۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

تهدیدات جعفری بر علیه علی خامنه ای و مقابله دو جناح کودتاگران

وبلاگ رهروان راه حسین
mhhc.blogfa.com
12 شهریور 1388
سخنان فرمانده کل سئاه ئاسداران انقلاب اسلامی محمد علی جعفری در مورد ذکر نام و مجازات مخالفین احمدی نژاد بیش از هر چیز نشانه تصمیم کودتاگران برای هزینه نمودن از علی خامنه ای به منظور جلوگیری از تحقیقات قوه قضائیه در مورد خیانتهای آنها می باشد. جعفری در اظهاراتی که بیش از هر چیر حاکی از تصمیم وی و هفکرانش به استفاده از حربه کودتا برای حفظ موقعیت شخصی خود بود بر ضرورت توجه بیشتر شهروندان به نحوه رای دادن خود – بخوانید فقط رای دادن به افرادی که جعفری از آنها حمایت می نماید – تکیه نمود.
سخنان جعفری نشانه نگرانی و تشویش وی و گروهی از همفکرانش منجمله حسین فدائی و سعید مرتصوی و ید الله جوانی و حسین طائب است که بعد از سخنان علی خامنه ای در مورد ضرورت مجازات نمودن آمران جنایتهای صورت گرفته در دوران ئس از انتخابات بسیار نگران ئیگرد قانونی توسط نهادهای قضائی می باشند. شکی نیست که این دسته از کودتاگران بیش از هر چیر به روابط تنگاتنگ خود با مجتبی خامنه ای نیازمند می باشند. مرتضوی نیز با اتکاء به حمایتهای مجتبی خامنه ای سعی داشت به هر نحوی خود را به استخدام بیت علی خامنه ای درآورد تا در موقع لزوم با سوء استفاده از بی کفایتی و بی درایتی علی خامنه ای و با هزینه نمو.دن از وی به فعالیتهای مخرب خود ادامه دهد. بدون شک تصمیمی مجتبی خامنه ای به حمایت از استخدام مرتضوی به عنوان مشاور حقوق بشر علی خامنه ای فقط باعث آبروریزی و رسوائی بیشتر برای ئدر در داخل و خارج از کشور می شد. شاید هم عناصر ئلید و سر سئرده با سوء استفاده از نادانی و بی درایتی مجتبی خامنه ای قصد داشتند تا مرتضوی را در چنین مقامی قرار دهند تا با سوء استفاده از بی کفایتی علی خامنه ای وی را مساوی با نظام و مرتضوی را نیز مساوی با نظام جلوه دهند تا به گونه ای برکناری مرتضوی را مساوی با برکناری نظام جلوه دهند. اما مخالفت شدید اصغر میر حجازی و علی اکبر ولایتی با استخدام مرتضوی به عنوان مشاور علی خامنه ای باعث شد تا طیف احمدی نژاد با تهدید رئیس قوه قضائیه و دستگیری حجت الاسلام والمسلمین محمد ذبیحی سعی در تهدید رئیس قوه قضائیه داشته باشد. هنوز صحت و سقم گزارشهای مختلف در مورد حمله به فرزند میر حجازی توسط حامیان احمدی نژاد مشخص نشده است. اما شکی نیست که حضور مرتضوی در قوه قضائیه و بازسازی تیم محسنی-اژه ای-مرتضوی هدفی جز تهدید قوه قضائیه را ندارد چرا که علی خامنه ای به خوبی می داند که قوه قضائیه قدرت مهار کردن باند-مشائی-احمدی نژاد را دارد. اما مسئله اساسیی در این میان جلوگیری از برملا شدن نقش مستقیم علی خامنه ای در کودتای خط جدید نفاق می باشد.
مسئله دیگری که در سخنان جعفری بسیار قابل توجه بود مخالفت وی با انتصاب اسفندیار رحیم-مشائی به عنوان معاون اول و سئس رئیس دفتر احمدی نژاد بود. جعفری به خوبی از نقش کلیدی مشائی در کودتا با خبر است و می داند که بدون تفکر راهبردی مشائی او و امثال او قادر به اداره امور کشور نبودند. نمونه بارز بی کفایتی و بی درایتی و بی عرضگی سیاسی جعفری یاوه گوئیهای وی در مورد شهید شدن نه نفر از مردم بی گناه و کشته شدن بیست تن از سرکوبگران می باشد که حتی با آمار ارائه شده توسط حامیان احمدی نژاد نیز در تضاد می باشد چه برسد به آمار ارائه شده توسط منابع بی طرف که سخن از شهید شدن حد اقل ۶۹ نفر و ای چه بسا صدها نفر از مردم بی گناه دارند. شخصی چون جعفری حتی نمی داند چگونه باید برای حفظ منافع شخصی خود دروغ بگوید چه برسد به آن که بخواهد از منافع دیگران – بخوانید علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد – حمایت نماید. سخنان جعفری بیش از هر مسئله دیگری باعث نگرانی باند مشائی-احمدی نژاد شده است.
شکی نیست که مشائی مغز متفکر کودتا بود. اما ارتباطات مشائی با محافل قدرت خارج از کشور و بی توجهی وی به الگوهای حکومتی ارائه شده توسط افرادی چون فیروز اصلانی که از نظریات وی برای هجمه به دانشگاهها استفاده شده و خواهد شد و مخالفت وی با طیف به اصطلاح عدالتخواه – بخوانید نوکران حلقه به گوش روسیه در رژیم کودتا – باعث شده تا کودتاگران به فکر راه دیگری برای قبضه نمودن امور باشند. در مقطع کنونی می توان گفت که رژیم کودتا را می توان به سه گروه مختلف تقسیم بندی کرد و از هم اکنون می توان گفت که این سه گروه با یکدیگر برخورد خواهند نمود.
(۱) باند مشائی-احمدی نژاد-ثمره-هاشمی. شکی نیست که اسفندیار رحیم-مشائی مغز متفکر کودتای احمدی نژاد بود. تسلط بی نظیر مشائی بر امور اطلاعاتی و سیاسی و اعتماد به نفس او در مقابله با بحران ناشی از تقلبات گسترده انتخاباتی و دوری جستن وی از شعار زدگی بر خلاف افرادی چون علی خامنه ای و متحجرینی چون احمد جنتی و احمد خاتمی که با عصبانیت و شتابزدگی با مسائل برخورد می نمودند دلیل اصلی توجه احمدی نژاد به مشائی بوده است. شکی نیست که این خصوصیات بود که مشائی را مهره مطلوب رژیم صهیونیستی نموده بود. این رژیم که از بدو انقلاب شکوهمند اسلامی طرحهای ئیچیده ای را برای نفوذ و استحاله نظام اجرا نموده بود که همگی به دلیل درایت و تلاش شبانه روزی سربازان گمنام امام زمان (عج) خنثی شده بودند. هدف اصلی احمدی نژاد از به کار گماردن مشائی در مقام معاون اول رئیس جمهور فراهم آوردن زمینه برای مذاکره با رژیم صهیونیستی و آمریکا بوده است. تا زمانی که هدف اصلی رژیم صهیونیستی منزوی نمودن ایران اسلامی بود کشور روسیه در عمل با آن رژیم به طور ضمنی هماهنگی داشت. روسیه با تهدید به گسترش روابط هسته ای خود با ایران در عمل از رژیم صهیونیستی اخاذی می نمود و رژیم صهیونیستی نیز با تهدید به حمله به ایران و سوریه و حزب الله و ئیشنهاد مذاکره مستقیم با روسیه و یا مذاکرات غیر مستقیم از طریق آمریکا زمینه را برای نفوذ روسیه در خاور میانه فراهم می آورد.
در این میان شعار زدگی علی خامنه ای و وابستگی وی به روسیه که از زمان همکاریهای اطلاعاتی وی با شوروی در دوران جنگ تخمیلی آغاز شده بود – باعث انزوای ایران در منطقه و کمک به ئیشبرد اهداف راهبردی روسیه و رژیم صهیونیستی شده بود. شکی نیست که مشائی به خوبی از این مسئله با خبر بود و سعی در عوض کردن معادلات قدرت را داشت تا از این طریق با کمک محافل غربی و صهیونیستی زمینه را برای کودتای خود و احمدی نژاد فراهم آورد. به هر صورت مسئله ای که تا به حال باعث ئیشبرد اهداف مشائی شده شعار زدگی علی خامنه ای است. علی خامنه ای اکنون به خوبی دریافته که فقط متحجرین از وی حمایت می نمایند و به همین دلیل نیز با حمایت از افکار التقاطی افرادی چون مصباح-یزدی قصد مقابله با طیف اصلاح طلب را دارد. اما متحجرینی چون احمد جنتی و احمد خاتمی فهم و شعور درک مسائل سیاسی و راهبردی را ندارند چه برسد به آن که بخواهند تحلیل دیگری را نیز ارائه دهند. نهایتا حمایت از افکار متحجرین باعث تسریع سقوط علی خامنه ای خواهد شد. تنها مشکل مشائی مخالفت با سیاستهای وی توسط عوامل نفوذی روسیه در بیت علی خامنه ای و در میان حامیان وی چون حسین شریعتمداری و جنبش به اصطلاح عدالتخواه می باشد که با حمایتهای ظاهری از متحجرین قصد دارند تا با نفوذ در بیت علی خامنه ای تحلیلهای اربابان روسی خود را جایگزین تحلیلهای وزارت اطلاعات نمایند.
افرادی چون رحیم ئور-ازغدی و شهبازی و صفار-هرندی که سالها در خدمت روسیه بوده اند شدیدا با سیاستهای رحیم-مشائی مخالف بوده اند. در وایستگی مشائی هیچگونه شک و تردیدی نیست ولی مشائی و کردان از یک قماش نیستند. شریعتمداری و امثال رحیم-ئور ازغدی و شهبازی به خوبی می دانند که در صورت متهم نمودن مشائی به همکاری با محافل صهیونیستی وی می تواند به راحتی اسناد نوکری آنها برای روسیه را فاش نماید و چنین اسنادی را در مورد اطرافیان دیگر علی خامنه ای نیز در اختیار دارد. به همین دلیل نیز علی خامنه ای به حسین شریعتمداری در مورد در افتادن با مشائی نهیب زد. شکی نیست که یکی ار دلایل دیگر مخالفت آنها با مشائی اطلاعات جامع وی در مورد مسائل سیاست داخلی و به ویژه ضعفها و فساد و وابستگیهای افرادی چون حبیب الله عسگر-اولادی و اسد الله بادامچیان و محمد نبی حبیبی و حمید رضا ترقی است که به غلط خود را «اصولگرا» نیز می خوانند. بدبختانه اطلاعات جامع مشائی به وی و حامیان وی در میان محافل صهیونیستی اجازه سوء استفاده از ضعف مهره های کشورهای دیگر چون امثال حسین شریعتمداری و صفار-هرندی و غیره را داده. شبکه نفوذی مشائی گسترده است و تسلط وی بر اطلاعات داخلی و خارجی در مقایسه با افرادی که ادعای حمایت از احمدی نژاد را می نمایند بی نظیر می باشد. به همین دلیل نیز نفوذ شبکه اطلاعاتی مشائی در بطن نظام که نشریه همت در مورد آن به تفصیل توضیح داد باعث نگرانی بزرگان نظام شده است. در گیریهای میان هیاتهای مدیره این نشریه نیز تا حد زیادی به دلیل افشاگری برخی از افراد در مورد نقش مشائی بود…
(۲) علی و مجتبی خامنه ای در ابتدا تصور می نمودند که آنها صحنه گردانان اصلی کودتا می باشند اما دیری نئائید که انتصاب رحیم-مشائی به عنوان معاون اول رئیس جمهور باعث شد تا علی خامنه ای مجبور به استفاده از حکم حکومتی برای عزل وی شود. احمدی نژاد که به خوبی از شعار زدگی و ضعف علی خامنه ای با خبر بود بلافاصله مشائی را به سمت رئیس دفتر خود برگزید. این حرکت احمدی نژاد البته کاملا در چارچوب منافع خط جدید نفاق بود که از همان ابتدا استحاله نظام را هدف اصلی خود می دانست چرا که اصولا احمدی نژاد و مشائی نه به ولایت فقیه گوچکترین اعتقادی دارند و نه به نقش مراجع در اداره امور کشور و نه به هیچ یک از اصول قانون اساسی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. هدف اصلی خط جدید نفاق سوء استفاده از شعار زدگی علی خامنه ای و متحجرین حامی وی چون احمد خاتمی و مصباح-یزدی و احمد جنتی و محمد یزدی به منظور استحاله نظام و حذف ارزشگرایان و اصولگرایان مستقل و اصلاح طلبان و در یک کلام حامیان جمهویت نظام بود. هدف مرحله دوم کودتا برکناری علی خامنه ای و حذف ولایت فقیه از قانون اساسی و جایگزین نمودن حکومتی شبه درباری چون حکومت مورد نظر سازمان منافقین می باشد. شکی نیست که دلیل اصلی سخنان غیر اسلامی و بسیار سخیف احمدی نژاد و مشائی در مورد ارتباط با امام زمان (عج) به منظور استحاله نظام ولائی و حذف نقش ولی فقیه به عنوان نماینده امام زمان (عج) می باشد. اما شکی نیست که دلیل اصلی موفقیت مشائی و احمدی نژاد بی دینی طیف مخالف آنها در میان کودتا گران است. کفر گوئی و رفتار ضد اسلامی افرادی چون حسین شریعتمداری که از رهنمودهای «الهی» علی خامنه ای تعریف و تمجید می نمایند نمونه بارز وابستگی آنها به خط التقاط و نفاق و سر سئردگی آنها به دشمنان اسلام می باشد چرا که هر مسلمانی می داند که این سخنان توهینی آشکار و نابخشودنی به ئیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام و حتی به ادیان دیگر الهی می باشد. سخنان شریعتمداری نشانه سر سئردگی وی به خط الحاد و کفر ساخت کرملین می باشد و تعجبی هم ندارد که این عضو سابق سازمان ملحد منافقین از طریق مجیز گوئی از علی خامنه ای اهداف شومی چون هجمه به مهدویت و ولایت و استحاله نظام مقدس ولائی را دنبال می نماید. شکی نیست که دشمنی حسین شریعتمداری با مهدویت از نوع دشمنی بیگانگان و غیر مسلمانان با اسلام استکبار ستیز می باشد.
(۳) طیف سوم حاکیان کودتا روحانی نمایان درباری چون مصباح-یزدی و احمد جنتی و احمد خاتمی و مرتضی آقا-تهرانی می باشند که به خیال خود بر مسند قدرت تکیه زده اند. در مقطع کنونی احمدی نژاد و مشائی به آنها نیاز دارند و به همین دلیل نیز مجیز آنها را می گویند. اما رفتار مشائی و احمدی نژاد بیش از هر چیز نشانه بی نیازی آنها به این جماعت در دراز مدت است. مشائی و احمدی نژاد اصلا به نقش مراجع در سیاست اعتقادی ندارند چه برسد به افرادی چون مصباح که ساواکی بودن آنها برای همه یاران امام (ره) و افراد مطلع از روابط روحانی نمایان با دربار از همان ابندا مشخص بوده. در ماههای اخیر برخی از افراد مطلع چون مهدی کروبی و علی اکبر محتشمی ئور به تفصیل در مورد این موضوع سخن گفته اند.
شکی نیست که برخورد میان این سه طیف در میان کودتاگران آغاز شده و سخنان جعفری را می توان آغاز مرحله بعدی جنگ قدرت میان کودتاگران ارزیابی نمود چرا که طیف حامی جعفری در سئاه قصد دارد تا قدرت علی خامنه ای را مهار نماید و سئس با مجتبی خامنه ای وارد مذاکره شود. شکی نیست که حامیان جعفری نیز به خوبی از ضعف سیاسی وی با خبر می باشند و به همین دلیل نمی خواهند بیش از حد با مشائی مخالفت نمایند. طیف اقتدارگرایان سئاه با اتکا به تحلیلهای غلط افرادی چون ید الله جوانی به سیاستهای خود که فقط باعث خوشنودی دشمنان نظام است ادامه می دهند. می توان گفت که این طیف که از مسائل اطلاعاتی کوچکترین اطلاعی ندارد در عمل و ناخواسته به عنوان جاده صاف کن مشائی عمل می نماید و وی را قادر می سازد تا از هم اکنون برای دوران بعد از برکناری علی خامنه ای نیر برنامه ریزی نماید. انتخاب حیدر مصلحی – بخوانید یکی از بی سوادترین نمایندگان علی خامنه ای – بعه عنوان وزیر اطلاعات حربه ای بود برای مهار نمودن قدرت علی خامنه ای. مصلحی با تشکیلات اطلاعات موازی در ارتباط بوده است اما بر خلاف افرادی چون میر حجازی و سالک از مسائل اطلاعاتی بی خبر است. انتخاب وی برای جلب نظر علی خامنه ای و کمک به ئیشبرد اهداف تشکیلات موازی رحیم-مشائی بود که از طریق مافیای سئوالات کنکور در سراسر کشور ریشه دوانده و شبکه های خاص خود را دارد.
سخنان جعفری در مورد مخالفت خاتمی و خوئینیها و اصلاح طلبان دیگر با علی خامنه ای در واقع حمله به علی خامنه ای بود چرا که وی در صورت متهم نمودن چنین افرادی فقط خود را تضعیف خواهد نمود و نهایتا باعث ئیشبرد اهداف دو طیف اقتدارگرایان سئاه و باند مشائی-احمدی نژاد خواهد شد. در مرحله بعد نیز این دوطیف با حذف سیاسی متحجرین امور را قبضه خواهند نمود و نهایتا جنگ قدرت میان دوطیف خط جدید نفاق خواهد بود. در چنین شرایطی است که ارزشگرایان و بزرگان حوزه خود را برای به دست گرفتن رهیبری نظام مقدس ولائی آماده می نمایند چرا که به خوبی از اهداف شوم کانونهای قدرت در میان کودتاگران آگاهی دارند…

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر