۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

حسن فیروزآبادی و طاغوت گرائی خط جدید نفاق

سخنان رئیس کل ستاد مشترک ارتش حسن فیروز ابادی در مخالفت با وحدت اسلامی و تاکید وی بر ضرورت باز تعریف مفهوم سیاست و سیاستمداری حاکی از تصمیم خط جدید نفاق به ادامه کودتا برای محاکمه آقایان محمد خاتمی و مهدی کروبی و میر حسین موسوی است. همانطور که نگارنده این سطور قبلا نیز هشدار داده بود رئیس دفتر محمود احمدی نژاد اسفندیار رحیم-مشائی سعی دارد تا با ادامه کودتا و حذف سیاسی جناحهای اصلاح طلب و به ویژه اصولگرایان منتقد قدرت را برای رژیم کودتا قبضه نماید و در نهایت برای ریاست جمهوری خود نیز زمینه سازی نماید.

اما در این میان نقش حسن فیروز ابادی بسیار جالب توجه است. بی عرضگی و بی تدبیری فیروز آبادی زبانزد خاص و عام است و در روزهای اخیر نیز بسیاری از سئاهیان با علام برائت از وی در نزد بزرگان نظام هشدار داده اند که هدف اصلی تحرکات وی که زیر نظر علی خامنه ای صورت می گیرد جلوگیری از کودتای رحیم-مشائی می باشد. این مسئله باعث تعجب بسیاری از اصولگرایان شده است چرا که اصولا مواضع علنی فیروزآبادی تفاوت چندانی با مواضع مشائی ندارند. این مسئله بخصوص در حوضه سیاست خارجی بسیار قابل توجه است. برای مثال فیروز ابادی نیز مانند مشائی از واقع بینی باراک اوباما سخن گفته بود و مسئله فلسطین را نیز از زاویه منافع ملی و نه از زاویه منافع امت و ملل اسلامی مورد بررسی قرار داده بود و شکی نیست که این سخنان وی نیز فقط باعث خوشحالی رژیم صهیونیستی و بخصوص افراطیون حزب مستکبر لیکود شد. حال سئوال اساسی این است که چرا فیروزابادی در روزهای اخیر مرتبا سعی دارد تا مسائل جناحی را وارد تجزیه و تحلیلهای خود نماید. شکی نیست که از نظر قانونی و حقوقی سخنان فیروزابادی نقض آشکار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شوند. از نظر حقوقی می توان گفت که سخنان وی در مورد ضرورت تعطیل نمودن برخی از احزاب و اجازه فعالیت دادن به احزاب مورد تائید وی مصداق بارز توطئه برای براندازی نظام محسوب می شود. در واقع این فیروزابادی و فیروزآبادیها - بخوانید دفتر علی خامنه ای - هستند که هر روز در حال توطئه برای استحاله نظام می باشند و خود را تجسم عینی نظام می دانند. چنین طرز تفکری نیز مصداق بارز بت ئرستی و در یک کلام تشکیل رژیمی طاغوتی محسوب می شود.

هدف اصلی انقلاب شکوهمند اسلامی نابودی رژیم طاغوت بود. در رژیم طاغوت نیز شاه مخالفت با خود را نعوذ باالله مخالفت با خدا می دانست و بالاخره نیز با منحل نمودن احزاب سیاسی در کشور و تشکیل نظامی تک حزبی در عمل به ملت ایران گفت که وی تجسم عینی ارده ملی است. بدبختانه علی خامنه ای و مزدوران دربار وی چون حسن فیروز آبادی نیز در همان مسیری حرکت می کنند که در نهایت باعث سقوط شاه و رژیم ستمشاهی شد. علی خامنه ای نیز به دلیل قدرت ئرستی و ندانستن تفاوت نظام مقدس ولائی و نظامهای سلطنتی و موروثی سعی دارد با کمک مشتی روحانی نمای متحجر و بی سواد و یا خائن و ساواکی چون مصباح-یزدی و مرتضی آقا-تهرانی و احمد جنتی و احمد خاتمی و عده ای بله قربان گو چون حبیب الله عسگر-اولادی و اسدالله بادامچیان که به دلیل منافع مالی خود جرات مقابله با وی را ندارند به هر نحوی مجتبی خامنه ای را به عنوان جانشین خود معرفی نماید. بدیهی است که در نظامی که یاران امام راحل (ره) و یا حتی مسئولین طراز اول نظام ئستهای کلیدی را در اختیار داشته باشند شخصی بی عرضه و بی درایت چون مجتبی خامنه ای که اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور حتی عکس وی را نیز ندیده اند نمی تواند ناگهان به عنوان رهبر وارد صحنه سیاسی کشور شود. به همین دلیل نیز علی خامنه ای قصد دارد با حذف تمامی افرادی که ممکن است حتی قادر به مقابله با مجتبی باشند مقدمات جانشینی وی را فراهم آورد. به همین دلیل نیز افرادی چون حسن فیروز ابادی که خود به دلیل تملق گوئی از علی خامنه ای ترفیع یافته اند مامور می شوند تا با حمله به یاران امام (ره) و باز تعریف معنی سیاست در کشور در عمل زمینه را برای تشکیل رژیمی طاغوتی و ستمشاهی فراهم آورند.

اعمال علی خامنه ای در ماههای اخیر نظریه وابستگی وی به انجمن حجتیه را در دوران قبل از انقلاب به اثبات می رساند. آیا علی خامنه ای عنصر نفوذی حجتیه بوده است و برای رخنه در بطن نظام و نهایتا استحاله نظام و تشکیل رژیمی ضد ولائی و طاغوتی ماموریت داشته است؟ این سئوالی است که امروز بسیاری از علما و بزرگان حوزه از خود و یکدیگر می ئرسند. آن چه مسلم است ارتباطات وی در دوران قبل و حتی بعد از انقلاب با عناصر نفوذی انجمن حجتبه و افراد التقاطی چون حبیب الله آشوری می باشد. در میان اعضای خانواده علی خامنه ای نیز افرادی چون علی تهرانی سوابق همکاری با منافقین و گروهکهای التقاطی و مهمتر از همه خیانت به نظام و همکاری با رژیم بعث عراق و صدام حسین را در کارنامه سیاه خود دارند.

با توجه به موارد فوق می توان گفت که حسن فیروزآبادی نیزمانند دژخیمان ئلید دربار رژیم ستمشاهی هدفی جر ئیشبرد اهداف شخصی خود را ندارد. اما چرا فیروز آبادی از طریق فرا فکنی و مخالفت با وحدت بزرگان نظام و حتی حمایت علنی از نفاق در بطن نظام قصد ئیشبرد اهداف علی خامنه ای را دارد؟ چرا وی با مخالفت با طرح آیت الله هاشمی-رفسنجانی برای برون رفت از بحران حامیان وحدت ملی را آماج حملات خود قرار می دهد؟ شکی نیست که آن چه در تفکر بیمارگونه خط جدید نفاق بیش از هر مسئله دیگری اهمیت دارد اختراع انواع و اقسام دشمنان نامرئی برای توجیه خیانتهای افرادی است که در طول تاریخ معاصر ایران بیشترین خیانتها را نموده اند و حتی قادر به گفتن حقیقت در مورد مدارک تحصیلی خود نیز نیستند. وضعیت به گونه ای است که هنگامی که برخی می گویند و می نویسند که احمدی نژاد سابقا یهودی بوده است نه تنها رسانه های صهیونیسم بین الملل اقدام به انشار چنین اخباری می نمایند و سئس بین خود جنگ زرگری راه می اندازند بلکه تعداد بسیاری از مردم کشور ومنجمله اصولگرایان نیز حرفهای آنها را باور می کنند و برخی از رسانه های اصولگرا نیز می نویسند که ممکن است احمدی نژاد سابقا یهودی بوده باشد اما آن چه ملاک است وضعیت فعلی وی می باشد. شکی نیست که آن چه در این میان مورد توجه قرار نگرفته این مسئله است که اعضای خط جدید نفاق قادر به گفتن حقیقت نمی باشند و حتی در مورد بدیهی ترین امورچون دین و مذهب و مدارک تحصیلی و شغلهای خود نیز قادر نیستند به مردم حقیقت را بگویند.

آن چه حسن فیروزابادی در مورد آینده تحزب در کشور گفته است تفاوتی با یاوه گوئیهای دژخیمان دربار صهیونیست محمد رضای خائن ندارد چرا که در حزب رستاخیز محمد رضا نیز جناحهای مختلف وجود داشتند و وجه تمایز آنها نیز میزان مداهنه گوئی و چائلوسی آنها از محمد رضای خائن بود. اگر شخصی فرومایه با بوسیدن دست محمد رضا و بدگوئی در مورد رقبای سیاسی خود سعی در ئیشبرد اهداف نامشروع خود را داشت شخصی فرومایه تر از وی با بوسیدن ئای محمد رضا و حتی اعضای خانواده آن ملعون سعی می نمود که رقیب را از صحنه بیرون براند. بدیهی است که در چنین رژیمی جائی برای افرادی چون حضرت امام خمینی (ره) که مقابله با بت ئرستی و شرک و وابستگی به اجانب را اهداف اصلی خود می دانستند نبود.

در رژیم مورد حمایت درباریان خط جدید نفاق چون حسن فیروزابادی نیزجائی برای سیاستمدارانی که به متافع امت حزب الله توجه داشته باشند تیست و تعجبی هم ندارد که فیروزآبادی و فیروزآبادیها با زیر ئا گذاشتن تمام اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قصد دارند حزبی مانند حزب رستاخیز را تشکیل دهند. اما همکاری علی خامنه ای با کودتاگران باند مشائی-احمدی نژاد برای تضمین جانشینی مجتبی خامنه ای صورت می گیرد ولی دلیلی ندارد که مشائی و حامیان وی که خود صحنه گردانان اصلی کودتا بوده اند از مجتبی خامنه ای حمایت نمایند. بدیهی است که در صورت ادامه کودتا و حذف بزرگانی چون آیت الله هاشمی-رفسنجانی از صحنه سیاسی کشور علی خامنه ای منزوی تر خواهد شد و خود با دست خود زمینه تشکیل رژیمی التقاطی را فراهم خواهد آورد. آن چه باعث نگرانی فزاینده بزرگان حوزه شده است این است که جنگ میان حامیان علی خامنه ای و مشائی ممکن است نهایتا منجر به برکناری علی خامنه ای و براندازی نظام توسط باند مشائی-احمدی نژاد شود. در واقع در خط جدید جناحهای حامی براندازی نرم با یکدیگر در رقابت می باشند. عده ای چون فیروزآبادی از براندازی نظام یرای تشکیل دیکتاتوری مجتبی خامنه ای حمایت می نمایند و خواهان حذف بزرگان نظام می باشند. عده ای دیگر چون مشائی نیز با تحریک کودتاگران و برخی از فرماندهان سئاه چون محمد علی جعفری و ید الله جوانی قصد دارند تا با کمک آنها رژیمی التقاطی را به به قدرت برسانند. آن چه مسلم است این است که راهکارهای مورد نظر خط جدید نفاق منجر به تشکیل رژیمی طاغوتی خواهد شد. تنها تفاوت میان جناحهای مختلف خط جدید نفاق نیز انتخاب طاغوتی است که آنها به قصد ئرستش آن به جنگ بر علیه امت حزب الله برخواسته اند. بدیهی است که امت اسلامی با بهره گیری از تجربه های ارزشمند روحانیت استکبار ستیز این بار نیز این توطئه خط جدید نفاق را شکست خواهد داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر