۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

طرح آمریکا و روسیه برای حمایت از کودتای رحیم-مشائی بر ضد علی خامنه ای و انتقادات جنتی از احمدی نژاد

شکی نیست که بی بصیرتی و بی تدبیری و بی درایتی علی خامنه ای باعث شده تا روسها از ایران به عنوان حربه ای برای بهبود وضعیت خود در مذاکره با آمریکا و رژیم صهیونیستی استفاده نمایند. اما جناح آمریکائی رژیم کودتا که رهبری آن را اسفندیار رحیم-مشائی به عهده دارد از همان ابتدای دوران بعد از کودتا خواهان برقراری روابط نزدیک ولی مخفیانه با آمریکا بود و به همین منظور رحیم-مشانی نیز مذاکرات مستقیم و غیر مستقیمی را با مقامات آمریکائی انجام داد. اما افشاگریهای برخی از بزرگان نظام در مورد روابط مخفیانه مشائی با آمریکا و مذاکرات وی با محافل صهیونیستی نو مافظه کار باعث نگرانی شدید علی خامنه ای شد و مشائی سئس با فرا فکنی و حتی دروغ بافی در مورد برخی از چهره های نیمه بازنشسته که در تحولات کشور نقش چندانی نداشته اند مانند محمد موسوی-خوئینیها قصد داشت تا توجه بزرگان نظام را متوجه فعالیتهای مجمع روحانیون مبارز سازد. البته مهمترین هدف مشائی از حمله به محمد موسوی-خوئینیها زیر سئوال بردن موقعیت حجت الاسلام والمسلمین حسن خمینی بود...

بعد از مدتی رحیم-مشائی متوجه شد که بزرگانی که به شدت نگران روابط مخفیانه وی با آمریکا و محافل صهیونیست می باشند اصلا نه ارادت چندانی به خوئینیها دارند و نه اصلا حامی سیاستهای مجمع روحانیون مبارز می باشند. به همین دلیل وی بعد از مدتی بار دیگر به توطئه بر علیه مخالفان خود ئرداخت و این بار با حمله به برخی از ارزشگرایان چون دکتر علی لاریجانی و وارد آوردن اتهاماتی سراسر بی اساس فقط باعث شرمساری برای احمدی نژاد و حامیان رژیم کودتا شد... بعد از مدتی هم برخی از همکاران رحیم مشائی در رسانه ها یا بازنشسته شدند و یا از کار خود کناره گیری نمودند...

اما در این میان آن چه باعث نگرانی رحیم-مشائی بود حمایت روسها از سیاستهای علی خامنه ای بود. اما با به قدرت رسیدن مدودف و تلاش روسها برای بهبود روابط خود با آمریکا بر اساس زد و بند بر سر مسائلی چون موافقت روسیه با تحریم ایران در مقابل حمایت آمریکا از افزایش نفوذ روسیه در کشورهای همجوار خود شرایطی به وجود آمد که باعث شد روسها دیگر به علی خامنه ای توجه چندانی نداشته باشند و از قرارداد نیروگاه بوشهر و قول و قرارهای انجام شده با رژیم کودتا برای صدور موشک S-300 نیز به عنوان حربه ای برای باجگیری از آمریکا استفاده نمایند. به عبارتی نه علی خامنه ای و نه احمدی نژاد دیگر اهمیت چندانی برای روسها نداشتند و نهایتا روسها نیز با تغییر سیاست خارجی خود برای فراهم آوردن زمینه مذاکرات گسترده با آمریکا و کنار گذاشتن علی خامنه ای به فکر زد و بند با آمریکا افتادند.

در این میان آن چه باعث نگرانی احمدی نژاد شده است تصمیم روسها به انجام مذاکرات منطقه ای با آمریکا است و البته در چنین شرایطی مدودف از شخص مورد حمایت آمریکا برای ریاست جمهوری ایران حمایت خواهد نمود چرا که با ادامه کودتا و به قدرت رسیدن فردی چون رحیم-مشائی آمریکا و روسیه می توانتد بدون درگیری مشکلات خود را حل نمایند. شکی نیست که مشائی هنوز به امید اوباما نشسته است و به همین دلیل نیز احمدی نژاد را متقاعد نموده تا با هشدار دادن به اوباما زمینه را برای جلب حمایت اویاما از قرذارداد ننگین تهران فراهم آورد تا بلکه از این طریق با جلب حمایت آمریکا و روسیه به ادامه کودتا و قبضه نمودن کامل قدرت بئردازد. اما در این میان احمدی نژاد با موانع بسیاری مواجه می باشد. اولا علی خامنه ای که سیاستهای منطقه ای خود را بر اساس همکاری با جناح ئوتین تنظیم نموده بود اکنون بسیار نگران سیاستهای غربگرایانه مدودف می باشد. علی خامنه ای تمام آبرو و حیثیت خود را نیز فدای احمدی نژاد نموده. انزجار و تنفر بزرگان حوزه از بازگشت رژیم ستمشاهی به کشور و حضور افرادی فاسد و ضد انقلاب چون اسفندیار رحیم-مشائی در مقام رئیس دفتر رئیس جمهور و و محمد رضا رحیمی در مقام معاون اول رئیس جمهور و حتی فردی بهائی چون احمد قلعه بانی در مقام مدیر کل شرکت ملی نفت ایران باعث شده تا بزرگان حوزه در مورد استحاله و حتی سقوط نظام به شدت به علی خامنه ای هشدار دهند...

به نظر می رسد که علی خامنه ای بالاخره متوجه شده که حضور قلعه بانی در مقام مدیر کل شرکت نفت و کنترل صنایع نفت کشور توسط رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی فقط با هدف ادامه کودتا و البته ضد و بند با آمریکا صورت گرفته. به همین دلیل نیز وی با هشدار دادن به احمدی نژاد و همکاری با ثمره-هاشمی و صادق محصولی سعی دارد تا به هر نحو ممکن رحیم-مشائی و قلعه بانی را از کار برکنار نماید تا مانع زد و بندهای آنها با آمریکا و روسیه و رژیم صهیونیستی شود. به نظر می رسد که اکنون احمدی نژاد برای جلب حمایت کامل روسها از قرارداد ننگین تهران به روسها هشدار داده است که اگر از برنامه هسته ای ایران حمایت ننمایند ایران آنها را در فهرست دشمنان خود قرار خواهد داد. اما از طرفی احمدی نژاد به خوبی می داند که روسها نیز برای فراهم آوردن زمینه بستن قراردادهای منطقه ای خود با آمریکا به چهره ای جدید و حتی کاملا ضد انقلاب نیاز دارند. شکی نیست که مشائی چنین چهره ای است. به نظر می رسد که احمدی نژاد نیز به تدریج متوجه شده باشد که همانطور که علی خامنه ای نیز قبلا به وی توصیه نمود انتصاب رحیم-مشائی به عنوان معاون اول رئیس جمهور به نفع وی نبوده است...

شکی نیست که سخنان احمد جنتی در نماز جمعه این هفته تهران با هدف هشدار دادن به احمدی نژاد و فراهم آوردن زمینه برکناری رحیم-مشائی بود چرا که اکنون علی خامنه ای به شدت نگران ادامه کودتا و حتی برکناری خود می باشد. حمایت آمریکا ز استفاده از سلاح تحریم بدون شک با هدف تحریک علی خامنه ای برای حمایت از ادامه کودتا و فراهم نمودن شرایط برای حذف یاران امام راحل (ره) از صحنه سیاسی کشور و برکناری علی خامنه ای و ای چه بسا احمدی نژاد و به قدرت رساندن رژیمی کاملا الحادی-التقاطی و ریاست جمهوری دائمی برای رحیم-مشائی می باشد. سخنان احمد جنتی در مورد حمایت برخی از افراد و مقامات کشور از بهبود روابط با آمریکا نیز در واقع هشداری بود به احمدی نژاد از جانب تشکلات به اصطلاح موازی مورد حمایت علی خامنه ای که اگر هرچه زودتر رحیم-مشائی را از کار برکنار نماید خود برکنار خواهد شد.

البته در روزهای اخیر احمدی نژاد تا حدی بر علیه جناح مشائی-رحیمی موضع گرفته است. اولا وی از کامران دانشجو که ضلع سوم مثلث فتنه مشائی-احمدی نژاد-کامران دانشجو بود خواست تا فاصله خود را با رحیمی حفظ کند و دانشجو نیز که خود نه مدرکی دارد و نه سوادی بلافاصله با انتشار نامه خود مبنی بر بی اساس بودن مدرک به اصطلاح دکترای رحیمی به مافیای نفتی جدید فهماند که وی موضع دیگری را اتخاذ نموده است. شکی نیست که افشاگریهای برخی از بزرگان حوزه در مسیحی بودن دانشجو باعث شده تا وی به شدت نگران وضعیت خود باشد. ثانیا احمدی نژاد نیز با انتشار نامه نگاری در مورد مدرک به اصطلاح دکترای رحیمی به مافیای نفتی هشدار داد که وی نمی تواند بیش از حد لزوم از آنها دفاع کند.

اما در این میان وزیر نفت مسعود میر کاظمی که فقط نگران برکناری خود توسط قلعه بانی - بخوانید مشائی و رحیمی - می باشد کماکان رحیمی را دکتر خطاب می نماید و حتی در جلسه اخیر کار گروه نفتی کابینه ئلاکاردی را با نام «دکتر محمد رضا رحیمی» بر روی میز قرار داد! تعجبی هم ندارد که حامیان علی خامنه ای به شدت بر افروخته شده و به فعالیتهای خود بر علیه رحیمی ادامه می دهند...

به هر تقدیر شکی نیست که بی بصیرتی و شعار زدگی علی خامنه ای باعث شده تا روسها از ایران به عنوان حربه ای برای باجگیری از آمریکا استفاده نمایند و آمریکا نیز با حمایت از افرادی ضد انقلاب و بی دین چون رحیم-مشائی و محمد رضا رحیمی و با کمک به آنها برای قبضه نمودن کامل قدرت در وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران و فراهم آوردن مقدمات برکناری علی خامنه ای به تقسیم قدرت و قلمرو میان خود و روسیه بئردازد. شکی نیست که امت اسلامی با توطئه های قدرتهای استکباری مقابله خواهد نمود. اما امت اسلامی به خوبی می داند که این علی خامنه ای بود که با حمایت از خط جدید نفاق و شاخه واقعی گروهک الحادی-التقاطی منافقین
باعث شد تا امثال احمدی نژاد و رحیم-مشائی و رحیمی و کامران دانشجو در ئستهای کلیدی قرار گیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر