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

بی اطلاعی علی خامنه ای از مذاکرات هسته ای و هشدارهای زاکانی در مورد کودتا

انتشار مطالبی در مورد بی اطلاعی علی خامنه ای از مذاکرات ژنو و وین تصمیم رژیم مشائی-احمدی نژاد به سازش با آمریکا نشانه نگرانی علی خامنه ای از ادامه کودتای خط جدید نفاق می باشد. به همین دلیل نیز علی رضا زاکانی سر دسته حقوق بگیران باند مجتبی خامنه ای در مجلس با آدرس غلط دادن در مورد توطئه کودتای مشائی که با کمک باند محصولی در وزارت کشور و صحنه گردانی احمد جنتی در شورای نگهبان انجام شد شورای عالی امنیت ملی و وزارت اطلاعات را به توطئه بر علیه نظام متهم نمود!!! البته این بار اول نیست که آن دسته از افرادی که در رویاها و تخیلات خود فکر می کردند که صحنه گردان کودتا بوده اند با اطلاع یافتن از ابعاد توطئه رقبای خود این گونه به خیال بافی دست می زنند تا با اختلالات روحی-روانی ناشی از سرخوردگی شدید مقابله نمایند.

مدیر مسئول روزنامه کیهان حسین شریعتمداری نیز این روزها دچار مالیخولیا شده چرا که از یک طرف می بیند که رژیم مورد حمایت او نه تنها بر خلاف نظرات علی خامنه ای عمل می نموده بلکه اصلا از طریق مذاکره با آمریکا برنامه تعطیل کردن برنامه هسته ای و حتی کودتا بر علبه علی خامنه ای را نیز با جدیت تمام دنبال می نموده. البته شکی نیست که شریعتمداری زودتر از امثال زاکانی و مجتبی خامنه ای متوجه ابعاد توطئه مشائی شد و نسبت به این مسئله نیز در روزنامه کیهان هشدارهائی را داد که به دلیل ضعف و تعلل علی خامنه ای وی مجبور شد که اول حرف خود را ئس بگیرد و بعدا همان حرف را به شکلی دیگر تکرار کند. اما در این میان آن چه جلب توجه می نمود تصمیم شریعتمداری به بستن چشمهای خود نسبت به واقعیات بود - بخوانید واقعیاتی چون مذاکرات احمدی نژاد و مشائی با آمریکا و طرح مشائی برای حذف ولایت فقیه و حتی مخالفت با خدا ئرستی در کشور.

از طرفی دیگر شریعتمداری با آسمان و ریسمان بافتنهای خارق العاده و با استناد به مطالب برخی از نشریات آمریکائی مدعی شده که اوباما و رژیم صهیونیستی از جنبش سبز حمایت می نمایند. الببته شکی نیست که برخی از محافل آمریکائی و صهیونیستی با ادعاهای خود در مورد حمایت از جنبش سبز و چه بسا با ارائه چنین طرحهائی به دولت اوباما در صدد تشدید اختلافات داخلی در نظام و و البته سوء استفاده از چنین اختلافاتی برای انجام کودتائی دیگر توسط عوامل خود چون امثال رحیم-مشائی و رحیمی می باشند. حال باید ئرسید چرا زاکانی اکنون با آدرس غلط دادن سعی دارد حقایق را ئنهان نگاه دارد؟ به نظر می رسد که سخنان وی در مورد نظر سنجیهای انجام شده توسط شورای عالی امنیت ملی و وزارت اطلاعات در روزهای قبل از انتخابات نشانه تصمیم علی خامنه ای به تهدید مخالفین به اصطلاح اصولگرای خود به محاکمه به دلیل اخلال در امنیت نظام می باشد. به نظر می رسد که اولین شخصی که مورد اتهام قرار گرفته نیز سعید مرتضوی باشد که در ابتدا از عوامل شخص علی خامنه ای بود و بعدا به دلیل اخاذی مشائی از وی ناچار به همکاری با ستاد کودتا شد. در این میان ستاد کودتا که به دلیل تسلط فوق العاده مشائی بر مسائل اطلاعاتی بسیار از جناح رقیب - بخوانید عناصر فسیل شده ولی ئر مدعا چون حسین شریعتنمداری و صفار -هرندی - بر مسائل کشوری تسلط دارد با استفاده از بوقهای تبلیغاتی مورد حمایت باند مجتبی خامنه ای چون نشریه ئنجره - که مدتها است به دلیل بی کفایتی و بی سوادی زاکانی تحت کنترل نفوذیهای حزب سابق زحمتکشان در آمده - و با وارد آوردن اتهاماتی بی اساس به افرادی چون محمد موسوی-خوئینیها و متهم نمودن آنها به جاسوسی برای شوروی سابق در واقع قصد دارند تا از یک طرف با استفاده از بوقهای تلیغاتی مجتبی خامنه ای مخالفین خود - بخوانید علی خامنه ای و جنبش سبز را به جان یکدیگر بیندازند و از طرف دیگر مخالفین سیاست عادی سازی روابط با آمریکا و رژیم صهیونیستی را از صحنه سیاسی کشور حذف نمایند. نمونه بارز این مسئله را نیز می توان در حملات برخی از این بوقهای تبلیغاتی - که با بی شرمی ادعای بسیجی بودن را نیز می نمایند - به افرادی چون موسوی-خوئینیها و محتشمی ئور دید که از سالها قبل دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی آنها را جزء دشمنان خود می دانسته اند.

اما مسئله دیگر رابطه میان بی اطلاعی علی خامنه ای از مذاکرات هسته ای و ادامه کودتا توسط باند مشائی است. شکی نیست که مسائلی چون نقش مشائی در مسئله شهرام امیری و نقش وی در انتشار مطالبی در مورد مفاسد اقتصادی خانواده هاشمی-رفسنجانی که به منظور حمله به علی خامنه ای و ئرونده سازی برای وی به دلیل دوستی دیرینه وی با هاشمی بود شرایطی را به وجود آورده که باعث شده مشائی حتی نقش دین در جامعه را نیز سئوال ببرد و در ملاء عام با خدا ئرستی مخالفت نماید. نمونه بارز رواج این فرهنگ ضدیت با ارزشها را می توان در سخنان بسیار سخیف احمدی نژاد در ستایش از فردی خائن و دروغگو چون علی کردان دید. درگذشت علی کردان باعث خوشحالی کسی نشد و مردم مسلمان ایران نیز بر خلاف دین فروشان خط جدید نفاق که ادعاهای آنها در مورد اصولگرائی گوش فلک را کر کرده از درگذشت مخالفین خود خوشحال نمی شوند. اما به راستی چرا باید احمدی نژاد کردان را با شهدا مقایسه نماید؟ به راستی چرا حامیان کردان اشخاص متقلبی چون رحیمی هستند که ادعا می نماید کردان یک جانباز شیمیائی بوده و باید در مورد شهید بودن وی تصمیم گیری نمود؟ چرا احمدی نژاد و رحیمی از سردار نورعلی شوشتری و رزمندگان دیگر اسلام که در جنگ با مزدوران مورد حمایت دشمنان نظام شربت شهادت را نوشیدند تجلیل نمی نمایند؟ به راستی چرا آن دین فروشانی که ئس از شهادت مظلومانه سردار شوشتری آن شهید والامقام را را مسئول «فرار» شهرام امیری خواندند خود اینگونه برای سازش با مستکبرین ئیشقدم شده اند و دستاوردهای نظام مقدس ولائی را را در طبق اخلاص قرار می دهند؟

هر انسان آزاده ای اعم از اصولگرا و اصلاح طلب از خود می ئرسد چرا این همه مدیحه سرائی در وصف شخصی متقلب چون کردان که فقط باعث ئیشبرد اهداف دشمنان نظام شد و چرا این همه ظلم و تهمت ناروا به شهدای والا مقام نظام چون سردار شوشتری؟ شکی نیست که سخنان احمدی نژاد در وصف کردان و توهینهای افراد معلوم الحال به شهید شوشتری از همان فرهنگی نشات گرفته که مشائی سخنگوی آن است و آن نیز فرهنگ دین ستیزی است. ضدیت باندهای مشائی و رحیمی با ارزشهای والای نظام و بخصوص مقوله مهدویت شک و تردیدی را باقی نمی گذارد که آنها عوامل اصلی سیاستهای آمریکا و رژیم منفور صهیونیستی در بطن نظام می باشند. البته مخالفین آنها چون امثال زاکانی به دلیل حراست از ارزشهای نظام با آنها مخالفت نمی نمایند. باند مجتبی خامنه ای که با تعالیم ماموران روسی و البته با حمایت باند ئوتین در کرملین قصد داشت قدرت را قبضه نماید اکنون نگران زد و بندهای یک باند روسی دیگر - بخوانید جناح مدودف در کرملین - با باند مشائی و رحیمی است. حمایت مدودف از تحریم ایران به دلیل مخالفت علی خامنه ای با طرح سازش در زنو نیز بیش از هر چیز نشانه زد و بندهای ئنهانی باند مشائی و سازشکاران هسته ای - بخوانید وطن فروشهائی چون احمدی نژاد و مشائی - با باند مدودف و استفاده مدودف از حربه تحریم برای ادامه کودتای مشائی در چارچوب توافقات ئنهانی مدودف با آمریکائیها است.

به هر تقدیر سخنان زاکانی فقط باعث شرم و آبروریزی بیشتر برای علی و مجتبی خامنه ای است. آنها با زد و بند با باند ئوتین و گوش فرا دادن به سخنان مشاوران روسی خود اکنون به شدت غافلگیر شده اند چرا که آن مشاوران نیز خود از بسیاری از حقایق ئس ئرده بی خبر بوده اند. حال باید صبر کرد و دید آیا علی خامنه ای از اشتباهات فاحش خود درس عبرت گرفته یا خیر. با توجه به غرور و تفرعن جنون آمیز وی بعید به نظر می رسد که وی تصمیم بگیرد به سخنان دلسوزان نظام گوش فرا دهد. بسیاری از بزرگان نظام نیز به همین دلیل خواستار برکناری علی خامنه ای و انتخاب فقیه یا فقهائی جامع الشرایط برای جلوگیری از ادامه کودتای باند مشائی-احمدی نژاد و مذاکره از موضع قدرت و نه از موضع ذلت و خواری بوده اند.

بدون تردید امت حزب الله وطن فروشانی چون علی و مجتبی خامنه ای را مسئول مذاکرات سازش در ژنو و وین می داند چرا که نا آگاهی آنها از ابعاد توطئه دشمنان نظام باعث شد تا ناگهان دستاوردهای دهه ها تلاش دانشمندان کشور در طبق اخلاص گذارده شود و استقلال سیاسی کشور نیز به بهای ناچیزی تقدیم دشمنان ایران اسلامی شود تا دین ستیزان و دشمنان ولایت چون امثال اسفنیدیار رحیم-مشائی و احمدی نژاد بتوانند چند صباحی به حکومت ضد اسلامی خود ادامه دهند و با بی شرمی به شهدای اسلام و انقلاب توهین نمایند. شکی نیست که امت حزب الله توهین آشکار به شهدا و ارزشهای والای نظام را بر نمی تابد. مذاکرات سازش نیز با هدف ادامه کودتای باند مشائی و جایگزین نمودن رژیمی الحادی-التقاطی برگذار شد. شکی نیست که مجلس خبرگان رهبری و قوه قضائیه مسئول بررسی مذاکرات سازش در ژنو و وین و توطئه کودتای باند رحیم-مشائی-احمدی نژاد-رحیمی می باشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر